تلاش براي درمان، راهي براي رسيدن به آرامش دروني، راهي سهلالوصول براي شناخت خدا و چند ده عنوان فريبنده ديگر از جمله مواردي است كه مروجان اين جريانها مكررا تكرار ميكنند تا افراد بيشتري به آنها روي آورند و البته رويآورندگان نيز از گزند آسيبها در امان نميمانند؛ آسيبهايي كه در پارهاي از موارد حتي به فروپاشي بنيان خانوادهها نيز ميانجامد. عرفان حلقه يكي از چند ده جريان انحرافي بهاصطلاح عرفاني است كه امروز از رهبر تا مريدان آن در حال و روز خوشي به سر نميبرند. در همين رابطه با حجتالاسلام محمدرضا مظاهري سيف به گفتوگو در رابطه با مباني فكري اين حلقه نشستيم. گفتني است حجتالاسلام سيف مظاهري ازجمله روحانيوني است كه سابقه مباحثات فراواني را با افراد حلقه داشته و در سوابق او نيز مواردي چون بنيانگذار و رئيس مؤسسه علمي- فرهنگي بهداشت معنوي (با مأموريت آسيبشناسي شبه جنبشهاي معنوي)، مؤسس و رئيس انجمن فرهنگي معنوي تنوين (با ماموريت نوآوري در ارائه معنويت اسلامي)، بنيانگذار و عضو هيأت مديره انجمن نجات از حلقه، مؤسس و مديرگروه مطالعات شبه جنبشهاي معنوي در دفتر مطالعات راهبردي فرق دفتر تبليغات حوزه علميه قم و... ديده ميشود.
- در ابتدا لازم است كه يك تعريف از عرفان ناب اسلامي داشته باشيم تا تفاوت اصلي آن با ساير عرفانها و بهخصوص عرفانهاي انحرافي مشخص شود. بر همين اساس لطفا يك تعريف كوتاه و مفيد از اسلام ناب بفرماييد.
زماني كه از عرفان سخن ميگوييم يعني شناخت خدا و حقيقت مطلق از راه شهود و قلب و نه از راه عقل و استدلال. اگر معرفت خداوند متعال از راه عقل و استدلال باشد به آن فلسفه ميگويند اما زماني كه اين شناخت بهصورت قلبي و شهودي اتفاق بيفتد، اسم آن را عرفان ميگذارند. حالا اگر اين معرفت براساس واقعيت باشد، عرفان حقيقي براي فرد حاصل ميشود و اگر اين معرفت يا احساس معرفت منطبق با واقعيت نباشد، آن موقع است كه با عرفان كاذب و انحرافي روبهرو ميشويم.
- اينكه ميگوييم «واقعيت» دقيقا به چه معناست؟ واقعيت معناي گستردهاي داشته و نياز به توصيف دقيقتري دارد.
همانطور كه گفتم، عرفان حقيقي بهمعناي شناخت خداوند متعال از راه قلب و شهود است؛ حال اگر اين شناخت با واقعيات منطبق باشد و ببينيم كه خداي مدنظر عارف همان خداي واقعي است، متوجه ميشويم كه تجربه عرفاني وي، تجربه درستي بوده است. اما اگر توصيف ارائه شده وي با واقعيت منطبق نباشد و با خداي واقعي فاصله داشته باشد، با عرفان كاذب روبهرو ميشويم. در اينجا مسئلهاي پيش ميآيد كه بالاخره بايد يك معيار داشته باشيم تا عرفان را مورد سنجش قرار دهيم! معيار در عرفان، در درجه اول وحي است كه براساس منابع ديني ما همان وحي معصوم است. از همين تجربههاي عرفاني گوناگون پي ميبريم كه بالاخره بايد يك تجربه معصومانه عرفاني وجود داشته باشد تا احساس عرفاني درست هم مورد سنجش قرار گيرد.
- آيا در متن آيات و روايات ما دليل بر صحت شناخت عرفاني وجود دارد؟ اين سؤال زماني اهميت پيدا ميكند كه درنظر بگيريم گروهي از انديشمندان مسلمان(برخي از فقها و فلاسفه) اساسا شناخت عرفاني را زير سؤال ميبرند و آن را قبول ندارند.
هيچ فقيهي يك مسئله مسلم اسلامي را زير سؤال نميبرد چرا كه معرفت شهودي خداوند در آيات، روايات و ادعيه ما مورد تأييد قرار گرفته است و هيچ فقيهي معرفت شهودي را رد نميكند. به مثالي در قرآن كريم اشاره ميشود كه «اولم يكف بربك انه علي كلشيء شهيد». خداوند را ميتوان در همهچيز مشاهده كرد و او در همهچيز مشهود است. آيات متعدد ديگري نيز وجود دارند كه همين مفهوم را مورد تأييد قرار ميدهند؛ چنانچه اشاره ميدارد «فاينما تولوا فثم وجهالله؛ پس به هر كجا روي كنيد آنجا روي خداست». كه در اينجا نور و جلوه الهي در همه عالم مدنظر است و ميگويد كه در همه جا خداوند را ميتوانيد ببينيد. آيه ديگري در سوره تكاثر وجود دارد كه كشف شهودي را هر چه بيشتر مورد تأييد قرار ميدهد و ميفرمايد: «كلا لو تعلمون علم اليقين لترون الجحيم؛ يعني اگر به علم يقيني برسيد، (همين الان در همين دنيا) جهنم را خواهيد ديد». كه معنايي جز مشاهده و شهود ندارد.
در آيه ديگري خداوند متعال تأكيد ميكند«لهم اعين لايبصرون بها و لهم آذان لايسمعون بها؛ آنها چشمهايي دارند كه با آن نميبينند و گوشهايي دارند كه با آن نميشوند!» در واقع خداوند در اين آيه كساني را كه به اين درك شهودي نميرسند را مذمت ميكند. امكان دارد افراد سطحينگري وجود داشته باشند كه شناخت عرفاني را رد كنند اما هيچ فقيهي دست به اين كار نزده است.
- طي چند دهه اخير شاهد آن هستيم كه در كنار خط اصيل عرفان اسلامي (كه قدمت آن با فلسفه و فقه ما نيز برابري ميكند) جريانهاي عرفاني ديگري نيز سبز شدهاند كه بسياري از آنها ريشه در مشرقزمين نيز ندارند. علت روي آوردن عدهاي (بهخصوص غربيها) به عرفان و مسائل عرفاني چيست؟
وجود انسان اساسا با عرفان سرشته شده است و حقيقت وجودي ما روح ماست كه به معرفت خداوند انس پيدا كرده است. اين همان روحي است كه با خداوند متعال گفتوگو كرده است و خداوند خطاب به او گفت: «الست بربكم؛ آيا من پروردگار شما نيستم؟» كه روح ما با شناخت خداوند پاسخ مثبت به اين سؤال داد. در روايات مربوط به اين آيه نيز اشاره شده كه ملاقات روح با خداوند متعال يك موضوع حقيقي بوده است. خب! در غرب (در برههاي از زمان) سعي بر آن بود كه انسان تنها در بعد مادي و زميني مورد توجه قرار گيرد كه طبيعتا انسان از پرداختن صرف به اين بعد از خود راضي نخواهد شد و ناآرام ميشود. اين ناآرامي و نارضايتي همان چيزي است كه انسان غربي تجربه كرده و حالا ميخواهد كه به معنويت بازگردد. اما چون آن منابع اصلي ديني را در اختيار نداشت ناگزير از روي توهمات خود، عرفانهاي كاذب را بهوجود آورد. ضمن آنكه در اين ميان سياستمداراني نيز بودند كه تمايلي به از دست دادن قدرت خود و روي آوردن مردم به معنويت واقعي نداشتند و از همين روي به حمايت از عرفانها و معرفتهاي ساختگي پرداختند تا اجازه ندهند رقيبي براي آنها پيدا شود.
- عرفانهاي جديد بهطور جدي چند سال است كه وارد عرصه شدهاند؟
از اواخر قرن 19ميلادي مباحث معنوي منهاي وحي و آموزههاي ديني در غرب شكل گرفت چرا كه آنها ديدند بدون معنويت امكان ادامه زندگي براي انسان وجود ندارد اما اين معنويت را نيز ميخواستند از راهي جز وحي بهدست آورند كه اين مباحث شكل گرفت نقطه اوج اين مباحث به سالهاي دهه 60 ميلادي در سده اخير و پس از شكستهاي سنگين در جنگ جهاني دوم بازميگردد. در آن دوره به دليل فروپاشي روياهاي مدرنيته و كشتار عظيم در غرب، عدهاي به مباحث معنوي روي آوردند و به اين موضوع رونق دادند.
- با توجه به اصيل بودن جريان عرفاني در ايران، اين مباحث از چه سالي وارد ايران شد و معمولا در چه قالبهايي ارائه گرديد؟
اگر بخواهيم شروع اين مباحث در ايران را بررسي كنيم تقريبا ميتوانيم بگوييم همزمان با غرب در ايران نيز از دهه40 شمسي اين مباحث پا گرفت. در دربار آن زمان افرادي مانند مجيد مظفر جريانهاي معنوي عرفاني جديدي را در ايران راه انداختند. همچنين يكي از سناتورهاي زمان شاه به نام ابراهيم خواجه نوري به آمريكا رفت و جريان عرفاني «پناه» را بهوجود آورد. هر چه كه جلوتر آمديم، به موازات رشد اين تفكر در غرب، در ايران نيز شاهد رشد آن بودهايم. مهمترين ابزار ترويج انديشه آنان نيز نشر كتاب بود كه در سالهاي اخير فعاليت در فضاي مجازي اوج گرفته است و طي يكيدو سال قبل نيز حضور آنها در شبكههاي اجتماعي بسيار پررنگ شده است. در بررسياي كه درباره حضور اين جريانها در شبكههاي اجتماعي انجام داديم، متوجه شديم كه عضوگيري آنها طي 2 سال اخير در اين كانالها بسيار زيادشده و كتب و ساير محصولات و اشياي خود را از طريق شبكههاي اجتماعي به فروش ميرسانند. در كنار اين، دورههاي آموزشي متعددي نيز توسط مروجين عرفانهاي كاذب برگزار ميشود و حتي رهبران عرفانهاي نوظهور به ايران سفر كرده و در اين دورهها آموزش ميدهند. باشگاههاي ورزشي و تورهاي تفريحي از ديگر ظرفيتهايي است كه آنها استفاده ميكنند و بهعبارت ديگر از هيچ تجمعي فروگذار نميكنند.متأسفانه در مواردي هم در قالب كارشناسان مذهبي وارد صدا و سيما شدهاند و به طرح مباحث خود پرداختهاند.
- يكي از جريانهاي انحرافي عرفاني كه در سالهاي اخير فعاليتهاي خود را گسترش داده به جريان «عرفان حلقه» موسوم است! اين جريان عرفاني داراي چه مبانياي است؟
پايهگذار عرفان حلقه فردي به نام محمدعلي طاهري است كه هماكنون نيز به جرم اهانت به مقدسات، كلاهبرداري، كسب مال نامشروع و... در زندان به سر ميبرد. ايشان حدود 20سال قبل مدعي ميشود كه به پديدهاي بهنام «شعور كيهاني» وصل شده و به آگاهي نامحدودي رسيده است و هركس كه مايل باشد به معرفت برسد، او ميتواند آن فرد را به شعور كيهاني وصل كند. بعد هم جلسات آموزشي را شروع و افراد را به ادعاي خود وصل ميكرد! او در اين جلسات به افراد ميگفت كه چشم خود را ببندند و پس از لحظهاي بدون فكر كردن به هيچ مسئلهاي، به شعور كيهاني وصل شوند! طبيعتا يك نفر نميتوانست يك جريان را گسترش دهد و افرادي از همين كلاسها با توجه به جاذبههاي مالي، به ترويج اين تفكر پرداختند. الان هم حدود 2سالي است كه بين مروجان اين عرفان، اختلاف افتاده است و هر كسي خود را رئيس ميداند؛ حتي برخي از آنها مدعي هستند كه طاهري 2سال قبل در زندان مرده و آنها هماكنون رئيس حلقه هستند. ادعاي ديگر اين جريان نيز اين بود كه ميتوانند با اتصال افراد به شعور كيهاني، بيماريهاي جسمي- حتي بيماريهاي لاعلاج- را درمان كنند! چرا كه معتقدند پزشكي جديد هنوز به اين درجه از شعور نرسيده كه همه بيماريها را درمان كند. بالاخره افراد زيادي هستند كه در درمان خود يا اطرافيانشان ماندهاند و ميخواهند حداقل هر راهي را براي نجات خود امتحان كنند و اين موضوع جذابيت زيادي براي آنها دارد. همه اين عوامل دست بهدست هم داد تا عرفان حلقه گسترش يابد و بر مريدان آن افزوده شود.
- يكي از امور متداولي كه در جريانهاي انحرافي عرفاني ديده ميشود، سوءاستفادههاي مالي مروجين از مريدان است. در جريان عرفاني حلقه چه سوءاستفادههاي مالياي صورت گرفته است؟
اين سوءاستفادهها اشكال متفاوتي داشته است. در برخي موارد به بهانه هزينه شركت در كلاسها و دريافت مدرك، هزينهاي دريافت ميشد. برخي مواقع نيز صرفا براي درج يك مهر خاص در مدرك، مبلغي از سوي افراد پرداخت ميشد. فروش كتابها به قيمت گزاف و چند برابر قيمت واقعي، راه ديگر درآمدزايي اين جريان عرفاني بود. جالب است كه در پارهاي از موارد يكي از افراد حاضر در حلقه مدعي ميشد كه به آگاهي خاصي دست يافته و آن را نوشته است و آن آگاهي را در يك صفحه مينوشت و به ديگران ميفروخت. مثلا 100برگ از يك صفحه كپي ميگرفت و هر كدام از آنها را 2هزار تا 5هزار تومان به فروش ميرساند تا آگاهي افراد به شعور كيهاني نزديك شود! كلاهبرداري جديدي هم كه بين آنها راه افتاده از اين قرار است كه ميگويند ميخواهيم براي آقاي طاهري وكيل بگيريم و به پول نياز داريم. بعد هم كه چند ميليون پول جمع ميشود، يكي آن را با خود ميبرد! يا اينكه شايعه ميكنند تعدادي از مروجين بازداشت شدهاند و براي گرفتن وكيل به پول نياز داريم كه باز هم اتفاق قبل تكرار ميشود.
- آيا در رابطه با موضوعات درماني نيز از مريدان خود سوءاستفاده ميكنند؟
در ميان مروجين عرفان حلقه اين حرف وجود دارد كه بابت درمان نبايد پولي دريافت كرد اما بودند افرادي در ميان آنها كه به تعبير خودشان يك اتصال برقرار ميكردند و بابت آن مبلغي حدود 4ميليون تومان ميخواستند. البته ديگر اعضا ميگفتند اين فرد از اصول ما خطا كرده است. در زمان خود آقاي طاهري هم ميگفتند ما بابت درمان پول نميگيريم اما افراد براي درمان نيازمند آن هستند كه در كلاسها و دورهها شركت كنند. شخص بيمار هم با هدف درمان (نه آموزش) در كلاسها حاضر ميشد. گاهي اوقات هم ميگفتند كه براي درمان بايد سيديهاي يك دوره را بهصورت كامل گوش كنيد و درنهايت 3 حلقه سيدي را به قيمت
150هزار تومان ميفروختند.
- شما ازجمله افرادي هستيد كه نامهنگاريهاي متعددي با سران عرفان حلقه داشتهايد. پاسخ آنها به نامههاي شما چه بود؟
نامهنگاريهاي من با شخص آقاي طاهري و در ادامه گفتوگوهاي من با ايشان به قبل از بازداشت وي(سالهاي 89 و 90) مربوط ميشود. ما با ايشان جلساتي داشتيم و چندبار متذكر شديم كه اين بحثها درست نيست اما متأسفانه ايشان رويكرد خوبي نسبت به نقد نداشت. چندبار هم كه با ايشان صحبت كرديم درنهايت به ما گفت كه با هم صحبت و ايراد را رفع كنيم اما به ايشان گفتم كه اصل كار و ادعاي شما مبني بر دستيافتن به شعور كيهاني و امكان اتصال سايرين اشتباه است. پس از به زندان افتادن آقاي طاهري هم با مريدان ايشان وارد بحث شديم كه آنها گفتند ما قادر به پاسخگويي و دفاع نيستيم و خود آقاي طاهري بايد از عرفان حلقه دفاع كند. براي ما جاي سؤال بود كه چطور يك عده انديشهاي را ترويج ميكنند اما قادر به دفاع از آن نيستند! با وجود اين مجددا با شخص آقاي طاهري نامهنگاري كرديم و از ايشان خواستيم كه در ايام مرخصي خود از طريق وكيل ايشان هماهنگي كرده و جلساتي را براي دفاع از انديشهشان(با مسئوليت خودمان) برگزار كنيم كه در پاسخ به نامه، مانند قبل گفتند كه شما دشمن آزادي انديشه هستيد و استاد نميتواند در اين شرايط و زير شكنجه حرف بزند.
اين ادعاي آقاي طاهري و مريدان وي مبني بر تحت فشار بودن وي در حالي مطرح ميشود كه در تماس با دستاندركاران پرونده آقاي طاهري متوجه شديم ايشان در سلامت كامل به سر ميبرد و دوره محكوميت خود را پشت سر ميگذارد. به هر صورت ما در نامهنگاريها پاسخي نگرفتيم و به ما گفتند كه بايد منتظر آزادي آقاي طاهري باشيم و اين در حالي است كه آقاي طاهري در زمان آزادي خود هم حاضر به پاسخگويي نبود.
- آيا از محتواي شكايات عليه ايشان اطلاع داريد؟
نوع شكايات عليه ايشان بسيار گسترده است و در حال حاضر آنقدر بالا رفته كه دادگاه فعلا به تعدادي از آنها حتي اجازه طرح هم نميدهد. در حال حاضر انجمني با نام «نجات از حلقه» راهاندازي شده كه افراد آسيبديده از عرفان حلقه، در آنجا دور هم جمع ميشوند. در مواردي دادگاه ميگويد كه اساسا براي برخي از شكايات، در قانون پيشبينياي نشده است. براي مثال فردي به دادگاه رفته و مدعي شده است كه همسرش با شركت در جلسات عرفان حلقه ديگر با او زندگي نميكند و ميگويد كه شما به سطح كافي از شعور و آگاهي نرسيدهايد كه در كنار شما باشم! اين فرد به دادگاه ميگويد كه امنيت خانواده وي از بين رفته است و دادگاه نيز پاسخ ميدهد كه قانوني در اين رابطه نداريم و خودت نبايد اجازه ميدادي كه همسرت به اين كلاسها برود. در مواردي هم برخي افراد با شركت در دورههاي عرفان حلقه به رتبههاي بالايي در ميان آنها رسيدهاند اما پس از مدتي از انحراف آنها مطلع شدهاند و قصد بازگشت داشتهاند كه به اين افراد حمله شده و از طرف رابطين و شخص آقاي طاهري هم تهديد شدهاند كه چنين افرادي نيز دست به شكايت زدهاند. گروه ديگر شاكيان به مباحث درماني مربوط ميشود كه به فرد اعلام شده كه براي درمان نياز است كه به شبكه شعور كيهاني ايمان بياورد. آن شخص نيز بهدليل ايمان بالا تمام داروهاي خود را قطع كرده و از دنيا رفته كه خانواده وي امروز ازجمله شاكيان هستند. امروز تعداد و نوع شكايات عليه عرفان حلقه بسيار است و دادگاه در بسياري از موارد اعلام ميكند كه قانوني نداريم اما بهدليل انباشت اين شكايات، تشويش اذهان عمومي بهوجود آمده است.
- معمولا چه طيف از افراد به عرفان حلقه روي ميآورند؟
جاذبههاي عرفان حلقه متنوع است؛ از ادعاي آگاهيبخشي تا درمان و كسب درآمد از طريق دورههاي آموزشي در زمره اين جاذبهها قرار دارند، به همين دليل افراد مختلفي جذب عرفان حلقه شدهاند؛ برخي بهمعناي واقعي كلمه بهدنبال عرفان رفتهاند و بعضا پيشزمينههاي مذهبي دارند. برخي هم بهدنبال درمان يا كسب محبوبيت اجتماعي هستند كه اين افراد لزوما پيشزمينه مذهبي ندارند. اما غالبا افرادي جذب چنين جريانهايي ميشوند كه كمتر اهل مطالعه يا زمينههاي مذهبي هستند.
- افرادي كه امروز در قالب انجمن نجات از حلقه فعاليت ميكنند، از چه طريقي به فريبخوردن خود پي بردهاند؟
گروهي از آنها از طريق تجربه خود به اين نتيجه رسيدهاند. گروهي ديگر نيز با توجه به سوءاستفادههايي كه از آنها شده است امروز در رديف شاكيان قرار گرفتهاند. يك عده ديگر هم افرادي هستند كه خودشان بهصورت مستقيم آسيب نديدهاند اما نزديكان آنها (اعم از همسر، فرزند و...) با حضور در اين حلقه آسيب ديدهاند. براي مثال فردي مهندس بوده و براي خود كسب و كاري داشته اما امروز كار خود را رها كرده و به آموزش عرفان حلقه ميپردازد، در نتيجه پدر وي بهعنوان يكي از آسيبديدگان در انجمن نجات حاضر ميشود. هدف افراد اين انجمن نيز روشنگري است تا افراد ديگر آسيب نبينند.
- راه نجات چيست؟
طبيعتا بازگشت به معنويت و عرفان ديني براساس آيات قرآن، روايات و ادعيه اسلامي، راهكار اصلي خودداري از به دام افتادن در چنين جريانهايي است تا عرفان قرآني و عرفان اهلبيت(ع) هر چه بيشتر ترويج شود.يكي از آسيبهاي امروز جامعه ما اين است كه مباحث ديني بيشتر در قالب احكام شرعي و استدلال در مباحث اعتقادي محدود شده و آن قسمت معرفتي و معنوي كمتر ديده ميشود.از طرف ديگر بايد روشنگريهاي لازم در جامعه نسبت به عرفانهاي انحرافي و شاخصهاي آنها صورت بگيرد تا افراد به راحتي در دام آنها نيفتند.
- سه راه تشخيص عرفانهاي كاذب
يكي از مهمترين مباني عرفانهاي كاذب از اين قرار است كه دعوت به خدا در اين جريانها وجود ندارد و اگر هم وجود دارد، خدا به نيروي دروني انسانها تبديل ميشود. بهعبارتي آن قدرت نامحدود الهي را در خود انسان محدود ميكنند و اين يك سوء برداشت از عرفان حقيقي است. عرفان حقيقي هيچگاه خدا را ناديده نميانگارد فقط ميگويد با خودشناسي ميتوان به آن رسيد. اما عرفانهاي كاذب راه و مقصد را خود انسان تعريف ميكنند كه فصل مشترك همه عرفانهاي كاذب است. باور غلط و اشتباه نسبت به معاد و زندگي اخروي از ديگر مباني عرفانهاي كاذب است. اين باور كه برزخ، روز قيامت هم هست در نگاه اين جريانها پيچيده شده و زير سؤال ميرود. علاوه بر اين زماني كه خدا تنها به نيروي دروني انسان محدود گشت، شريعت نيز كنار ميرود و تبعيت از خدا نيز ميشود پيروي از خود؛ بهعبارتي نوعي اباحيگري در اين عرفانها حمايت ميشود. ممكن است مستقيم گفته نشود كه دست از دين بردار اما مباني آن ترويج ميشود.