اين اقدام واكنش شديد باستانشناسها و حتي ايرانيان خارج و داخل كشور را در پي داشت. اين لايحه اشياي باستاني متعلق به ملت ايران در موزهها و دانشگاههاي آمريكا را هدف قرار ميداد. اقدامي كه حتي قانون ريگان رئيسجمهور پيشين آمريكا در مصونيت اشياي فرهنگي و تاريخي كشورها در دعاوي سياسي را نيز زير سؤال برده بود.
حتي اگر اين لايحه به تصويب سناي آمريكا نيز ميرسيد بايد به دادگستري آمريكا ابلاغ ميشد و تا زماني كه دادگستري آن كشور نيز در اين خصوص اعلام نظر ميكرد بيش از 2سال زمان نياز بود. ماجراي الواح هخامنشي ايران كه تاكنون در آمريكا مانده است به حدود 80 سال پيش و به سال 1316بازميگردد كه گروه حفاري مشترك ايران و مؤسسه شرقشناسي دانشگاه شيكاگو در تختجمشيد مشغول به كاوش باستانشناسي بودند.
در آن حفاريها آنطور كه دكتر مجيد ارفعي، باستانشناس و متخصص زبانهاي باستاني ايران اعلام كرده است اشياي باستاني و فرهنگي ارزشمندي بهدست آمد. طبق قانون مصوب سال 1309اموال بهدست آمده از كاوشهاي باستانيشناسي بين ايران و دانشگاه شيكاگو بهمنظور رمزگشايي و انجام تحقيقات باستاني تقسيم شد. الواح هخامنشي بخشي از اين اموال بود كه سهم دولت ايران شد و براي مدت 3سال بهمنظور انجام پژوهشهاي گسترده به مؤسسه شرقشناسي شيكاگو به امانت داده شد. اين الواح گلنبشتههاي عصر هخامنشي با خطوط ميخي و عيلامي بودند كه نياز به رمزگشايي داشتند.
8هزار و 29لوح سالم و شكسته كه خطوط منقوش آن قابل خواندن بود به مؤسسه شرقشناسي شيكاگو در آمريكا به امانت داده شد. 10هزار و 800قطعه از الواح بهدست آمده نيز شكسته و غيرقابل خواندن بودند و تخمين زده ميشود بيش از 20هزار لوح سالم و شكسته وجود داشته باشد كه تا 10هزار لوح كامل و بيش از 12هزار قطعه شكسته و خرد شده نيز در بين آنهاست. مؤسسه شرقشناسي شيكاگو در سال 1327تعداد 179لوح را به ايران پس داد و در سال 1350نيز 37هزار و 74خرد الواح مسترد شد.
مطالعات مؤسسه شيكاگو تا پس از سال 1350نيز ادامه داشت و در سال 1383 ،300لوح ديگر به موزه ملي ايران تحويل شد. مؤسسه شيكاگو وعده داد باقيمانده الواح را در نوبتهاي بعدي و پس از پايان مطالعات به ايران بازگرداند. گلنبشتههاي هخامنشي مربوط به امور اداري و مالي سال 13 تا28 دوران سلطنت داريوش هخامنشي است.
لايحه 1976مجلس سناي آمريكا اما تأكيد كرده است كه در حوادث ميان دولتها بايد بين اموال ملي و دولتي تفاوت قائل شد. پيشتر البته در زمان اعلام فروش اشياي باستاني ايران و الواح هخامنشي براي پرداخت غرامت به بازماندگان انفجار در اورشليم كه ارتباطي به ايران نداشت، مؤسسه شرقشناسي شيكاگو به دادگستري آمريكا اعلام كرده بود كه الواح هخامنشي اموال فرهنگي و متعلق به ملت ايران است.
بدينترتيب اقدام كميته سناي آمريكا در تصويب لايحه حراج الواح هخامنشي شبيه به آن بود كه ويتنام به يك دادگاه شكايت كند كه براي جبران غرامت همه كشتهشدگان آن كشور در جنگ با آمريكا بايد مجسمه آزادي آمريكا به آن كشور تعلق بگيرد.
مقامات دانشگاه شيكاگو همان زمان در حال انجام مراحل ثبت و ضبط و مرمت و عكسبرداري از آثار و الواح هخامنشي به امانت داده شده به آن دانشگاه بودند. با لايحه پيشنهادي كميته سنا حتي آثار زيادي از عصر مفرغ لرستان به همراه سرديس نقرهاي مربوط به دوره ساساني در موزه متروپوليتن يا اشياي بهدست آمده از تخت جمشيد كه در موزه اورينتال نگهداري ميشدند و حتي سرستونهاي تخت جمشيد در موزه بوستون نيز بايد حراج ميشدند تا غرامت بازماندگان بمبگذاري اورشليم پرداخت شود.
اين پيشنهاد در نهايت يك شوخي بود كه دولت ايران توانست با اقدام بموقع با گرفتن وكلاي حرفهاي آنرا خنثي كند و 2رأي ديگر به نفع كشورمان در پرونده الواح هخامنشي بگيرد. اكنون پرونده صدور حكم نهايي الواح هخامنشي به دادگاه فدرال آمريكا كه شبيه به ديوان عالي كشور ايران است رفته است تا 3قاضي اين دادگاه با بررسي نظر قضات دادگاههاي آمريكا رأي نهايي را به نفع ملت ايران صادر كنند و مشخص شود اموال فرهنگي از تخاصمات سياسي بين دولتها مصون هستند.
باستانشناسهاي ايراني پيشبيني ميكنند كه رأي نهايي اين پرونده به نفع ايران صادر شود و گلنبشتهها و الواح هخامنشي كه از كاوشهاي تخت جمشيد بهدست آمد و متعلق به مردم ايران است نه دولت ايران و به امانت به دانشگاه شيكاگو داده شد، به كشور بازگردد و محققان و پژوهشگران و دانشگاهيان بتوانند تحقيقات خود بر اين الواح و گل نبشتهها را آغاز كنند.
- نقش الواح در نظريات باستانشناسي
تاكنون 3 رساله دكترا با موضوع الواح هخامنشي نوشته شده است كه نخستين آنها متعلق به دكتر عبدالمجيد ارفعي متخصص زبان هاي باستاني و عيلامي است. دومين رساله دكتري نيز شامل 2 جلد كتاب است و نقش مهرهاي هخامنشي تخـــتجمشيد را بررسي كرده است. اين رساله توسط مارك گريسون، دانشجوي سابق دانشگاه شيكاگو و استاد كنوني دانشگاه هيوستون تگزاس منتشر شد و سومين رساله دكتري نيز متعلق به يك باستان شناس هلندي است كه بر بعضي مسائل كتيبههاي هخامنشي كه پيشتر چاپ شده بود تمركز كرده است. مقالاتي نيز از باستانشناس هلندي و ديگران براساس گلنبشتهها و الواح هخامنشي نوشته شده است كه تاكنون هيچ يك از نسخه هاي آنها برخلاف تعهدات پيشين به ايران ارائه نشده است.
رساله دكتراي دكتر عبدالمجيد ارفعي به زمينههاي جغرافيايي گلنبشتههايتخــتجمشيد اشاره دارد و در اين رساله تلاش شده است با اطلاعاتي كه او از كتيبهها و گلنبشتههاي تخت جمشيد بهدست آورده است به جايابي و مكانيابي شهرهاي زمان داريوش هخامنشي كه نام آنها در گلنبشتهها آمده است پرداخته شود و روي يك نقشه باستان شناسي مشخص شود. حدود 300شهرتاكنون در اين نقشه مشخص شده است و تعداد زياد ديگري از شهرها نيز وجود دارند كه برخي از آنها در محدوده 5تا 10كيلومتري تختجمشيد قرار دارند.