آنها براي سرقت دلار قدم به خانه پيرمرد گذاشتند اما نهتنها دلاري گيرشان نيامد، كه دست به جنايت نيز زدند.16ارديبهشت سال 93وقتي جسد پيرمردي 80ساله در طبقه اول ساختماني مسكوني حوالي ميدان فردوسي پيدا شد، تيمي از كارآگاهان جنايي راهي محل حادثه شدند. قرباني با دست و پا و دهان بسته در سالن پذيرايي افتاده و آنطور كه مشخص بود بر اثر خفگي جانش را از دست داده بود. او تنها زندگي ميكرد و همسايهها ميگفتند چند ساعت قبلتر سر و صدايي از خانهاش شنيده بودند. پس از آن نيز متوجه باز بودن در آپارتمان او شده و پس از ورود به آنجا با جسد او روبهرو شده بودند.
كارآگاهان در جريان بررسيها متوجه شدند پيرمرد برادري داشته كه گاهي به او سر ميزده است. اين مرد وقتي در جريان حادثه قرار گرفت، خود را به خانه برادرش رساند و در تحقيقات به كارآگاهان گفت: برادرم در محدوده ميدان فردوسي دلار خريد و فروش ميكرد. داخل گاوصندوقش نيز اسناد مالكيت خانهاش به همراه مقداري پول بود كه همه آنها سرقت شده است.
با اين اطلاعات، فرضيه اينكه اموال پيرمرد قرباني سرقت شده است، مدنظر قرار گرفت.
- 2 سال بعد
30ماه از اين جنايت مرموز گذشته و هنوز عاملان قتل شناسايي نشده بودند. آنها سعي كرده بودند ردپايي از خود بر جاي نگذارند اما فكرش را نميكردند كه سرانجام دستشان رو ميشود. گره اين پرونده اول آبانماه امسال زمانيكه فردي به يكي از مراكز ثبت اسناد رفته و قصد انتقال سند يك آپارتمان را داشت باز شد؛ چراكه سند متعلق به خانه مقتول بود. اين شخص بازداشت شد و در بازجوييها گفت: من از قتل پيرمرد بياطلاع هستم و ملك را چند روز پيش به مبلغ 400ميليون تومان از شخصي به نام مصطفي خريدم. محل معامله ما دفتر وكالتي در محدوده هفتتير بود و اطلاعات ديگري درباره اين فرد ندارم.
كارآگاهان كه احتمال ميدادند مصطفي يكي از عاملان جنايت است او را در همان دفتر وكالت دستگير كردند. در بازرسي آنجا تعدادي مهر و اوراق جعلي كشف شد و بررسيها حكايت از اين داشت كه مصطفي در پوشش دفتر وكالت، املاك بلاصاحب يا متعلق به افراد سالخورده را شناسايي و اقدام به فروش آنها با مدارك جعلي ميكند. او دربازجوييها راز جنايت را فاش كرد و گفت: طراحي نقشه سرقت از خانه پيرمرد را با كمك زني به نام ساغر معروف به مريم كشيدم.
او پيرمرد را ميشناخت و روز حادثه از ميدان انقلاب يك كاسه آش خريد و به بهانه اينكه نذري است به خانه پيرمرد رفت. مردي به نام عباس نيز با ما همدست بود. نيت ما فقط سرقت بود اما ناخواسته به جنايت ختم شد. آن روز وقتي مريم با كاسه آش مقابل خانه پيرمرد رفت، پشت سرش من و عباس هم وارد خانه شديم. دست و پاي پيرمرد را گرفتيم كه او شروع كرد به سر و صدا كردن. او را به داخل خانه هل داديم و در را بستيم. همان لحظه پيرمرد فرياد كشيد و ما دهانش را محكم گرفته بوديم تا نتواند از همسايهها كمك بخواهد. پس از چند دقيقه متوجه شديم پيرمرد فوت شده است.
وي ادامه داد: فكر ميكرديم بهخاطر شغل پيرمرد، دلار زيادي داخل گاوصندوقش است اما پس از بازكردن آن حتي يك دلار هم داخلش نبود. تنها يك ميليون و 800هزارتومان پول به همراه تعدادي اسناد مالكيت خانه پيرمرد بود كه به هركدام از ما فقط 600هزارتومان رسيد و من اسناد مالكيت را برداشتم تا وقتي آبها از آسياب افتاد، خانه او را بفروشم اما دستم رو شد.
در ادامه كارآگاهان 2همدست وي را دستگير كردند و در اين ميان مريم مدعي شد در جنايت نقشي نداشته و وظيفهاش اين بوده كه 2نفر ديگر را به خانه پيرمرد ببرد. 2متهم اصلي اين باند ديروز براي انجام تحقيقات به شعبه هفتم دادسراي امور جنايي تهران منتقل شدند و وقتي پيش روي قاضي مرشدلو قرار گرفتند به بيان جزئيات ماجرا پرداختند. سومين عضو باند كه 2روز پيش در يكي از استانها دستگير شده بود در بازجوييها گفت: من روحم از قتل خبر نداشت.
نيت ما فقط سرقت بود. مصطفي يكي از دوستانم بود و به من گفت كه پيرمردي را ميشناسد كه دلارفروش است و مقدار زيادي دلار در خانهاش دارد. وقتي ماجراي سرقت را با من درميان گذاشت، مخالفت كردم. اما او ميگفت پول خوبي گيرمان ميآيد و وسوسهام كرد.
نميخواستم همكاري كنم اما وقتي گفت تو عرضه اين كارها را نداري و به درد نميخوري، حسابي ناراحت شدم و به غيرتم برخورد. همين شد كه تصميم به همكاري گرفتم اما آنچه نصيبم شد فقط 600هزارتومان بود و اتهام قتل. ما از ترس دستگيري دهان پيرمرد را گرفتيم و همين باعث مرگش شد. فكرش را نميكردم كه او مرده باشد.
سرهنگ حميد مكرم، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي نيز گفت: متهمان براي انجام تحقيقات بيشتر در اختيار مأموران اداره دهم پليس آگاهي تهران قرار گرفتهاند و بررسيها در اين پرونده ادامه دارد.