ملموسترين مشكل تهران هم شلوغي بيش از حد و آلودگي هواست، بهخصوص اينكه علاوه بر جمعيت ساكن در تهران، روزانه ميليونها نفر از اطراف پايتخت، خودشان را به شهر ميرسانند؛ افرادي كه محل كارشان در تهران است و منزلشان در كرج، شهريار، هشتگرد، دماوند و...
به نوعي ميشود گفت حاشيه تهران براي بسياري از ساكنانش تبديل به خوابگاه شده است. گراني مسكن در تهران باعث شده عدهاي چارهاي جز سكنا گزيدن در حاشيه شهر نداشته باشند و به شهرها و شهركهاي اطراف پايتخت بروند. در اين شرايط يك سرپرست خانواده مجبور است 5صبح از خانهاش در كرج خارج شود و 2ساعت در راه باشد تا به محل كارش برسد.
عصر يا شب هم بايد حداقل همين 2ساعت زمان را صرف كند تا براي استراحت به منزل برود. براي چنين فردي، خانه تنها حكم يك خوابگاه را دارد.وقتي شما 4ساعت در روز را صرف رفتوآمد بكنيد جان خستهاي را به منزل ميرسانيد و بايد زود هم بخوابيد كه قبل از طلوع آفتاب مجددا از خانه بيرون بزنيد. به همين دليل است كه متروي كرج ساعات اوليه صبح بسيار شلوغ است و اغلب مسافران را هم افرادي تشكيل ميدهند كه ناچارند كيلومترها راه را طي كنند تا به سركارشان برسند. خب چنين افرادي چقدر آستانه تحملشان پايين ميآيد. اساسا براي فردي كه در طول 12ساعت، حداقل يكسومش را صرف رفتوآمد ميكند اعصابي باقي ميماند؟
ريشه بسياري از تنشها و دعواهاي روزمره را بايد در چنين مسائلي جستوجو كرد. چرا بايد افراد 60كيلومتر راه را طي كنند تا به سركار بروند؟ چرا نبايد در نزديكي محل سكونتشان امكان اشتغال داشته باشند؟ اين روند فرسودن اعصاب تا كي قرار است ادامه داشته باشد؟ مردم چقدر توان دارند كه چنين شرايط دشواري را همچنان تحمل كنند؟ كاش مسئولان پاسخهايي قانعكننده به اين پرسشها بدهند.
- بازيگر سينما، تئاتر و تلويزيون