او هم ازجمله كساني بود كه با پيروزي انقلاب اسلامي، پس از چند سال دوري و زندگي در ميان مبارزان فلسطيني به ايران بازگشت.
تصوير بعدي او زني است با اسلحهاي در دست در ميان پاسداران در غرب كشور. نخستين فرمانده زن سپاه همدان؛ زني كه با تيرباري بر دوش، پستيها و بلنديهاي كوههاي غرب را ميپيمايد تا فتنههاي كومولهها و جداييطلبان را خنثي كند. او نماد حضور زن انقلابي در عرصه اجتماع و سياست بود. نماينده تام و تمام و آرماني بسياري از زنان انقلابي؛ باسابقهاي روشن و غرورآميز در مبارزه عليه حكومت پهلوي و تحمل ستودني و مثالزدني در برابر شكنجههاي بيرحمانه مأموران ساواك.
براي همين همراه هيأت اعزامي از جمهوري اسلامي ايران همراه با آيتالله جواديآملي و جواد لاريجاني به پايتخت بلوك شرق رفت تا پيام امام را به رهبران بلوك شرق برساند. اگر قرار بود زني بهعنوان نماينده انقلاب اسلامي ايران به قلب كمونيسم برود چهكسي ميتوانست شايستهتر از مرضيه حديدچي(دباغ) باشد؟
تصوير ديگر او زني است نشسته بر صندلي مجلس شوراي اسلامي. مرضيه حديدچي(دباغ) از نسل نمايندگان انقلابي بود كه حتي سادهتر از مردم عادي زندگي ميكردند. از نسل نمايندگان معترض به تغيير آرمانها و ارزشها. در آستانه مجلس ششم وقتي 2 نفر از نمايندگان گفتند كه ميخواهند با مانتو به مجلس بيايند او نخستين كسي بود كه موضعگيري كرد تا نشان دهد برخلاف برخي دوستان سابقش همچنان انقلابي مانده است؛ يك انقلابي پنجاه و هفتي.
سالهاي بعد، سالهاي سبكدوشي از مسئوليتهاي اجرايي است. چند سال مبارزه و زندان و شكنجه و بعد زندگي چريكي در كشورهاي ديگر و بعد مسئوليتهاي دشوار پس از انقلاب اسلامي، خانم دباغ را خيلي زود فرسوده كرد. هرچند در همين سالها خبري شنيده شد كه او براي تأمين معاش خانوادههاي مستمندي كه تحت تكفلش بودند حتي به مسافركشي هم روي آورده است.
چند سال بعد كه جميله بوپاشا اسطوره الجزايري مبارزه عليه استعمار به ايران آمد باز هم خانم دباغ بود كه بهعنوان نماد زن انقلابي با بوپاشا ديدار كرد. ديدار دو اسطوره مقاومت كه يكي عليه استبداد و ديگري عليه استعمار مبارزه كرده و شكنجههاي طاقتفرسا را تاب آورده بودند از صحنههاي به يادماندني تاريخ مبارزه زنان عليه استبداد و استعمار در دنياست.
يكي از آخرين تصويرهاي او به شب گشايش موزه عبرت بازميگردد؛ شبي كه همه زندانيان سياسي سالهاي پيش از انقلاب ـكه در بسياري از آنها سالها از هم دور افتاده بودند- جمع شدند تا ياد سالهاي مبارزه و مقاومت را گرامي بدارند. سخنراني كوتاه خانم حديدچي(دباغ) در ميان همرزمان قديمي- كه شاهد شكنجه شدنهاي بيرحمانه و مقاومتهاي اين بانوي آهنين بودند- يكي از تأثيرگذارترين لحظههاي آن مجلس بود. او در ابتداي صحبتهايش با لحن بغضآلود فقط نام شكنجهگران را به زبان آورد: منوچهري، رسولي، آرش، تهراني، حسيني... . تصويرهاي تلخ و شيرين شكنجهها و مقاومتها با همين نامها براي مبارزان قديمي تداعي ميشدند. خانم دباغ پس از بردن نام حسيني مكثي كرد و بغضش را فرود داد و گفت لعنهالله عليه، لعنهالله عليه، لعنهالله عليه. آنگاه بغض همه اسطورههاي مقاومت در سالن تركيد و اشكهايشان جاري شد.