مردي كه نام ديگرش دريا بود، شاعر راز و رمز و تنهايي و گويندهاي كه صدايش مرا به سوي بيسويي ميبرد جايي كه غروبِ جهان نمايان بود.
آنقدر گرم و مردانه كه تو گويي سر حد ماندگاري صدا همين است و بس!
نجيب يكتاي هنرِ دوبلاژ ايران، سخنوري اديب، گويندهاي زبردست، شاعري عاشق، ناطقي فروتن و استادي بيرقيب كه چون اهل هياهو و برزن و بازار نبود كسي اين بزرگيها را نديد...
امشب من در اولين شب مرگ او خواندم:
"در شب زمانه خواندي
يكي بود
و من
با يكي نبود به خواب رفتم!"
او جهان را بي عشق گورستان مي دانست:
" عشق اگر نباشد چه فرق ميكند،
كجاي جهان ايستاده اي "
تمام زندگي او در حسرت دنيايي سرشار از غلغلهي سلام و كشف گنج چشم گذشت:
" دريغ ندانستم كه گنج چشمان تو بود كه بر زمين هر لحظه در برابرم بود"
"اگر اندوه نبود با تو ميگفتم
كه آدمي اين گريه ي خاموش و تلخ نيست!"
استاد گودرزي عصر چهارشنبه دوازدهم آبانماه درست در ميانهي فصلي كه بارها درباره ي آن سروده است در بيمارستان آراد بعد از تحمل دورهاي سخت از بيماري سرطان با دنياي تنهايياش خداحافظي كرد اما انار سرخ آثارش اينجا با ماست... او ما را به باغ رنگارنگ آثارش مهمانمان ميكند تا سهم نگاه ما پرندههاي نزديك شعر و سخن او باشد؛
آلبومها:
١-هوا را از من بگير خنده ات را نه
٢-چند چراغ و يك آواز
٣-ايستگاه قطار سانتاايرنه
مجموعه های شعر
١-قلب هاي كوچك شهر بزرگ
٢-حكايت پنهان ماه
٣-من اما هيچكس
٤-از اينجا غروب جهان نمايان است
٥-زندگي دورتر بود
٦-كولي ها ماه مي بافند
٧-دريا نام ديگر من است
تا گلهای بهشت سایبانش