سيدحسين فاطمي در سال ۱۲۹۶ هجري شمسي در خانوادهاي مذهبي به دنيا آمد. پدرش سيدعليمحمد فاطمي معروف به سيفالعلماء از روحانيون بنام نايين و مادرش سيده طوبي دختر حجتالاسلام خادمالعلوم بود. در همان دوران جواني نوشتن مقالات ادبي براي روزنامه را آغاز كرد. نوشتههايي كه توجه ملكالشعراي بهار و دبير اعظم بهرامي كه در آن زمان به اصفهان تبعيد شده بودند و با باختر همكاري داشتند را بهخود جلب كرد. سيدحسين پس از اخذ ديپلم، از اصفهان راهي تهران شد و كار مطبوعاتي را با روزنامه «ستاره» آغاز كرد. مقالات وي در اين دوره منتقدانه و بيپرده بود. موضوعي كه باعث شد او را از پايتخت به اصفهان تبعيد كنند. ولي حادثهاي، او را كه در وادي ادب و هنر سير ميكرد وارد تقابل با نظام سياسي وقت كرد. فاطمي طبق معمول با قريحه ادبياي كه داشت براي تصوير فضاي روحي خود مقالهاي ادبي نوشته و در بخشي از آن آورده بود: «كبوتر بدون اعتنا به مال غير، آزادانه صبح زود پرواز كرد و در آسمان قهقهه ذوق و نشاط برآورده، هر كجا دانهاي ديد فرو آمده و به اندازه كافي سد جوع ميكند.» مأموران اداره سانسور مطبوعات شهرباني تصور كردند كه اين متن به استهزا به يكي از خصايص شاه كه «بياعتنايي به مال غير» است پرداخته است. اينچنين بود كه چند روزي را به پاسخگويي به مأموران گذراند و تصويري تازه از فضايي كه در آن زندگي ميكرد بهدست آورد.
در چهاردهم تير ۱۳۲۱ با همكاري چند تن از دوستانش دوره جديد باختر را بهصورت مستقل در تهران به چاپ رساند و با نخستين سرمقاله خود با عنوان «خدا- ايران- آزادي» شعار استبداد «خدا- شاه- ميهن» را به سخره گرفته و بهتدريج تندترين انتقادات را متوجه مقامات دوران رضاشاهي كرد. در دوره مجلس سيزدهم درحاليكه علي سهيلي نخستوزير وقت بهدنبال تحديد فعاليت مطبوعات بود، فاطمي در جواب تهديدها نوشت: «... آن وقت كه آزادي قلم در ايران بميرد، بدانيد مجلس هم خواهد مرد و آزادي گفتار از ميان خواهد رفت.» در روز ۲۶ خردادماه همان سال علياصغر حكمت وزير دادگستري و زينالعابدين رهنما معاون نخستوزير در اعتراض به اين لايحه استعفا دادند. در نهايت بهعلت اينكه فوريت اين لايحه از سوي مجلس پذيرفته نشد، نخستوزير درخواست استرداد آن را مطرح كرد. فاطمي چندي بعد به فرانسه رفت و پس از كسب دكتراي حقوق سياسي با تز «وضعيت كار در ايران» از دانشگاه پاريس و اخذ ديپلم روزنامهنگاري از مدرسه «هوت اهود انترناسيونال» در شهريور سال ۱۳۲۷ به ايران بازگشت.
چندي پس از تصويب قانون ملي شدن صنعت نفت در مجلسين، محمد مصدق به نخستوزيري رسيد. در ارديبهشت ۱۳۳۰ در جريان معرفي كابينه، دكتر فاطمي از سوي مصدق به سمت معاونت پارلماني و سخنگوي دولت منصوب شد، هرچند فاطمي به دولت پيوست اما همان روز در جمع همكاران خود در باختر امروز حاضر شد و از آنان خواست به روش گذشته خود كه مبتني بر انتقاد از سياستهاي دولت و نقد عملكرد وكلا و سناتورها بود ادامه دهند.
در بهمنماه ۱۳۳۰ انتخابات مجلس هفدهم برگزار شد و دكتر فاطمي بار ديگر بهعنوان نماينده مردم تهران انتخاب شد اما عصر روز ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ درحاليكه در چهارمين سالگرد ترور محمد مسعود در گورستان ظهيرالدوله شميران پشت تريبون قرار گرفته بود و ميگفت «گلولهاي كه مغز مسعود را پريشان كرد ايران را تكان داد»، مورد اصابت گلوله نوجوان ۱۵ سالهاي به نام محمدمهدي عبدخدايي از اعضاي جمعيت فداييان اسلام قرار گرفت و به بيمارستان منتقل شد. پس از قيام 30تير و درگيري شديد شاه و مصدق به مرور چنددستگي و شكاف در ميان هواداران مصدق نمايان شد. پس از تصميم مصدق مبني بر قطع رابطه با دولت انگلستان، حسين نواب وزير امور خارجه مصدق از اين تصميم خودداري و استعفا كرد. فاطمي كه به تازگي به ايران بازگشته بود توسط مصدق به سمت وزير امور خارجه منصوب شد. او بلافاصله پس از انتصاب به اين سمت در تاريخ ۱۹ مهر ۱۳۳۱، سفارتخانه انگليس را تعطيل كرد و روابط ديپلماتيك با اين كشور را به حالت تعليق درآورد. او موفق شد در طول ۹ماه دوره وزارت خود دخالتهاي دربار در روابط خارجي ايران را كاهش دهد و ۸۵ نفر از كارمندان وزارت امور خارجه كه متعلق به خانوادههاي اشراف قديم بودند را اخراج كرد. در دوران فاطمي همچنين اساسنامه جديدي براي وزارت امور خارجه نوشته شد و با راهاندازي كنفرانسهاي منطقهاي با حضور سفيران ايران در ساير كشورها بهمنظور ارزيابي سياست خارجي و موقعيت جهاني ايران، تحول بزرگي در جهتگيريهاي ديپلماتيك كشور صورت گرفت.
در شرايطي كه دولت مصدق آرام آرام با فراغت از درگيريهاي خارجي، ميتوانست به حل مشكلات كشور بپردازد، در نيمه شب ۲۴ مرداد ۱۳۳۲ يگان ويژه گارد سلطنتي براساس نقشه كودتا، پس از محاصره منزل فاطمي وزير خارجه، او را بازداشت و به كاخ سعدآباد منتقل كرد. صبح روز ۲۵ مرداد با اعلام خنثي شدن توطئه، اعضاي دولت و سران جبهه ملي با نخستوزير تشكيل جلسه دادند و فاطمي در اين جلسه خواهان تشكيل دادگاه صحرايي و مجازات كودتاچيان شد؛ موضوعي كه با مخالفت مصدق مواجه شد. فاطمي در سرمقاله باختر امروز با مقايسه عمليات افسران آزاد مصر با عمليات خنثيسازي كودتا، خواهان پايان 12سال حكومت سلطه شد و اشتياق خود را براي اعلام جمهوري نشان داد. آرزوي اعلام جمهوري اما كوتاهزماني بعد نقش بر آب شد كه كودتاي مجدد مخالفان دولت در ۲۸ مرداد ۳۲ موجبات سقوط دولت مصدق و بازگشت شاه را فراهم آورد. بعد از اين واقعه فاطمي نيز همانند ساير سران جبهه ملي مخفي شد، چرا كه با توجه به رويهاي كه فاطمي در دوران مصدق مبتني بر تلاش براي بركناري پادشاه و اعلام جمهوري در پيش گرفته بود، درصدر فهرست افراد تحت تعقيب قرار گرفت.
اختفاي حسين فاطمي حدود ۸ماه به طول انجاميد اما سرانجام عوامل دولت كودتا، وي را بازداشت كردند. فاطمي حدود يكسال در زندان ماند تا اينكه در مهرماه ۱۳۳۳ محاكمه وي به همراه دو چهره ديگر ملي يعني دكتر شايگان و مهندس رضوي آغاز شد. فاطمي در جريان دادگاه در پاسخ به اتهامات گفت: «من ديگر در اين لحظات در مقام تظاهر و عوامفريبي نيستم و به مرگ خود يقين دارم و آنچه ميگويم از روي حقيقت است. ما از نهضتي به پيشوايي دكتر مصدق حمايت كرديم كه هيچ قصد و غرضي جز عزت و استقلال مملكت نداشت. من براي آن كشته ميشوم كه نخستين اقدامم در وزارت بستن سفارتخانه و قطع رابطه با انگلستان بود. هيچ مأيوس نيستم، از هر قطره خون من هزاران نهال ميرويد و با تأييد خداوند قهار، انتقام اين ملت ستمديده را از استعمار ناپاك ميگيرد.» ۱۹ مهرماه ۱۳۳۳ بود كه در پي برگزاري ۱۰ جلسه دادگاه، روزنامه اطلاعات از صدور حكم اعدام براي وي خبر داد. در روز ۱۹ آبان سال ١٣٣٣، فاطمي را درحاليكه آثار بيماري و ضرب و شتم در او نمايان بود، كشانكشان تا پاي جوخه اعدام بردند. بعدها روايت شد كه او هنگام اعدام فرياد زده بود «بسمالله الرحمن الرحيم؛ پاينده ايران، زنده باد دكتر مصدق»... و بعد صداي رگبار گلوله در ميدان تير لشگر دو زرهي تهران پيچيد.
برگرفته از سايت تاريخ ايراني