نيمهشب اتفاق افتاد، درامي عاشقانه است كه با مختصات شرايط امروز تعريفي مشخص دارد و در ميان فيلمهاي روي پرده، ميتوان آن را اثري موفق دانست؛ فيلم نه به سينما آسيب ميرساند نه به تماشاگران و ميتوان از ديدنش لذت برد. پاكروان از عهده تعريف كردن مختصاتي كه براي فيلمش درنظر گرفته برآمده و يك داستان سرراست تعريف ميكند.
او جهان فيلم خود را از دنياي بيرون جدا فرض كرده است؛ گويي تماشاگر وارد سالن نمايش ميشود و تئاتري را روي صحنه نگاه ميكند. در واقع قرار است در اين صحنه قصهاي تعريف شود كه ما را از مسائل اجتماعي روز و آنچه دور و برمان ميگذرد، دقايقي دور كند اما همين صحنه و قصهاي كه بازيگران روايت ميكنند، اصول جهان خود را ميچيند و تماشاگر از تماشاي آن قانع ميشود.
پاكروان در نيمهشب اتفاق افتاد مفهوم عشق را در دنياي بسيار كوچك نشان ميدهد. هر چند همين صحنه هم بايد كارگرداني شود و كارگرداني در اين امر موفق بهنظر ميرسد. او بهعنوان يك فيلمساز جوان توانسته تماشاگر را به تماشاي يك قصه جمع و جور با مختصات خاص خود و جهاني كه دارد، دعوت كند. شخصيتهاي داستان نسبت به افراد پيرامون خود آدمهايي سادهترند و بازيگران با داشتن درك درستي از قصه، نقش خود را خوب ايفا كردهاند.
بهنظر من در سينماي امروز يك اتفاق افتاده و آن هم ورود سينماگران نسل جوان است كه در 2سال گذشته با ساختن فيلمهاي خوب از قديميها پيشي گرفته و به توفيق هم رسيدهاند. بايد بگويم جنس سينماي ما عوض شده و در ميان اين سينماگران، پاكروان به واسطه دستياري فيلمسازان قديميتر، راه سينماي سنتي و كلاسيك را در پيش گرفته است. هر چند همچنان جهان خود را دارد.
- نويسنده و منتقد