پنجشنبه گذشته مرد جواني در يكي از خيابانهاي جنوب غرب پايتخت در حال گذر بود كه چشماش به پسربچه 5سالهاي افتاد. او كه عاشق بچهها بود و رؤياي پدر شدن در سر داشت، با ديدن پسربچه نقشه كودكربايي كشيد تا برايش پدري كند. او به سمت پسربچه كه در حال بازي بود رفت و او را بغل گرفت تا با خود ببرد اما درست سربزنگاه پدر و مادر كودك كه براي خريد به مغازهاي در همان حوالي رفته بودند رسيدند و وقتي پسرشان را در آغوش مردغريبهاي ديدند فرياد كشيدند تا مانع فرار او شوند. مرد كودك ربا كه با ديدن پدر و مادر پسربچه بهشدت ترسيده بود، كودك را رها كرد و پا به فرار گذاشت.
در چنين شرايطي پدرومادر كودك با كمك اهالي محل به تعقيب متهم پرداختند و مانع فرار او شدند. دقايقي بعد با حضور پليس، متهم در اختيار مأموران قرار گرفت.مرد 35ساله ديروز به شعبه هفتم دادسراي امور جنايي تهران منتقل شد و وقتي پيش روي قاضي مرشدلو قرار گرفت به كودكربايي اقراركرد. وي گفت: من سال86 ازدواج كردم اما چون نميتوانستم بچهدار شوم همسرم از من طلاق گرفت.
من عاشق بچه بودم و هميشه حسرت پدرشدن در دلم بود. هروقت در خيابان بچهاي ميديدم به سمتاش ميرفتم و با او بازي كرده و تصور ميكردم پدرش هستم اما در حقيقت اينطور نبود و من نميتوانستم به آرزوي بزرگم برسم. روز حادثه هم در حال گذر از خيابان بودم كه ناگهان چشمم به كودك زيبارويي افتاد. پسربچه واقعا زيبا بود و همان لحظه دلم خواست برايش پدري كنم.
ندايي در درونم مرا وسوسه كرد تا كودك را ربوده و به خانهام ببرم. دلم ميخواست او را بزرگ كنم و پسربچه مرا پدر صدا بزند. همين شد كه به سمت كودك رفتم و او را درآغوش گرفتم. به او گفتم ميخواهم برايش پدري كنم كه پسربچه با تعجب به من گفت:باباي من تونيستي. وقتي اين جمله را با صداي كودكانهاش گفت دلم به حالش سوخت، دلم نميخواست بچهاي را ناراحت كنم براي همين رهايش كردم. همان لحظه هم پدر و مادرش رسيدند و مرا تحويل پليس دادند.به گزارش همشهري، اين متهم كه اعتياد هم دارد با دستور قاضي در اختيار كارشناسان پزشكي قانوني قرار گرفت تا سلامت رواني وي بررسي شود.