اگر يكي از اين فرهنگها حذف شود هم ماهيت اين «كل» تغيير خواهد كرد و ديگر نميتوان آن را «كل» ناميد و هم هويت ساير فرهنگهاي بومي دچار دگرديسي خواهد شد چرا كه در يك «كل» خاصيت تكتك اجزا هم متحول ميشود.
مشتركات فرهنگهاي متكثر ايراني، اعم از اشتراكات جهانشناختي، ديني، رسوم و آداب و...، در كنار تجربه تاريخي مشترك از شاديها و غمها و اميدها و شكستها و رنجها و تلاشها، همه و همه در طول تاريخ، هويت ايراني را سامان بخشيده است.
از اينرو هويتطلبي فرهنگهاي اصيل ايراني، در ذيل هويتطلبي اصيل ايراني است آن هم در دورهاي كه فرهنگ غرب، نهتنها از طريق كانالهاي فرهنگي خود بلكه از طريق ساختارها و تكنولوژي جديد و عملكردهاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي خودمان هم هويت اصيل ايراني را دچار دگرگوني ميكند و به تقويت فرهنگ مدرن دامن ميزند.
فرهنگ مدرن بهدنبال يكسانسازي فرهنگي جهان براساس شاخصهاي بنيادين فرهنگي خود است؛ و تقلاهاي بوميگرايانه بسياري از جوامع ديگر هم در برابر اين هيمنه و هجمه فرهنگ غرب نتوانسته راه به جايي ببرد و در بهترين حالت به مدرنيته بومي آن جوامع منتهي شده است.
انقلاب اسلامي ايران انقلابي ذاتا فرهنگي است كه بهدنبال حفظ، احيا و توسعه فرهنگ اصيل ايراني- ا سلامي است. بررسي تاريخ انقلاب نشان ميدهد كه اقوام و فرهنگهاي مختلف ايراني با شكلها و زبانها و روشهاي متفاوت و البته به شكلي هماهنگ و همسو، شعارهاي اصلي انقلاب يعني استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي را ندا دادهاند و همين روند را در جريان دفاعمقدس هم به منصه ظهور گذاشتهاند. لشگرها و گردانهاي خراسان و آذربايجان و لرستان و مازندران و... همگي در پشت يك خاكريز و به پيروي از يك رهبري ديني به دفاع از انقلاب اسلامي و تماميت ارضي ايران پرداختهاند و در كليت اين دفاع تفاوتي با هم نداشتهاند و به اختلافي هم برنخوردهاند.
طبيعي است كه انقلابي كه در بستر فرهنگهاي اصيل ايراني شكل گرفته و قوام يافته و تابهحال هم دوام يافته، يكي از راهبردهاي تداوم و توفيقاتش حفظ زمينهها و بسترهاي موجدهاش است. فلذا حفظ و گسترش روشمند اين فرهنگها، علاوه بر اينكه پويايي هويت ايراني را در پي دارد، خودبهخود به تقويت گفتمان انقلاب اسلامي منجر ميشود.
از اينرو در جهاني كه فرهنگ مدرن هيمنه و سيطرهاي تام يافته است اگر بهدنبال تداوم انقلاب اسلامي هستيم چارهاي جز احياي روشمند فرهنگهاي متكثر ايراني كه در ذيل هويت ايراني- اسلامي به وحدت ميرسند، نداريم.
متأسفانه آن چيزي كه خصوصا از دهه 70 «باز شروع» شد و امروزه در اكثر دستگاههاي فرهنگي كشور هم نهادينه شده است گسترش و بسط فرهنگ طبقه متوسط مدرن است كه فرهنگهاي اصيل ايراني را به فرهنگي كهنه، عقبمانده، درجه دو و... تقليل ميدهد. راز برخوردهاي غيراخلاقي امروز با زبانها و لهجههاي غيرتهراني (اعم از فارسي غيرتهراني، تركي، كردي و...) را هم بايد در همين مسئله جستوجو كرد چرا كه همه دستگاههاي فرهنگي كشور در خدمت گسترش فرهنگ طبقه متوسط مدرن تهراننشين درآمدهاند و هر مجموعه ديگري از سبك زندگي، پوشش، آداب و رسوم، زبان، گويش و لهجه كه با منويات اين طبقه نسازد، اگر بكوشد كه خود را از گوشه موزههاي دنياي جديد به متن زندگي مردم بكشاند محكوم به تمسخر و تحقير و تحديد است.
نكته مهمتر اينكه فرهنگ بازتوليدي اين طبقه، در عين حال كه نسبتي با هويت ايراني ندارد و مقومي بر گفتمان انقلاب اسلامي نيست كه هيچ، بلكه با هويت ايراني و فرهنگ انقلاب اسلامي هم به تقابلي سخت ميرسد.
از اين رو، گذشته از لزوم عدالت فرهنگي و همچنين لزوم اجراي اصول 15 و 19 قانون اساسي، جمهوري اسلامي اگر بهدنبال تحقق آرمانهاي فرهنگي انقلاب اسلامي است بايد بر بازخواني و احياي فرهنگهاي متكثر و اصيل ايراني همتي والا بگمارد تا در اين دنياي جديد از ريشهها جدا نيفتد و بتواند مسير انقلاب اسلامي را در لابهلاي سنگلاخهاي فرهنگي غرب پيدا كند و ره به منزل برساند.
ناگفته پيداست كه اگر اين كار توسط دلسوزان انقلاب و نظام انجام نشود طبعا مديريت اين ميل قدرتمند هويتجويي اقوام ايراني، بهدست كساني خواهد افتاد كه لزوما به اهداف و مصالح كشور و نظام پايبند نيستند. تقويت رويكردهاي پانيستي و تجزيهطلبانه، خصوصا طي سالهاي اخير و تمركز جدي مراكز مطالعات قوميتي آمريكايي بر تئوريزه كردن شكافهاي قوميتي در ايران، نمونهاي از مورد فوق است؛ يعني اينكه اگر از فرصت تكثر اقوام در ايران استفاده نشود تبديل به تهديد خواهد شد.
تأكيد رهبر انقلاب بر رسميت بخشي به تكثر و تنوع فرهنگهاي ايراني و فرصت بودن اين تنوع و متعاقبا طرح مسابقه و رقابت بين اقوام در تحقق آرمانهاي انقلاب، شاهدي بر لزوم اهتمام به بازخواني و احياي فرهنگهاي اصيل ايراني است (ر.ك سخنراني مقاممعظم رهبري در جمع مردم كردستان، ارديبهشت 1388).
مثلا ايشان ميفرمايد: «نظام اسلامي تنوع اقوام را در كشور بزرگ و سرفرازمان يك فرصت ميداند. سنتهاي مختلف، آداب و عادات مختلف و استعدادهاي گوناگون و متنوع، يك فرصت است تا اجزاي گوناگون اين ملت بتوانند يكديگر را تكميل كنند».
از اينرو فعاليتهاي هويتطلبانه اقوام ايراني را بايد از تحركات پانايرانيستي و باستانگرايي ضدديني و پان كردي و پان تركي و... تمييز داد و وجه مثبت و حقيقي آن را تقويت كرد و در خدمت توسعه فرهنگ و هويت اصيل ايراني- اسلامي قرار داد.
احياي روشمند زبانها، گويشها و آداب و رسوم و بهصورت جامعتر، احياي روشمند فرهنگهاي متكثر ايراني- اسلامي از طريق نظام آموزش و پرورش رسمي و راديو و تلويزيون و رسانههاي عمومي كشور و ساير حوزههاي اجتماعي و فرهنگي، ميتواند بهعنوان دكترين فرهنگي انقلاب اسلامي در دنياي مدرن تعريف شود.