هرچند اين برخوردها همچنان ادامه دارد اما باز هم كمپهاي ترك اعتياد غيرمجاز با چراغ خاموش به فعاليتهاي خود ادامه ميدهند.
با اينكه هدف بيشتر اين افراد از راهاندازي كمپهاي غيرقانوني سركيسه كردن معتادان و خانوادههايشان است اما نداشتن تخصص و تعهد از سوي آنها باعث ميشود گاهي حوادثي غيرقابل جبران در چنين كمپهايي اتفاق بيفتد؛ حوادثي مثل قتل كه قربانيان اين جنايتها معمولا همان معتاداني هستند كه قرار بوده براي ترك اعتياد در اين كمپها بستري شوند.
در اين گزارش برخي از جنايتهايي را كه در كمپهاي ترك اعتياد غيرمجاز رخ داده مرور كرده و به بررسي شرايط حاكم بر كمپهاي غيرمجاز پرداختهايم.
درگيريهاي مرگبار يكي از مهمترين حوادثي است كه تاكنون دركمپهاي ترك اعتياد غيرمجاز قربانيان زيادي گرفته است. يكي از اين درگيريها مدتي قبل در كمپي واقع در شرق تهران اتفاق افتاد. چندي قبل مأموران كلانتري127 تهران در جريان مرگ مرد جواني در يك كمپ تركاعتياد در شرق تهران قرار گرفتند و راهي آنجا شدند.
پس از ورود مأموران به محل حادثه، مرد جواني كه خود را مدير كمپ معرفي ميكرد، نزد آنها آمد و مدعي شد يكي از معتادان حاضر در كمپ ترك اعتياد به علت خودزني جانباخته است. اين در حالي بود كه بعد از انتقال جسد به پزشكي قانوني مشخص شد مرد جوان نهتنها خودزني نكرده، بلكه بهعلت ضربات وارد شده به سر و قفسه سينهاش به قتل رسيده است.
با اعلام نظر كارشناسان پزشكيقانوني، پرونده در اختيار كارآگاهان اداره دهم آگاهي قرار گرفت و بررسيها براي كشف راز قتل جوان معتاد شروع شد. كارآگاهان بعد از حضور در محل جنايت، متوجه شدند كمپ مورد نظر هيچگونه مجوز قانوني از سازمانهاي مربوطه ندارد و بهصورت غيرقانوني فعاليت ميكرده است. اين در حالي بود كه بررسي سوابق مدير كمپ نيز نشان ميداد وي پيش از اين به مواد مخدر اعتياد داشته اما پس از ترك اعتياد، به استخدام صاحب كمپ درآمده و بهعنوان مدير، كارش را در آنجا شروع كرده است.
از سويي مأموران از زبان تعدادي از شاهدان شنيدند كه شب حادثه بين مدير كمپ و مقتول، درگيري شديدي رخ داده است. پليس كه شك نداشت مدير جوان در قتل مرد معتاد نقش داشته است، بازجويي از وي را از سر گرفت تا اينكه متهم 13روز بعد از حادثه به جنايت اعتراف كرد و گفت: آن شب من در طبقه پايين ساختمان بودم كه ناگهان صداي فريادي شنيدم. بهسرعت خودم را به طبقه بالا رساندم و ديدم كه يكي از معتادان حاضر در كمپ شيشه بالكن را شكسته و با برداشتن يك تكه از آن، قصد خودزني دارد.
براي جلوگيري از اين كار، خودم را روي او انداختم و شيشه را از دستش گرفتم. سپس وي را تا نزديكي پلهها كشاندم اما او مقاومت ميكرد و همين مسئله باعث شد در يك لحظه از پلهها سقوط كند و به قسمت پاگرد بيفتد. سريع خودم را به او رساندم تا وي را به طبقه پايين منتقل كنم اما در آنجا با هم درگير شديم و من كه عصباني شده بود، وي را به پايين پلهها هل دادم.
او قبل از سقوط پاي مرا گرفت و هردوي ما پايين افتاديم اما جوان معتاد همچنان فرياد ميزد و من براي اينكه وي را ساكت كنم، قسمتي از لباسش را پاره كردم و دهانش را با آن بستم. سپس وي را به داخل يكي از اتاقها بردم و در آنجا با پارچه و ملحفه، دست و پاي او را هم بستم و همانجا رهايش كردم. پس از چند ساعت، وقتي ديدم از داخل اتاق صدايي شنيده نميشود، وارد آنجا شدم و ديدم جوان معتاد ديگر نفس نميكشد. همانجا بود كه نقشهاي به ذهنم رسيد و تصميم گرفتم وانمود كنم كه وي بر اثر خودزني جان باخته است.
- قتل در اتاق سمزدايي
معتادان در دوران ترك روزهاي سختي را سپري ميكنند و برخي از آنها هر لحظه ممكن است دست به هر كاري بزنند. با اينكه مسئولان كمپهاي ترك اعتياد به اين موضوع واقفند اما گاهي در برخي از كمپهاي ترك اعتياد برخي از مسئولان با معتادان درگير ميشوند؛ درگيريهايي كه گاهي به قتل منجر ميشود؛ مثل ماجراي درگيري يكي از معتادان با مسئول اتاق سمزدايي كمپ ترك اعتياد كه به مرگ جوان معتاد منجر شد.
ماجرا از اين قرار بود كه چندي قبل به پليس آگاهي خبر رسيد كه جوان معتادي 2روز بعد از انتقال به كمپ ترك اعتيادي در منطقه خاورشهر به طرز مشكوكي جان باخته است. بررسيهاي اوليه نشان ميداد علت مرگ او ضرب و شتم است. در چنين شرايطي مسئول اتاق سمزدايي كمپ كه با وي درگير و بعد از حادثه فراري شده بود، دستگير شد.
او گفت: من مسئول اتاق سمزدايي كمپ هستم. شب حادثه متوفي سر و صدا و فحاشي ميكرد. از من درخواست يك ليوان چاي كرد كه چاي و سيگار در اختيارش گذاشتم اما با وجود اين به داد و بيداد ادامه داد تا اينكه ساعت 2بامداد ناگهان او به سويم حملهور شد و چند ضربه مشت به سمت من پرتاب كرد.
در همين زمان سر او را طوري گرفتم كه بين سينه و دستانم قرار گرفت و با همان وضعيت روي زمين نشستم كه پس از چند لحظه متوجه شدم متوفي هيچ حركتي ندارد. زماني كه متوفي را رها كردم، او روي زمين افتاد. با كمك تعدادي از همكارانم او را داخل اتاق سمزدايي برديم و سعي كردم با ريختن آب روي سرش، وي را به هوش بياورم اما او ديگر نفس نميكشيد.
- آدمربايي براي ترك اعتياد
بارها شنيده و خواندهايد كه كاركنان كمپ ترك اعتياد با زور معتادي را از خانهاش به كمپ بردهاند. شايد ندانيد، اما اين كار يكي از مصاديق آدمربايي است و مجازات سنگيني درپي دارد. جوان معتادي كه مدتي قبل چنين اتفاقي برايش رخ داد در اينباره ميگويد: در خانه نشسته بودم و تلويزيون تماشا ميكردم كه در زدند.
به گمان اينكه نظافتچي ساختمان است و به چيزي نياز دارد در را باز كردم كه ناگهان چند نفر كه لباس پليس بر تن داشتند، به داخل خانه آمدند. يكي از آنها مرا بهشدت روي زمين كوبيد و چند نفر ديگر با لگد به جانم افتادند. آنها مدعي بودند از پليس امنيت آمدهاند و گاز اشكآور و شوكر همراه داشتند.
2نفر آنها درحاليكه بقيه در حال كتك زدن من بودند به ساير قسمتهاي خانه سرك كشيدند. در نهايت مرا به زور سوار خودرويي كردند و درحاليكه سرم را به زير صندلي بردند به باغي در منطقه ملارد كه به كمپ ترك اعتياد تبديل شده منتقل كردند. در آنجا ۱۵ مرد با چوب و شلنگ به جانم افتادند و آنقدر مرا زدند كه ۵ روز توان بلند شدن از تخت نداشتم.
روزهاي اول كاملا گيج بودم اصلا نميدانستم اين افراد چگونه مرا پيدا كردهاند و به اين مكان آوردهاند. بعدها كه بهاصطلاح ترخيص شدم، فهميدم مادرم در مترو شماره اين كمپ را از خانمي گرفته است و بعد از تماس با آنها صاحبان كمپ به او اطمينان دادهاند كه كمپشان از مرجع قضايي مجوز دارد. اما بعد كه توانستم از آنجا بيرون بيايم فهميدم كمپ هيچ مجوزي نداشته است؛ به همين دليل از مسئولان آنجا شكايت كردم.
- قتل در راه كمپ
منتقل كردن افراد معتاد به كمپ ترك اعتياد يكي از سختترين كارهاست؛ مخصوصا اگر فرد معتاد قصد ترك اعتياد نداشته باشد. آن وقت است كه ممكن است دست به هر كاري بزند؛ مثل دختر معتادي كه وقتي شوهرخواهرش قصد داشت او را به كمپ منتقل كند از 2مرد شرور كمك خواست و آنها نيز با شليك گلوله شوهرخواهر نگونبخت را به قتل رساندند.
چندي قبل برخي از ساكنان خياباني در جنوب شرق تهران روزشان را با شنيدن صداي شليك گلوله شروع كردند. وقتي آنها به خيابان رفتند، معلوم شد در جريان درگيري كه يك سوي آن 2پسر و يك دختر جوان و سوي ديگر مردي ميانسال حضور داشت، مرد ميانسال بر اثر اصابت گلوله و ضربات شمشير بهشدت مجروح شده است.
درحاليكه ضاربان متواري شده بودند، پيكر نيمه جان مرد ميانسال به بيمارستان منتقل شد اما ساعتي بعد وي جانش را از دست داد. شواهد حاكي از آن بود كه مقتول بهدست خواهر همسرش بهنام مينو و 2مرد به نامهاي آرش و صابر به قتل رسيده است. اطلاعات اوليه نشان ميداد ساعتي قبل از اين حادثه مقتول قصد داشت خواهر همسرش را كه به موادمخدر اعتياد داشت براي ترك مواد به كمپ ببرد اما مينو كه حاضر نبود به كمپ برود از آرش و صابر كمك خواسته و آنها نيز با حضور در محل و در جريان درگيري با مقتول او را به قتل رساندهاند.
هرچند متهمان بعد از اين ماجرا متواري شده بودند اما چند روز بعد پليس مخفيگاهشان را شناسايي و آنها را دستگير كرد.
وقتي 3متهم پشت ميز بازجويي قرار گرفتند، معلوم شد ضربات كشنده به مقتول را آرش زده است. او در اعترافاتش گفت: مدتي بود كه به مينو علاقه داشتم. هر دوي ما به موادمخدر اعتياد داشتيم و مينو بسياري اوقات براي گرفتن مواد پيش من ميآمد.
او آن روز به من زنگ زد و گفت شوهرخواهرش ميخواهد او را به زور براي ترك به كمپ ترك اعتياد ببرد و از ما خواست كه كمكش كنيم. من و صابر هم با شمشير و يك قبضه اسلحه كمري جلوي خانه آنها رفتيم. مينو و شوهر خواهرش با هم گلاويز شده بودند كه ما رسيديم. در جريان درگيري من با شمشير يك ضربه به مقتول زدم و بعد از آن اسلحه را درآوردم و تيري به سمتش شليك كردم و فورا از آنجا فرار كرديم. متهمان مدتي بعد در دادگاه كيفري استان تهران محاكمه شدند.
- شكنجه مرگبار
بررسي حوادث مرگباري كه در كمپهاي ترك اعتياد اتفاق ميافتد، نشان ميدهد بيشتر اين نزاعها در كمپهايي اتفاق ميافتد كه هيچ مجوزي از سازمان بهزيستي ندارند و بهطور غيرقانوني فعاليت ميكنند. در چنين كمپهايي گاهي مسئولان كمپ به اين فكر ميافتند كه معتادان را تنبيه كنند و اين تنبيهها نيز گاهي مرگبار است.
چندي قبل مرگ مشكوك مرد ميانسالي در يكي از بيمارستانهاي شهرستان نكا به پليس گزارش شد. او ساعتي قبل توسط چند نفر از يك كمپ ترك اعتياد به آنجا منتقل شده بود و آثار سوختگي و ضرب و شتم بر بدنش ديده ميشد. اين امكان وجود داشت كه مرد ميانسال قرباني جنايتي در كمپ ترك اعتياد شده باشد. به همين دليل تحقيقات از دوستان اصغر در بيمارستان آغاز شد و يكي از آنها به پليس گفت: 2روز قبل اصغر براي ترك به كمپ ما آمد.
شب گذشته با ريختن آب جوش روي سرش خودكشي كرد و ما او را به بيمارستان انتقال داديم كه فوت شد. در ادامه كارآگاهان جنايي شهرستان نكا راهي كمپ ترك اعتياد شدند و در رابطه با مرگ اصغر از آنها تحقيق شد. يكي از مسئولان به پليس گفت: اصغر 2روز قبل براي ترك مواد به اينجا آمده بود و ما مشكلي با او نداشتيم. ناگهان نيمههاي شب حالش بد شد و او را توسط چند نفر از معتادان بهبود يافته به بيمارستان فرستادم.
در ادامه تحقيقات و با اعلام نظريه پزشكي قانوني مشخص شد كه آثار سوختگي مربوط به زماني است كه مرد ميانسال در كمپ بستري بوده است و زمان مرگ او چند ساعت بعد از بهوجود آمدن اين جراحات است. از طرفي علت مرگ، سوختگي ناشي از آب داغ بود. با اعلام نظريه كارشناسي پزشكي قانوني، تحقيقات دوباره از افرادي كه آن شب اصغر را به بيمارستان انتقال داده بودند، صورت گرفت و يكي از آنها به پليس گفت: اصغر زير شكنجه مرد.
آن شب اصغر ميخواست از كمپ فرار كند و مسئولان كمپ از ماجرا باخبر شدند. پس او را دستگير كردند و براي آنكه درس عبرتي براي ديگران شود، شكنجهاش كردند. آنها روي سر اصغر آب داغ و سرد ميريختند و در مقابل ديگران اصغر را شكنجه ميكردند تا كسي به فكر فرار نيفتد. بعد از مدتي از آنجايي كه حال اصغر بد شد، به ما گفتند او را به بيمارستان برسانيم و در مورد شكنجهها هم حرفي نزنيم. با روشن شدن واقعيت 2نفر از كاركنان كمپ بازداشت شدند و به شكنجه مرگبار اعتراف كردند. آنها مدعي بودند كه قصد به قتل رساندن مرد معتاد را نداشتند و فقط ميخواستند اصغر را تنبيه كنند.
- تنبيه تا حد مرگ
«به دستيارم گفتم كه دستوپاي جوان معتاد را ببندد و او را داخل رودخانه بيندازد تا مرد معتاد چند ساعتي آنجا بماند و تنبيه شود.» اين يكي از تنبيههايي بود كه مدير يك كمپ غيرمجاز ترك اعتياد براي معتادان متخلف در نظر ميگرفت؛ تنبيهي كه در نهايت از او يك قاتل ساخت و سبب شد به اتهام قتل در دادگاه محاكمه شود.
ماموران كلانتري طالقاني كرج چندي قبل باخبر شدند مردي معتاد به طرز مشكوكي جان خود را از دست دادهاست. وقتي مأموران به محل حادثه رسيدند، مسئول كمپ ترك اعتياد مدعي شد اين مرد 37ساله كه سياوش نام داشت در رودخانه غرق شدهاست. پس از انتقال جنازه به پزشكي قانوني و انجام تحقيقات تخصصي فاش شد آثار كبودي روي دستها و پاهاي مقتول وجود دارد كه نشان ميدهد اين مرد قبل از مرگ احتمالا به زور داخل آب انداخته شده و كسي كه اين كار را كرده دست و پاي او را بسته است.
به اين ترتيب مسئول كمپ يكبار ديگر مورد بازجويي قرار گرفت و گفت: 2هفته قبل پدر و مادر سياوش او را به كمپ آوردند تا اعتيادش را ترك كند اما او حاضر نبود اين كار را بكند و قصد فرار داشت. ما معتادان بداخلاق زيادي داشتيم اما سياوش با همه آنها فرق ميكرد. از وقتي آمده بود، بچههاي ديگر را اذيت ميكرد، وسايل آنها را ميدزديد و كاري ميكرد كه بقيه با او دعوا كنند. چندين بار سر يخچال رفته و غذاي بقيه معتادان را برداشته و خوردهبود. روز آخر وقتي فهميدم دوباره غذاي چند نفر از بچهها را برداشته است تا آنها را عصباني كند و دعوا راه بيندازد، خيلي ناراحت شدم و تصميم گرفتم او را تنبيه كنم.
وي ادامه داد: به دستيارم گفتم دستوپاي جوان معتاد را ببندد و او را داخل رودخانه بيندازد تا او چند ساعتي آنجا بماند و تنبيه شود. بعد از اينكه سياوش را داخل رودخانه انداختيم، من سركلاس رفتم. ما هر روز چندساعتي كلاس گروهي داريم و با هم صحبت ميكنيم. وقتي از كلاس بيرون آمدم سراغ سياوش رفتم و ديدم در آب خفه شده است. بلافاصله او را به كنار رودخانه رساندم و ديدم مرده است؛ با اين حال سعي كرديم او را احيا كنيم اما نشد.
در ادامه تحقيقات دستيار مدير كمپ نيز بازداشت شد و به مأموران گفت: مدير كمپ مرد بداخلاقي بود و من خيلي از او ميترسيدم. وقتي ميگفت يك كاري را بايد انجام دهيد، حتما بايد آن كار را ميكرديم و هيچ راهي براي شانه خالي كردن وجود نداشت. آن روز وقتي او به من گفت دست و پاي سياوش را ببند و او را داخل رودخانه بينداز از ترسم قبول كردم. سياوش خيلي التماس كرد و گفت آب خيلي سرد است. دلم برايش سوخت. خيلي ناراحت شدم اما از ترسم نتوانستم او را از آب بيرون بياورم. حتي 45دقيقه پيش سياوش نشستم تا اميدوارش كنم و با حرفهايم به او آرامش بدهم تا بتواند آن شرايط را تحمل كند. بعد براي انجام كاري رفتم. يك ساعت بعد برگشتم و ديدم سياوش غرق شده است.
متهم ادامهداد: اينطور نبود كه ما معتادي را در رودخانه رها كنيم. قسمتي از رودخانه را مثل استخر درست كرده بوديم و آنجا سنگچين داشت و آب در آن جمع شده بود و ميشد آنجا ايستاد. من سياوش را جايي گذاشتم كه بتواند به يك تخته سنگ تكيه دهد و قصدم كشتن او نبود. اين 2 متهم در ادامه در دادگاه كيفري استان البرز محاكمه شدند.
- نتيجه خوب از كمپهاي مجاز
بيشتر معتادان و خانوادههايشان دل خوشي از كمپهاي غيرمجاز ندارند و معتقدند اين كمپها فقط براي پر كردن جيب گردانندگان آنها تشكيل شده است. در مقابل افرادي هستند كه چون راه درست را انتخاب كرده و از كمپهاي مجاز كمك گرفتهاند نتيجه خوبي بهدست آوردهاند.
يكي از اين افراد مرد 38سالهاي به نام بهروز است كه بعد از 20سال اعتياد به مواد مخدر توانست با كمك يكي از همين كمپهاي مجاز و البته اراده خودش پاك شود و حالا 8سال است كه زندگي تازهاي را شروع كرده. اين مرد درباره سياهترين روزهاي زندگياش ميگويد: اعتياد باعث شده بود از زندگي سير شوم. مدام گريه ميكردم و دنبال راهي براي نجات بودم تا اينكه برادرانم مرا به يكي از كمپهاي اطراف شهرمان معرفي كردند. وي درباره كمپ ميگويد:
آنجا محيط بزرگي بود كه در و ديوارش را رنگ زده بودند تا بشود از آنجا استفاده كرد. هر كس كه تازهوارد بود، ابتدا 3روز او را در اتاقي به اسم قرنطينه نگه ميداشتند و بعد ميتوانست وارد خوابگاه شود. آنجا سالن بزرگي بود كه امكانات نسبتا خوبي هم داشت. اما غذاي خوبي نداشت، اگر هم داشت كسي اشتهاي غذا خوردن نداشت.
50، 60نفر بوديم؛ از 16ساله تا 65ساله كه از صبح تا شب گوشهاي افتاده بوديم و بهخودمان ميپيچيديم اما در اين بين گاهي هم درگيريهايي پيش ميآمد. به همين دليل بعضي اوقات مأموران كمپ مجبور بودند بعضيها را تنبيه كنند. وي ادامه ميدهد: بعضي از معتادان كه به زور به كمپ آمده بودند به هيچ صراطي مستقيم نبودند و هميشه دنبال دعوا و درگيري بودند كه خوشبختانه ماموران كمپ درگيريها را كنترل ميكردند. يادم ميآيد يك بار 4نفر از مأموران كمپ براي آوردن معتادي به خانهشان رفتند.
با زور او را داخل ماشين انداختند و توانستند تا كمپ بياورند. او 2، 3روز اول بيقرار بود و مدام با همه دعوا ميكرد اما بهتدريج آرام شد. او ميگويد: خوابيدن ما خودش يك داستان بود. شبها يك جلسه داشتيم كه در آن نيايش ميكرديم و هر كسي درددل ميكرد. بعد چراغها را خاموش ميكردند تا بخوابيم اما مگر ميشود بين 60نفر خوابيد. هر كسي يك مشكلي داشت و آرامش ديگران را ميگرفت. اما در همين شرايط هم خيليها مثل من بودند كه چون واقعا براي ترك آمده بودند، همه اين شرايط را تحمل ميكردند. اين معتاد بهبوديافته درباره خاطراتش ميگويد:
در دوران ترك بدن فرد درد زيادي دارد و ماساژ تا حدودي اين درد را كم ميكند. يادم ميآيد يك روز يكي از همدردانم را حدود 3ساعت مشت و مال ميدادم به اين اميد كه او فقط 10دقيقه مرا ماساژ دهد. روزهاي تلخي بود. البته اين بلايي بود كه خودم بر سر خودم آورده بودم. با اين حال بعد از 20روز پاك شدم و از كمپ ترك اعتيادي كه مجاز بود، نتيجه خوبي گرفتم. وي اضافه ميكند: البته اين تازه اول راه بود. چراكه بخش اصلي ترك اعتياد بعد از خروج از كمپ است. بايد مرد باشي و در فضايي كه به مواد مخدر دسترسي داري جلوي خودت را بگيري.
- كلاهبرداران در كمين خانواده معتادان
وقتي فردي به موادمخدر اعتياد پيدا ميكند شايد خودش فقط يك مشكل داشته باشد اما خانوادهاش بين هزار و يك مشكل دست و پا ميزند. يكي از اين مشكلات گرفتار شدن در دام افراد كلاهبردار است. داروهاي غيرمجاز ترك اعتياد، كمپهاي غيرقانوني و... يكي از افرادي كه در دام فردي كلاهبردار گرفتار شده مادر پير جواني معتاد بود. او براي اسكان پسرش كمپي را كه مخصوص نگهداري افراد معتاد بود رهن كرده بود اما حالا نهتنها مديران كمپ پسرش را از آنجا بيرون كردهاند، بلكه حاضر نيستند پول او را هم پس بدهند.
اين زن ميگويد:پسرم از 18سالگي به موادمخدر معتاد شد و از همان روز روزگارم را سياه كرد. او همه نوع موادي مصرف كرده و خودش را نابود كرده بود. چند مرتبه تلاش كردم كه تركش بدهم اما فايده نداشت و هر روز وضعيت او از روز قبل بدتر ميشد. تا اينكه بالاخره تصميماش را براي ترك گرفت و در كمپي بستري شد و توانست موادمخدر را ترك كند اما براي دوران بعد از ترك هم به محلي براي نگهدارياش نياز داشتيم.
يكي از آشنايان مان كمپي را كه محل نگهداري معتادان بهبود يافته بود معرفي كرد. آنجا آپارتماني بود كه واحدهاي خيلي كوچكي داشت كه افرادي كه تازه ترك كرده بودند چندماه در آنجا زندگي ميكردند تا شرايطشان طبيعي شود. براي اجاره كردن يكي از اين واحدهاي كوچك 13ميليون تومان لازم بود. من هم تصميم گرفتم براي نجات پسرم هر كاري كه ميتوانم انجام دهم. به همين دليل از چند بانك وام گرفتم و پس اندازم را هم روي وامها گذاشتم تا اينكه 13ميليون فراهم شد و پسرم توانست در اين كمپ ساكن شود.
اين زن ادامه ميدهد: در اين مدت اوضاع پسرم روزبهروز بهتر ميشد. من هم هر روز برايش پول و غذا ميبردم اما هنوز مدت كوتاهي از زندگي او در كمپ نگذشته بود كه يك روز به من گفتند پسرم ديگر به آنجا نميرود. خيلي نگران شدم. وقتي پرس و جو كردم فهميدم مسئولان كمپ او را از آنجا بيرون كردهاند. هرچه گشتم نتوانستم پسرم را پيدا كنم و مدتي بعد او را بين كارتن خوابها ديدم و فهميدم بعد از اين همه تلاش و اين همه هزينه باز هم سراغ اعتياد رفته است.
او سالم شده بود و اگر از كمپ بيرونش نميكردند حالا مثل بقيه جوانها زندگي خوبي داشت. هماكنون مدتي از بازگشت اين جوان به جرگه معتادان ميگذرد اما مادر رنج كشيدهاش نتوانسته پولي را كه به كمپ داده بود پس بگيرد. وي در اينباره ميگويد: 13ميليوني را كه به كمپ دادم بهعنوان رهن بود وماه بهماه هم مبلغي را براي اجاره آنجا پرداخت ميكردم.
اما بعد از آنكه پسرم را بيرون كردند هرچه كردم مدير كمپ حاضر نشد پولم را پس بدهد. او مدام اينماه و آنماه ميكرد تا اينكه بالاخره مجبور شدم از او شكايت كنم. با وجود اين، او باز هم حاضر نيست پولم را پس بدهد و همهچيز را منكر شده است. حالا من ماندهام و اقساط وامهايي كه از بانك گرفتهام و هزار و يك بدبختي پسر معتادم.