نظرسنجي جديدي كه در 8كشور عربي منطقه خاورميانه انجام شده نشان ميدهد 67درصد از مردم اين كشورها به سياستهاي خاورميانهاي آمريكا بدبين هستند اما در مجموع، 70درصد از آنها گفتهاند اگر قرار باشد ميان هيلاري كلينتون و دونالد ترامپ يكي را انتخاب كنند، انتخابشان كلينتون است. اما براي ايران كداميك بهتر است؟ اين سؤال را با 5تن از كارشناسان روابط بينالملل در ميان گذاشتهايم.
- كلينتون قابل پيشبينيتر است
فريدون مجلسي:در آمريكا اين سيستم است كه حكومت ميكند و سيستم است كه برنامهريزي و سياستگذاري ميكند اما رئيسجمهور به هر حال نقش مهمي در هدايت سياستها دارد. به اعتقاد من هيلاري كلينتون با اكثريت بالايي انتخاب خواهد شد. سياستهاي كلينتون در قبال ايران بهطور حتم اشكالات زيادي دارد. او موضعگيريهاي تندي در قبال سياستهاي ايران داشته است. كلينتون هم همچون ترامپ، مخالفان زيادي دارد اما به هر حال به جهت سوابق، تجربيات و تحصيلاتش نسبت به رقيب ارجحيت دارد. هيلاري كلينتون بين سالهاي 2009و 2013، يعني زماني كه بهعنوان وزير خارجه آمريكا مشغول بود، از سوي دولت آمريكا آغازگر روندي بود كه به توافقنامه ميان ايران و قدرتهاي بزرگ موسوم به «برجام» انجاميد؛ از اين رو، او خودش را به ادامه تعهدات آمريكا براساس برجام متعهد ميداند. كلينتون اين موضوع را در مناظرههاي انتخاباتي هم بارها مطرح كرده است. در مقابل، دونالد ترامپ نامزد جمهوريخواهان به هيچ وجه چهرهاي قابل پيشبيني نيست. او از همين ابتدا درحاليكه هنوز به قدرت نرسيده، عليه كشورمان خط و نشان ميكشد و انسان جنگطلبي بهنظر ميرسد. بهطور حتم رسيدن ترامپ به قدرت، اجراي تعهدات آمريكا در چارچوب برجام را هم با مشكلاتي روبهرو خواهد كرد كه در مجموع به نفع ايران نخواهد بود. برايند وضعيت با توجه به موضعگيريها و حواشي موجود در مورد ترامپ بهگونهاي است كه سران حزب جمهوريخواه هم بهخاطر حضور او در انتخابات نگران هستند. حتي برخي از بزرگان اين حزب اعلام كردهاند به او رأي نخواهند داد. رياستجمهوري دونالد ترامپ براي ايران و منطقه خاورميانه وضعيت خطرناكي را پديد خواهد آورد. در مقابل، از جانب كلينتون ديدگاههاي سياسي حسابشدهتري بروز خواهد كرد كه تعامل با او را امكانپذير ميكند. بنابراين به عقيده من، بين دو نامزد اصلي حاضر در انتخابات آمريكا خانم هيلاري كلينتون براي ايران مفيدتر خواهد بود.
- برجام امن است
داودهرميداس باوند: به اعتقاد من در هر صورت چه دمكراتها به قدرت برسند، چه جمهوريخواهان، در مورد برجام مشكلي پيش روي ما نخواهد بود اما ديگر مسائل ميان ايران و آمريكا و مسائل منطقهاي براساس رويدادهاي روز پيش خواهد رفت.جمهوريخواهان بارها و بارها تهديد كردهاند كه اگر به قدرت برسند، توافق هستهاي را با يك چرخش قلم خط خواهند زد. اين ادعا نه از منظر حقوق بينالملل و نه از منظر واقعيت، شدني نيست. دونالد ترامپ هيچ سابقه فعاليت سياسي ندارد و موضعگيريهاي سياسي مشخصي كه بتوان از آن بهعنوان برنامه ياد كرد، از او در دست نيست. آنچه در مبارزات انتخاباتي هم از او شنيدهايم، فقط شعارهاي تبليغاتي است. اغلب در انتخابات ميبينيم كه سخناني كه پيش از انتخابات گفته ميشود، 80درصدش شعار است و تنها 20درصد آن ممكن است به واقعيت بپيوندد و عملي شود. بهطور كلي شخصيت و ذهنيت دونالد ترامپ براي ما مبهم است چرا كه هيچ سابقه كار عملي در عرصه سياست از او در دست نداريم. اما در مقابل، هيلاري كلينتون سابقه فعاليت حزبي دارد، سابقه كار اجرايي دارد و در دولت باراك اوباما وزير خارجه بوده و در عرصه سياستگذاري و اجراي سياست خارجي آمريكا مشاركت داشته است. از سوي ديگر، كلينتون درباره ادامه حيات توافقنامه هستهاي با ايران يا همان برجام، نظر كاملا مثبت دارد. به هر حال، درباره برجام كه مهمترين اتفاق سالهاي اخير ميان ايران و آمريكاست، حضور كلينتون در قدرت به نفع ايران است. در دوره رياستجمهوري باراك اوباما ارتباطاتي ميان دو كشور برقرار شد. هرچند شرايط آنگونه كه مورد انتظاربرخي بود پيش نرفت اما خيلي از كشورهاي منطقه هم در قبال آن خشنود نبودند.
- ظرفيت تهديدساز كلينتون
محمد جمشيدي: مهمترين ويژگي روند اخير انتخابات رياستجمهوري آمريكا، ايجاد جريان اجتماعي ضدسيستمي است كه با نامزدي دونالد ترامپ مجال بروز پيدا كرده است. اين فرايند اجتماعي لزوما بعد از انتخابات از بين نميرود. تغييراتي كه در دوره جورج بوش و باراك اوباما در نقش بينالمللي آمريكا روي داد، ناشي از تغيير ظرفيتهاي داخلي آمريكا و عرصه بينالمللي بود. بسياري از مسائل بينالمللي آمريكا ماهيت ژئوپليتيك دارند و در اين حوزهها تغيير شخص اثرگذار نيست. در حوزه برجام هم با وجود بحثهاي مختلف، تحول خاصي اتفاق نخواهد افتاد، زيرا برجام را در حوزه منافع آمريكا تعريف كردهاند. ترامپ ميگويد كه مجددا درباره برجام مذاكره ميكند، زيرا معتقد است بايد امتياز بيشتري گرفته ميشد. كلينتون هم گفته كه ميخواهد برجام را سختگيرانه اجرا كند؛ لذا هر دو اينها برجام را حفظ ميكنند زيرا آن را به نفع آمريكا ميدانند.
همين يكي دو هفته پيش اعضاي تيم كلينتون در انديشكده امريكن پراگرس، به نفع عربستان و عليه ايران موضع گرفتند و گفتند تحريمهاي منطقهاي ضدايران را بايد گزنده ساخت. تفاوت اوباما و كلينتون اين است كه اگر اوباما در دوره پسابرجام به سمت تسليح اعراب رفت، كلينتون علاوه بر آن، به سمت تقابل تحريمي ميرود. ظرفيت تهديدساز كلينتون كه ترامپ از آن بيبهره است، قدرت اجماعسازي عليه ايران است. شايد به همينخاطر بتوان گفت آمدن ترامپ به نفع ايران خواهد بود. بهطور كلي ميتوان گفت گرايش ترامپ به سمت هماهنگي با قدرتهاي بزرگ و همكاري با روسيه بيش از كلينتون است. البته اين به تحولات ميداني در سوريه بستگي دارد. در همين حال بايد دقت كرد كه آمريكا گزينه جدي براي تحولات منطقه ندارد.
- علامتسؤال بزرگ
مهران كامروا: هيلاري كلينتون از همان ابتدا يعني زماني كه سناتور بود و سپس زماني كه وزير خارجه شد بهصورت علني گفته بود كه بايد در قبال ايران سختگيرانه رفتار كرد. كلينتون از زمان آغاز رقابتهاي انتخاباتي هم گفت كه رفتار سختگيرانهاي در قبال ايران خواهد داشت. حتي در يكي از مناظرههاي تلويزيونياش با برني سندرز گفت كه ما با ايران تنها يك روز خوب داشتيم و آن هم روز امضاي برجام بود. او گفته كه نميتوان اين يك روز را جمعبندي روابط با ايران دانست. از سوي ديگر، كشورهاي عرب حوزه خليجفارس همگي منتظر هستند كه خانم كلينتون قدرت را در دست بگيرد تا رابطه آمريكا با اين كشورها بار ديگر بهبود پيدا كند و رابطه آمريكا با ايران تيره شود. از اين منظر من اعتقاد دارم شرايط براي ايران بهطور حتم درصورتي كه كلينتون به قدرت برسد، شرايط سختي خواهد بود اما در مقابل، از آنجا كه در مورد ترامپ اطلاعاتي در دست نيست و سابقهاي از او وجود ندارد، ممكن است بتوان با او بهنحوي كنار آمد. افرادي كه اطراف كلينتون را گرفتهاند و پس از به قدرت رسيدن او در كابينهاش حضور خواهند داشت، همه پرونده ضدايراني دارند. اين خود نشانه بزرگي است براي اينكه به اين نتيجه برسيم كه خانم كلينتون و تيمش براي ايران گزينه مناسبي نخواهند بود.
اما دونالد ترامپ همراه مشاوران سياست خارجي كه گرد خود جمع كرده، در فضاي سياسي آمريكا دستراستي محسوب ميشوند و به رويدادهاي دنيا بهطور كلي و به خاورميانه به صوت خاص، به شكل ايدئولوژيك نگاه ميكنند. همزمان علائمي هم كه تاكنون از دونالد ترامپ ديدهشده نشان ميدهد او موضعي منفي عليه ايران دارد؛ اما نبايد فراموش كرد كه او نه تجربه سياست خارجي دارد، نه منطق منسجمي در پيگيري سياست خارجي. بهطور كلي ترامپ را بايد يك علامت سؤال بزرگ دانست. درصورتي كه او به قدرت برسد، ممكن است آمريكا و روسيه بتوانند برخي اختلافاتشان را حل كنند؛ بهخصوص در مورد سوريه. اين در مجموع به نفع ايران تمام ميشود.
- 2رويكرد متفاوت درباره ايران
بهرام اميراحمديان: براساس اظهارنظرهايي كه 2نامزد اصلي در انتخابات آمريكا در قبال ايران داشتهاند ميتوان گفت با 2رويكرد متفاوت روبهرو هستيم؛ يكي رويكردي كه تا حدودي منطق بر آن حاكم است و ديگري رويكردي كه بيمنطق است و براساس چانهزني گروهها و لابيهاي مختلف در آمريكا پيش ميرود. ترامپ از جمهوريخواهان است و جمهوريخواهان اصولا نگاه بالا به پايين دارند و به تعبيري خود را صاحب جهان ميدانند. منش ايراني، چنين تعاملي را برنميتابد. ايران بهعنوان يك كشور با سابقه تمدني در جهان نميپذيرد در سياست جهاني به بازي گرفته نشود و از جايگاه درخور برخوردار نباشد. از اين منظر، حضور جمهوريخواهان در صدر قدرت در آمريكا به تنش بيشتر ميان دو كشور منجر خواهد شد. به اعتقاد من اگرچه هيلاري كلينتون در مواردي با هدف اقناع رأيدهندگان حزب دمكرات، مسائلي را عليه ايران مطرح ميكند، اما به هر حال عقلانيتي كه در ميان دمكراتها در قبال ايران وجود دارد، در مقايسه با ديدگاه حزب جمهوريخواه برتري دارد. باراك اوباما و تيمش از جمله جان كري، وزير خارجه آمريكا، با وجود مخالفتهايي كه در اين كشور در مورد برنامه هستهاي ايران وجود داشت، توانست به خوبي مذاكراتهستهاي را پيش ببرد و به نتيجه مطلوب مورد نظر دو طرف برساند. دمكراتها بارها نشان دادهاند كه نگاهشان در قبال ايران، در مجموع بسيار مثبتتر از جمهوريخواهان است. جمهوريخواهان اصولا در طول تاريخ، جنگطلب بودهاند و ممكن است در برابر ايران دست به اقدامات غيرقابل پيشبيني بزنند كه براي هر دو طرف هزينه گزاف بهدنبال داشته باشد. به هر حال، بهدليل اتفاقاتي كه طي سالهاي اخير در منطقه خاورميانه رخ داده، دشمنان منطقهاي ايران، ازجمله طالبان و صدام حسين از قدرت كنار رفتهاند و ايران اكنون يك قدرت مقتدر منطقهاي است. جمهوريخواهان آمريكا بهطور حتم چنين شرايطي را برنخواهند تابيد.