احمد غلامی . سردبیر روزنامه شرق در ستون سرمقاله اين روزنامه با تيتر«اینها تا دیروز کجا بودند؟»نوشت:
روحانی میتواند در انتخابات سال ٩٦ روایتِ تازهای از سیاست بسازد؟ آیا اصلا او نیازی به این کار دارد. آنهم زمانی که اغلب تحلیلگران سیاسی پیروزیاش را قطعی میدانند؟ دروغ، سیاست را پیش میبرد اما حقیقت، سیاست را زنده و شکوفا میکند. پنهانکاری در سیاست و نگفتن بهموقع حقیقت، سیاست را خنثی و از خلاقیت تهی میکند. برخی سیاستمداران دروغ میگویند. برخی جز حقیقت نمیگویند و برخی هم پنهانکارند. اما بیشتر سیاستمداران گاه دروغ میگویند گاه راست، و در بیشتر مواقع هم پنهانکاری میکنند. شهامت بیان حقیقت و پرداختن هزینه آن در سیاست، کاری است که کمتر آدمی به آن تن میدهد، خاصه زمانی که در قدرت است. برخی سیاستمداران پس از اتمام دورهشان یا در آستانه برکناری دست به افشای حقیقت میزنند اما حرفهایشان چنگی به دل نمیزند.
چندیپیش بود که وزیر آموزشوپرورش پس از برکناری از وجود زیرزمین هولناک در وزارتخانه برای ضربوشتم معلمان معترض خبر داد، اما این افشاگری دیر و نابهنگام بیش از آنکه حقیقتی را بیان کند، مرثیهسرایی وزیری برای منافع ازدسترفتهاش بود. ازاینرو هیچ احساس همدردی در تودههای مردم و در رسانهها بر نیانگیخت. گرچه بیان این حقایق به درد تاریخنگاران و تحلیلگران سیاسی میخورد، بیان حقیقت سوخته در بین مردم همه دنیا طرفدار جدی ندارد. مردم به پنهانکاران اعتنایی ندارند. نمونه غربیاش هیلاری کلینتون است.
شائبه پنهانکاری در آخرین لحظات انتخابات هم دست از سرش بر نداشت. افبیآی ماجرای ایمیلهای او را پیش کشید و با اینکه سرانجام او تبرئه شد، اما ظن پنهانکاربودنش در اذهان مردم بر جا ماند. اگر کس دیگری جای کلینتون بود یا پنهانکاریهایش سَر بزنگاه برملا نمیشد، بعید بود ترامپ به ریاستجمهوری برسد.
هاشمیرفسنجانی نیز درست یا نادرست، مظهر پنهانکاری و مصلحتاندیشی است. شیوه احمدینژاد درست برعکس اوست. احمدینژاد با گفتن حقیقتهای مخدوش و نیمبند با آمیزهای از حقیقت و ناحقیقت، تا مدتها روح جامعه را تسخیر کرد. بعدها همه بر سر این گزاره همرأی بودند که «هرکس مقابل احمدینژاد بود پیروز از میدان خارج میشد، اِلا هاشمیرفسنجانی». فضایی که هاشمی را احاطه کرده بود، فضایی مملو از پنهانکاری و مصلحتاندیشی بود. حتی اگر این مصلحتاندیشی برای خِیر عموم بود، به جوی دامن زد که احمدینژاد توانست با گفتن حقیقتهای مخدوش پیروز میدان شود. مردم در زندگی روزمره نیز چندان به گفتن حقیقت باور ندارند، اما همچنان دروغگویان و پنهانکاران را دوست نمیدارند. این پارادوکسی است که کار دست سیاستمداران میدهد. مردم، همواره «الگوی آرمانی» خود را در سیاستمداران جستوجو میکنند. هر سیاستمداری به این الگوی آرمانی نزدیکتر باشد، یا این الگو را بهتر روایت کند از اقبال بیشتری برخوردار است. چهبسا «الگوی آرمانی» مردم همان چیزی باشد که از خودِ خود مردم فاصلهای بعید دارد و بهتعبیری اتوپیای آنهاست. هاشمیرفسنجانی، احمدینژاد و روحانی، بیش از آنکه الگوی آرمانی مردم باشند، پارههایی از خود مردم هستند. سیاستمداران مردم را میسازند و مردم سیاستمداران را. سیاستمدارانی هستند که مردمی از جنس خود میسازند و خودشان از جنس مردم نیستند و همان الگوی آرمانی مردماند. نمونه تاریخی آن محمد مصدق است. او خودِ مردم نبود. روایت تازهای از مردم بود که روایت تازهای از مردم ساخت. حیرتانگیز است که قوامِ اشرافزاده خودِ خود مردم بود. مردم گاه تصویر خودشان را جز برای دَمی دوست ندارند، و سرآخر به شکستن آن اقدام میکنند. احمدینژاد خودِ خود مردم بود، یا دستکم شبیهترین به مردم. پس «مردی از جنس مردم»، شعاری نابجا نبود. او مردمی نساخت. مردمی را که بودند، به میدان آورد. برای روشنشدن بحث به میانجی ادبیات روی میآورم. مردمی که احمد محمود در رمانهای «درخت انجیر معابد» و «مدار صفردرجه» میسازد، وجود نداشتند، او این مردم را خلق کرد. مردمی که براهنی در آثارش ساخت، روایتی دیگر از مردماند. مردمی که در بزنگاههای سیاسی زنده میشوند و قد علم میکنند. سیاست با روایت شکل میگیرد. اندک کسانی هستند که میتوانستهاند در سیاست داستان بسازند و با روایتِ آن مردمی را شکل بدهند که نابهنگام در خیابانها سرازیر شوند تا همه حیرتزده از خود بپرسند، پس اینها تا دیروز کجا بودند؟
اینک که روحانی به پایان دوره اول خود نزدیک میشود آیا قادر است روایتی تازه خلق کند؟ بسیاری از تحلیلگران سیاسی بر این باورند که رقیبی جدی برای روحانی وجود ندارد. این گفته اگر هم درست باشد، فقط از حفظ و تداوم قدرت خبر میدهد. حفظ و تداوم قدرت در سیاست اهمیت دارد اما بیش از آن حیات یک جریان سیاسی در دل قدرت است که اهمیتی خاص دارد. حسن روحانی در ماههای گذشته تلاش کرد تا به حضورش در جایگاه ریاستجمهوری روایتی تازه بدهد. گویا او بیش از آنچه تصور میرود، نزدیک به تصویر مردم است، و نه الگوی آرمانی آنها. این نکته بهاندازه کافی مکرر شده که بعید است در انتخابات ٩٦ کسی رقیب روحانی باشد، اما دنیای سیاست روایتهای نابهنگام هم دارد. چه کسی فکر میکرد احمدینژاد راوی داستانهای فانتزی بتواند هاشمی، نماد عقل سلیم را اینگونه شکست بدهد. روایتهای تازه در راهاند، روایتهایی که شاید چندان تدبیربَردار نباشند.
- پیام های راهپیمایی اربعین
سیدرضا صالحی امیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
هفته گذشته به منظور بدرقه زائران عتبات عالیات و بررسی وضعیت مرزهای خروجی به سمت کربلای معلی، راهی مهران و چزابه شدم.. مشاهده کردم موج خروشان انسانهای معرفتگرا و عاشقان و شیفتگان اباعبدالله(ع) و اقشار مختلف از زن و مرد، پیر و جوان، کودک و خردسال و نوزاد و... با هر رنگ، نژاد و قوم و حتی از مذاهب دیگر همچون اهل سنت، مسیحیان و از کشورهای اروپایی به سمت مضجع نورانی «کشتی نجات» و «چراغ هدایت»، رستاخیز بزرگ اربعین را رقم زده است. فوج فوج توده مردم در این راهپیمایی میلیونی با شعار واحد و موزون «لبیک یاحسین» با مولای خویش بیعت میکنند و فریاد میزنند که اخلاق و شرافت و ایثار را از آن امام راستین آموختهاند.
اعجاز اربعین و حرکت میلیونها عاشق و دلداده به سمت میعادگاه عاشقان پیامهای روشنی دارد:
1.پیام راهپیمایی اربعین در سطح و گستره چند ده میلیونی و در ناامنترین نقطه خاورمیانه به کل جهان پیام بسیار مهمی است و آن اینکه شیعیان منادی وحدت و صلح هستند و میتوانند در میان آتش خشونت و تروریسم، آرامترین و صلح آمیزترین تجمع جهانی را با امنیت و آرامش کامل برگزار کنند. با وجود تهدیدهایی که در این منطقه وجود دارد ما شاهد راهپیمایی خیرهکننده عاشقان اباعبدالله(ع) بدون هیچ درگیری و خشونت و در اوج مسالمت هستیم و این نکته کلیدی است و نمایشگر قدرت شیعیان و وحدت مسلمانان و فرهنگ مقاومت است. پیام اجتماع اربعین، پیام اعتدال، میانهروی و شهامت است.
2. فضایل اخلاقی در این مسیر در منتهای غایت خویش قرار دارد و جلوهای از فرهنگ غنی ایرانی اسلامی و سبک زندگی مسلمانی به نمایش در میآید. میزبانی بیریای مردم بویژه مردم استانهای مرزی و شهرهایی که در مسیر عبور زائران واقعند و همینطور مردم مظلوم عراق صحنههای بیبدیلی از انسانیت را خلق میکند. برپایی خیمهها و گشودن درهای منازل برای پذیرایی و اسکان زائران حسینی نماد و نمودی از فرهنگ غنی اسلامی و آموزههای دینی ما و بیانگر عمق عشق و ارادت خالصانه مردم به اهل بیت است. انبوه مواکب و هیئات و چادرهای پذیرایی، احسان، اطعام و اسکان این سیل خروشان مردمی به زیبایی هرچه تمامتر از طریق خود مردم مدیریت میشود و نقش اصلی را مردم و نهادهای مردمی بر عهده دارند.
3. آزادگی، فداکاری، عشق و انس و الفت در فضای اربعین بازتولید میشود و از این منظر اربعین یک فرصت فرهنگی و بستر مناسبی برای بازتولید فرهنگ غنی اسلامی است. بارها عنوان کردهام که ریشههای فرهنگی ما پیوندی ناگسستنی با اعتقادات دینی این ملت مسلمان دارد و مناسبتهایی همچون عاشورا و اربعین عمق این پیوند را به ما یادآوری میکند. از اینرو ما در همه ایام سال نیازمند بازتولید فرهنگ عاشورا و اربعین و مناسبتهایی از این دست هستیم. چراکه عشق به اباعبدالله(ع) مهمترین سرمایه فرهنگی این دیار است و هیچ سرمایهای جایگزین آن نخواهد شد.
4. پیام دیگر راهپیمایی عظیم اربعین این است که امت واحده مرعوب هیچ یک از توطئههای ضداسلامی نمیشود و بر خلاف تصویرسازیهای دروغین و قرائتهای متصلبانه و متحجرانه، مسلمانان مروج صلح، دوستی و وحدت میان انسانها هستند. راهپیمایی اربعین معادلات سیاسی منطقه را تحت تأثیر خود قرار داده و جهانیان در محاسبات سیاسی و امنیتی باید بدانند که امنیت واقعی در قالب این نگرش قابل فهم است.
جای افسوس است که رسانههای بینالمللی و جهانی نسبت به انعکاس و بازتاب این سیل خروشان مردمی، وظیفه حرفهای خود را فراموش کرده و جای تردیدی باقی نمیگذارند که در انعکاس اخبار تحت تأثیر جریانهایی هستند که نمیخواهند واقعیت اسلام به جهانیان نشان داده شود.
چرا باید اخبار ترور و خشونت و جنایت برخی افراد به نام اسلام در صدر خبرهای این رسانهها قرار بگیرد و تصویر بزرگترین گردهمایی بشری با امنیت کمنظیر، بلکه بینظیرو پیام صلحطلبانه و اتحاد و انسجام مسلمانان در اربعین حذف شود؟ افکار عمومی سؤال میکنند که چرا این رویداد مهم که جلوه بیسابقهای از رواداری و تعامل مذهبی است، در صدر اخبار رسانههای غربی قرار ندارد؟
5. جمهوری اسلامی ایران توانمندی، انسجام و اقتدار خود را در منطقه به اثبات رسانده و جای تعجب است که برخی کشورها هنوز نمیخواهند این واقعیت را بپذیرند. پیام روشن ما به آنها این است که چشمهای خود را باز کرده و آنها نیز به صفوف پیوسته و منسجم امت اسلام بپیوندند تا با تقویت پیوندهای دینی و برادری میان خود دست در دست یکدیگر، مشکلات جهان اسلام را برطرف کنیم و چهره زشت خشونت و ترور را از سیمای منطقه پاک کنیم. و سخن آخر اینکه راهپیمایی میلیونی اربعین، جوهر حرکت دینی جامعه ایران به سمت قلههای تعالی است و باید قدردان این حرکت عظیم و خیل عاشقانی باشیم که همگی بیهیچ تمایزی با وجود مخاطرات و مشقات تنها با یک کوله پشتی، در یک جهت واحد و به سمت نقطهای واحد حرکت میکنند. آری، امام حسین(ع) متعلق به همه انسانهای آزادهای است که با طنین «لبیک یا حسین» با او پیمان ایستادگی مقابل زر و زور و تزویر میبندند. «السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک».