در خيابان اين شهر كه راه ميروم، سر هركوچهاي و در هرخياباني، تابلويي مرا به خانهاي ميكشاند؛ به خانهاي قديمي. اينهمه خانهي قديمي! چه شهر عجيبي است كاشان كه اينهمه خانه و اينهمه تاريخ در آن از تخريب و ويراني جان سالم به دربردهاند!
كاربرد بسياري از اين خانهها امروز تغيير كرده است؛ موزه شدهاند يا مسافرخانه يا قهوهخانه و غذاخوري يا اداره. مثل اينجا كه ادارهي ميراث فرهنگي كاشان است؛ خانهي بروجردي، خانهاي بازمانده از روزگار قاجار در محلهي ميرسلطان.
صاحب خانه، سيدحسن نطنزي است و به دليل ارتباط و تجارت با بروجرد به بروجردي مشهور بوده است. او به دختر سيد جعفر طباطبايي (صاحب خانهي طباطبايي كاشان) دل ميبندد و شرط ازدواج ساختن خانهاي بزرگ و زيبا است؛ يعني همين خانه كه معمارش استاد علي مريمكاشاني است.
مثل بسياري از خانههاي قديمي اين خانه هم اندروني و بيروني دارد و سهدري و پنجدري و ارسي، شاهنشين دارد و زمستاننشين و تابستاننشين، ايوان و هشتي و سرداب، باغ و حوض و درخت، اما خانهي بروجردي را بادگيرهايش منحصربهفرد ميكند؛ بادگيرهاي هلالي و قرينهاش و البته گچبريها و نقاشيهايش.
* * *
نيمهشب است. سفر تمام شده. هنوز چشمهايم پر از تصوير خانههاست. پر از شعاعهاي نور است و پر از نقشهاي گلوبته در گچبريها. هي با خودم فكر ميكنم كاش آن خانهها... كاش آن خانههاي كاشان... كاش آن خانههاي ايران...