نوشین جوان!: شوخی بزرگ کنکور را رد کردم. آن‌روز واقعاً‌ متعجب بودم که همین بود؟! این‌همه روز و سال، به‌خاطر یک روز؟ واقعاً عجیب است، وقتی جوانی با یک تعجب بزرگ شروع شود!

وقتي نوشتيد خبرنگار جوان از تهران، من روي اين كلمه مكث كردم، بعد با تعجب رد شدم. توي اين دنياي شلوغ و پلوغ فقط تو حواست است كه كي يك نوجوان، جوان مي‌شود!

 

نوشين صرافها

خبرنگار جوان از تهران

 

  • گل طلايي

من از آن‌دسته آدم‌هايي هستم كه كارهايشان را با دقت انجام مي‌‌دهند. فقط يك عيب دارم؛ دقيقه‌ي نودي هستم! دوچرخه مسابقه مي‌گذارد و 10روز آخر تازه به فكر مي‌افتم و شروع مي‌كنم.

دقيقاً مثل كسي كه در ثانيه‌هاي آخر يك گل طلايي به حريف مي‌زند و تيم خودش را برنده مي‌كند. البته اگر برنده شوم، جزء گل‌هاي طلايي محسوب مي‌شوم.

 

حديث بابايي، 15ساله

خبرنگار افتخاري از تهران

 

  • آدم‌هاي داستان

اتاقم شلوغ است. ساعت يك بامداد  است. چشم‌هايم دارد آلبالو و گيلاس  مي‌چيند، اما شعرها و قصه‌هايم داد مي‌زنند و مرا مي‌خواهند. اتاقم خالي، اما پر است. صداها دارند ديوانه‌ام مي‌كنند. آدم‌هاي داستانم صدايم مي‌زنند. همه‌شان نصفه‌ و نيمه‌اند. بايد تمامشان كنم.

لم داده‌ام روي بالش و به فردا فكر مي‌كنم. گوشي‌ام خراب است. نمي‌دانم در تعميرگاه  پيش چه گوشي‌هايي است و با دوستان جديدش درباره‌ي چي حرف مي‌زند. به گل‌هاي كاغذي كه براي دوچرخه درست‌ كرده‌ام فكر مي‌كنم. اميد تازه‌اي مي‌گيرم. بلند مي‌شوم. آدم‌هاي داستانم دارند صدايم مي‌زنند.

 

راضيه كرمي، 16ساله

خبرنگار افتخاري از تهران

 

  • انرژي مثبت

دوچرخه‌ي مهربانم، از تو مي‌خواهم اين يك سالي كه كنكور دارم منتظرم بماني و مرا فراموش نكني. برايت هديه‌اي كوچك فرستاده‌ام تا هروقت آن را مي‌بيني به ياد من بيفتي.

لطفاً هرروز بهش لبخند بزن تا انرژي مثبتت بيايد اين‌جا و من يك روز عالي را شروع كنم. من هم قول مي‌دهم هرروز به آرشيو دوچرخه‌هايي كه از شش سال پيش جمع كرده‌ام لبخند بزنم تا بيايد پيش تو و به تو انرژي بدهد.

 

مرضيه اعتباري

17ساله از بوشهر

 

  • جوش‌هاي نوجواني

جوش‌هايم را دوست دارم. خبر از نوجواني‌ام مي‌دهند. مي‌خواهم هميشه نوجوان بمانم. دوچرخه مرا نوجوان نگه مي‌دارد.

 

نرگس خورشيدي، 14ساله

خبرنگار افتخاري از خرم‌آباد

 

بخشي از نامه‌ي فاطمه‌سادات نباتي، 14 ساله، خبرنگار افتخاري از تهران