محمدرضا تابش . نایبرئیس فراکسیون امید در ستون سرمقاله شرق با تيتر«پیام حمایت از رئیسجمهور» نوشت:
تمرکز اصلی دولت و مجلس، این روزها روی استفاده حداکثری از فضای پسابرجام و مستحکمکردن زیربناهای اقتصادی برمبنای سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی قرار گرفته است. خوشبختانه بهتدریج، در حوزههایی مانند نفت و انرژی و صنعت و خدمات، گشایشهایی حاصل شده و دولت و مجلس در بخش اقتصادی بهدنبال تحقق رشد اقتصادی مدنظر برنامهها، بهثمررساندن هرچهبهتر برنامه ششم توسعه و بودجه شفاف و عملیاتی ٩٦ هستند. انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم و شوراهای پنجم موضوعاتي هستند که اهمیت بسیار بالایی برای تداوم روند توسعه و مردمسالاری در کشور دارند، بااینحال این اتفاق مهم مانع از فرایند خدمترسانی دولت و مجلس نشده است. نیروهای سیاسی حامی دولت اما برنامهریزی برای این دو انتخابات را آغاز کردهاند و فراکسیون امید نیز بهطورحتم در زمان مقتضی تلاش خود را برای افزایش نشاط سیاسی در جامعه به کار خواهد گرفت. درحالحاضر گزینه جریانات اصلاحطلب و اعتدالگرا، برای انتخابات ٩٦، دکتر روحانی است. عملکرد دولت یازدهم با درنظرداشتن شرایطی که دولت یازدهم، فعالیت خود را آغاز کرد و مقايسه آن با شرایط امروز، پذيرفتني است.
نقدهایی نیز به برخی حوزههای عملکردی دولت وارد است که امید به بهبود آن همچنان وجود دارد؛ اگر كه برخی وزرای کابینه، اهمیت نقد و نظر را بیشتر مدنظر قرار دهند و امید است پاسخ نقدها و انتقادات بهدرستی داده شود. رئیسجمهور در عرصه بینالمللی تلاش کرده است شعارها و برنامههای ارائهشده در انتخابات سال ٩٢ را محقق کند و ایرانهراسی را به تعامل با ایران تبدیل کند. در حوزه داخلی نیز اکثر اعضای دولت همه ظرفیت خود را برای بهبود شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به کار گرفتهاند که بخش عمده آن با خواست اصلاحطلبان همپوشانی دارد. رئیسجمهور در مقابل حملات غیرمنصفانه و پردامنه قرار دارد و شرط انصاف نیست دلسوزان کشور او را در این شرایط تنها بگذارند. برنامههای روزانه اتاقهای تخريب دولت و امید مردم، موضوعی نیست که از نظرها دور مانده باشد. در چنین شرایطی، تلاش همه جریانات حامی توسعه در کشور این است که با نشاندادن حمایت از رئیسجمهور و برنامهها و رساندن صدای مردم به گوش دکتر روحانی، پیام حمایت عمومی از برنامهها و روشهای رئیسجمهور را به ایشان منتقل كرده و برای ماههای آینده، فضای رقابتی سالم و امکان بیان محدودیتهای روزافزون مقابل دولت را فراهم كنند.
- این همه اصرار برای گزیده شدن؟!
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
تصور میکردند از طریق مذاکره با دشمن، میتوان از دشمنیها کاست و به قول زنجیرهایها، به «جامعه جهانی» بازگشت و به اقتصاد رونقی داد و به جای کشورهای ریز و عقبمانده آفریقایی- آمریکایی با «بزرگان» نشست و برخاست کرد. «بزرگان» و «جامعه جهانی» نیز از نگاه این طیف، کشورهایی مثل آمریکا و فرانسه و انگلیس هستند. به رغم همه هشدارهای دلسوزانه منتقدان و دوستداران نظام، نشستند و محرمانه، خود قیچی کردند و دوختند و برجام، از دل همین نشست و برخاستهای پشت درهای بسته خارج شد. خلاصه برجام هم شد، کاستن از توانمندیهای باارزش هستهای در برابر وعده! لغو تحریمها.
آمریکا به عنوان راس این به اصطلاح بزرگان اما، پس از چندین بار نقض برجام و تست زدن واکنش ما، تحریمهای تازهای اعمال کرد و وقتی باز هم اعتراضی ندید، چند روز پیش با تصویبِ «تمدید قانون ISA»، تیر خلاص را بر پیکر زخمی برجام زد تا دیرباورترین و خوشخیالترین افراد هم به این نتیجه برسند که، برجام فریبی بیش نیست و آمریکا همان آمریکای سابق است. با مرگ برجام، دست برجامزدگان کاملا خالی شد.
فریبخوردگان هنوز با حالتی ترحمبرانگیزانه، سعی میکنند مردم را امیدوار نگه دارند. امضاء شدنِ با تاخیرِ قرارداد خرید هواپیما از آمریکا را درست مثل برجام حلوا حلوا میکنند بدون اینکه به روی مبارکشان بیاورند، برجام را هم قراردادِ محکمِ خدشهناپذیرِ غیرقابل نقض معرفی میکردند. تیترهای دیروز روزنامههای زنجیرهای شبیه تیترهای بعد از امضای برجام است! تیترهای سال گذشته آنها را هم مروری کنید؛ سال گذشته هم که قرارداد خرید هواپیمای ایرباس امضاء شد، تیترها زدند و شادیها کردند و عکسهای تحقیرآمیز یادگاری با یک هواپیمای دست دوم گرفتند اما هنوز خبری از هواپیماهای ایرباس نشده است؛ قرارداد خرید ایرباس را به انتخابات پارلمانی گره زدند و مردم را هم فریفتند!
شاید برای حفظ آبرو، شاید هم برای انتخابات پیش رو، بعد از تمدیدِ تحریمهای 10 ساله (ISA) ابتدا گفتند «هنوز که این قانون اجرا نشده است.» بعد سیاست «نمیگذارند» را در پیش گرفتند تا شاید از این مرحله نیز بگذرند، غافل از اینکه وقتی مردم بعد حدود 4 سال شنیدنِ وعده و انداختن مسئولیتها به گردن دیگران، گشایشی در امور- جز روی کاغذ- ندیده باشند، فریب نخواهند خورد. حکایتِ «هنوز که اجرا نشده» دوستان هم حکایت خوشمزهای است. مثل اینکه بعد از صدور حکم مرگ برای یک مجرم، گفته شود، «هنوز که این حکم اجرا نشده!»
حریف، گرگِ باراندیده است. عراق، لیبی، کره و اخیرا کوبا را با همین روشِ مذاکره فریب داده است. به گواه تاریخ، سابقهای بس طولانی در استعمار و فریب دارد. تاریخ را برای سرگرمی و تفریح نمینویسند. تاریخ یعنی تجربه، یعنی درس گرفتن از گذشته برای آینده، یعنی آدم عاقل از سوراخی که هم خود بارها گزیده شده و هم دیگران از آن گزیده شدهاند، دوباره گزیده نمیشود. دوستان چند بار دیگر میخواهند از یک سوراخ گزیده شوند؟! به قول مولا و مقتدایمان علی(ع) در نامهای به فرزندش، «استدلّ على ما لم یکن بما قد کان» یعنی؛ برای امور واقع نشده، به آنچه واقع شده استدلال کن...
«استدلّ على ما لم یکن بما قد کان، فإنّ الأمور أشباه، و لا تکوننّ ممّن لا تنفعه العظة ألّا أذا بالغت فی أیلامه، فأنّ العاقل یتّعظ بالآداب، و البهائم لا تتّعظ ألّا بالضّرب...»(نامه 31)
«براى امورِ واقع نشده به آنچه واقع شده است استدلال نما و با مطالعۀ قضایاى تحقّق یافته، حوادث یافت نشده را پیشبینى کن؛ زیرا امور جهان، همانند یکدیگرند، از آن اشخاص نباش که موعظه سودش ندهد، مگر توأم با آزار و رنج باشد؛ زیرا انسان عاقل باید از راه آموزش و فکر، پند بپذیرد، این بهائم هستند که جز با کتک، فرمان نمىبرند.»
وقتی بعد از این همه وعده توخالی، برای وعده دیگر حریفِ عهدشکن، جشن گرفته و پایکوبی میکنیم، از چند حال خارج نیست. یا دچار زوال عقل شدهایم، یا به دنبال هدفی غیر از آنچه وانمود میکنیم هستیم و یا اینکه.... بگذریم.
جشن و پایکوبی برای صدورِ با تاخیرِ مجوز خرید هواپیما از سوی حریفی با مختصات آمریکا، آن هم درست چند روز بعد از نقض صریح برجام از سوی کنگره این کشور و تاکید چندباره دولت اوباما بر امضای آن چه پیامی به دشمن مخابره میکند؟ جز این است که به حریف برای گزیدنهای بعدی چراغ سبز نشان میدهد؟ راز این همه اصرار برای گزیده شدن در چیست؟!
وقتی میزان دخایر آب سنگین کشورمان به اندازه ناچیزی افزایش یافت، واکنش حریف چگونه بود؟ واکنش ما به این پیمانشکنیها چگونه است؟ مقایسه کنید این دو واکنش را: جشن و پایکوبی ما در برابر تهدیدهای شدید و غلیظ آنها.
شاید مسئولین محترم حین انجام مذاکرات - به قول غربیها- «پلن بی» یا برنامه جایگزین و یا موازی را تدارک ندیدهاند که اینگونه قافیه را باختهاند. اگرچه بارها اعلام کردهاند برنامه جایگزینی دارند. اما...
فراموش نکنیم داعش در بحبوحه مذاکرات هستهای ظهور یافت. داعشی که فلسفه وجودی آن مقابله با ایران و متحدانش است. داعشی که امروز دیگر تردیدی وجود ندارد ساخته و پرداخته مراکز جاسوسی غرب و رژیم صهیونیستی است. در کارزار انتخاباتی آمریکا رهبران سیاسی این کشور بارها گفتند که داعش را کلینتون و دولت اوباما روی کار آوردهاند. داعش یکی از پروژههای موازی و به اصطلاح پلنهای غرب بود که به موازات مذاکرات هستهای به معرکه آورده شد و منافع مقاومت و ایران را تهدید کرد. تهدید بانکها و شرکتهای بینالمللی دنیا برای عدم همکاری با ایران در حوزههای اقتصادی نیز پلن دیگری بود که حریف برای ما تدارک دیده است.
امروز تحریمها روی کاغذ برداشته شدهاند اما به گفته اروپاییان، ترس از واکنشهای آمریکا مانع از حضور واقعی شرکتهای اروپایی و آسیایی در ایران میشود. تیمهایی از شرکتهای مهم اروپایی به ایران میآیند و میروند و زنجیرهایها روی این رفت و آمدها مانورها میدهند اما چیزی از این رفت و آمدها دست ملت را نمیگیرد. با ایمیل و نامه که اعتراض میشود، میگویند باید توانمندیهای موشکی را از بین برده، حمایت از حزبالله و فلسطین را رها کرده و رژیم غاصب اسرائیل را به رسمیت بشناسید تا تحریمهایی که قرار بود با مذاکرات هستهای لغو بشنود، برداشته شوند! اینها گوشهای از پلنهای B و C و D و E و... حریف است. پلنهای ما کداماند؟
توانمندیهای هستهای و موشکی در کنار حزبالله، فلسطین، انصارالله، حشد الشعبی و بهطور کلی «مقاومت» جزو مولفههای اصلی قدرت ایران هستند. هدف غرب نیز- لااقل تا این لحظه- گرفتن همین مولفههای قدرت بوده است؛ توان هستهای و موشکی را با مذاکره و حزبالله و سوریه و عراق را هم با داعش.
پذیرفته شدن در میان آن به اصطلاح بزرگان! نیز با مذاکره تحقق نمییابد، رسیدن به این هدف، قدرت و اقتدار میخواهد. بنابراین برای این مقصود باید بر مولفههای قدرت افزود، نه از آن کم کرد. وقتی یکی از مولفههای قدرتمان را دادیم، دیدیم همان کشورهای به اصطلاح عقبمانده و ریز آفریقایی و عربی، برای ما شاخ شدند. امروز جزیره ایرانی بحرین برای روباه پیر فرش قرمز پهن میکند و روباه پیر از همین جزیره برای ما رجز میخواند. نتانیاهو میگوید، برجام یک فایده داشت و آن نزدیک کردن کشورهای عربی به اسرائیل بود! آل سعود صدها حاجی ما را مظلومانه در مراسم حج قتلعام میکند و یک عذرخواهی خشک و خالی نمیکند. نتیجه پذیرفتن مذاکرهای که هدف نهایی حریف در آن، کاستن از قدرت و اقتدار یک ملت باشد، بهتر از این نخواهد شد. والسلام.
- اول خودکفایی، اکنون صادرات گندم
علی قنبری کارشناس مسائل اقتصادی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
سال 92، زمانی که دولت یازدهم شروع به کار کرد، کل خرید تضمینی گندم کشاورزان توسط دولت رقمی بالغ بر 4 میلیون و 600 هزار تن بود. سال 93 این رقم به 6 میلیون و 800 هزار تن رسید و در سال 94 دولت حدود 8 میلیون و 100 هزار تن از گندم تولیدی کشاورزان را خریداری کرد. امسال میزان خرید تضمینی گندم به 11 میلیون و 500 هزار تن رسیده است. با نگاهی به این آمار میتوان دریافت که دولت یازدهم در هر سال بیش از 2 میلیون تن خرید تضمینی گندم را افزایش داده است. این رقم بسیار بزرگی است که از رکورد تاریخی تولید و خرید تضمینی گندم خبر میدهد. امسال با یاری خداوند و همت کشاورزان و حمایت جهاد کشاورزی از آنها توانستیم فضایی را برای صادرات گندم نیز ایجاد کنیم. به طوری که اکنون امکان صادرات 3 میلیون تن گندم از کشور فراهم شده و دولت نیز اخیراً در این زمینه گام مثبتی برداشته است.
اما این حجم بزرگ از تولید و خرید تضمینی گندم زمانی در کارنامه دولت خودنمایی میکند که به میزان پرداختی به کشاورزان و بازه زمانی پرداخت این وجه نیز توجه شود. دولت از ابتدای امسال برای خرید تضمینی 11 میلیون و 500 هزار تن گندم بالغ بر 14 هزار و 700 میلیارد تومان به گندمکاران پرداخت کرده است. بازپرداخت این مبلغ هنگفت در مدت زمان بسیار معقولی به کشاورزان انجام شد. ناگفته نماند که حجم کل گندم تولیدی کشور در سال 1395 بیش از 14 میلیون تن بوده که 11 میلیون و 500 هزار تن به صورت تضمینی خریده شده است. این میزان از تولید گندم در دهه اخیر بیسابقه بود و یک نکته مهم در دل آن وجود دارد. اینکه در سال جاری افزایش تولید گندم بدون افزایش سطح زیرکشت محقق شد. جالب است که امسال حتی شاهد کاهش سطح زیر کشت این محصول نیز بودیم. به طوری که 600 الی 700 هزار هکتار از سطح زیر کشت خارج شد. از طرف دیگر میزان بارندگی سال جاری نسبت به سال گذشته تغییر نداشت اما بنا بر دلایلی افزایش تولید گندم در کشور رخ داد. مهمترین علت افزایش تولید گندم امسال این بود که فرآیند کاشت، داشت و برداشت گندم بهبود و تکنولوژیهای آبیاری نیز ارتقا یافت. همچنین با همت جهاد کشاورزی و گندمکاران از کودهای مناسب و به موقع استفاده شد. کار ارزشمندی که موجب تحیر کشورهای منطقه شده است. امیدواریم با لطفی که خداوند به ما دارد و همت کشاورزان و جهاد کشاورزی این خودکفایی در سالهای آتی حفظ شود و توسعه یابد.
ایران در دولت اصلاحات یک بار به خودکفایی دست یافته بود اما متأسفانه به دلیل عدم استمرار تولید گندم در دولتهای نهم و دهم این خودکفایی از دست رفت و مجبور شدیم بخشی از نیاز کشور را وارد کنیم. حتی در سال 92 ذخیره استراتژیک گندم در برخی از استانها کمتر از 30 روز بود اما امسال ذخایر گندم کشور برای 20 ماه نیز کفایت میکند. برنامه این است که سال دیگر نه تنها این شرایط حفظ بلکه ارتقا نیز یابد تا روند مناسبی در تولید و خرید تضمینی گندم داشته باشیم و در خصوص این محصول استراتژیک خودکفایی را حفظ کنیم. گذشته از آن گام بزرگی در راستای صادرات گندم برداریم تا شاهد اشتغالزایی، ارزآوری و ایجاد ارزش افزوده برای کشور باشیم. اکنون کشورهای بسیاری در منطقه خواهان خرید گندم مرغوب ایرانی هستند. حتی این محصول کشور از اروپا و کشورهایی نظیر ایتالیا نیز مشتری دارد. چراکه کیفیت گندم ایرانی بسیار خوب است و ما نیز درصدد حفظ خودکفایی و بهرهوری از این مزیت نسبی برای توسعه صادرات غیرنفتی کشور هستیم.
- فراتر از بياثري
روزنامه اعتماد در ستون سرمقالهاش نوشت:
آقاي رحماني فضلي وزير كشور كه در گذشته نهچندان دور از اين نيز در صداوسيما و در ردههاي بالايي مشغول به فعاليت بودند، هفته گذشته درباره مسائل و آسيبهاي اجتماعي در ايران اظهاراتي كرد كه در نوع خود قابل توجه بود. وي در بخشي از اين سخنان اظهار داشت كه: «سالهاي پيش نسبت به تهديدهاي ابزاري مثل موبايل و شبكههاي اجتماعي هشدار داده شد، اين درحالي است كه با وجود رسانههاي مجازي، صداوسيما نيز اثرگذارياش را درجامعه از دست داده است.» به نظر ميرسد كه تحليل و نقد همين چند جمله ميتواند ما را به واقعياتي مهم رهنمون كند. اين جمله نشان ميدهد كه مسالهاي در ايران وجود دارد كه به مراتب از مسائل اجتماعي مورد نظر آقاي وزير مهمتر است. ظاهرا پنج موضوع اعتياد و موادمخدر، حاشيهنشيني، طلاق، مفاسد اخلاقي و مناطق بحرانخيز به عنوان موضوعات اجتماعي با اولويت بالا تعيين شدهاند و بايد براي آنها چارهاي انديشيد. در جاي ديگري نيز از قول مقام معظم رهبري نقل كردهاند كه به اندازه 20 سال نسبت به مسائل و آسيبهاي اجتماعي با تاخير مواجه هستيم. بنابراين ميتوان نتيجه گرفت كه مهمتر از پنج اولويت مذكور شناسايي علت بيتوجهي 20 ساله كشور به مسائل اجتماعي و حتي ساير مسائل احتمالي است. زيرا تا اين بيماري وجود دارد و درمان نشده است، باز هم دچار تاخير در فهم مشكلات خواهيم شد. آن چيزي كه ما را 20 سال در غفلت و خواب يا بيهوشي نسبت به مسائل اجتماعي قرار داده است، چيست؟
اگر بخواهيم دقيق پاسخ دهيم، شايد تركيب مجموعهاي از علل موجب اين وضع شده است، ولي مهمترين علت آن ناكارآمدي رسانه ملي است. همان كه آقاي وزير آن را بياثر خطاب كردهاند. در حقيقت يكي از وظايف مهم هر رسانه فراگيري، ايجاد حساسيت اجتماعي نسبت به مشكلات و آسيبهاست. اگر ديديد كه يك جامعه نسبت به مشكلات پيرامون خود بيتفاوت است و هيچ اقدامي براي حل آنها نميكند، در اين صورت شك نكنيد كه يكي از مهمترين علل آن، خمودگي رسانههاي مهم آن جامعه است. رسانهاي كه تبديل به بوق شود و افراد محدود و فاقد توان كارشناسي رسانهاي سياستگذار آن باشند هيچگاه نميتوانند چنين حساسيتي را در جامعه ايجاد كند.
رسانهاي كه منتظر دستور مقامات بالاي سياسي باشد تا مديريت آن را نسبت به محيط اطراف حساس كند، رسانه نيست. رسانه بايد چنان آزاد و كارآمد باشد كه مقامات كشور را در جريان امور جامعه قرار دهد. مقامات كشور كه نميتوانند مستقيم به مشاهده جامعه بپردازند. اين كار ممكن نيست و درست هم نيست.
اين رسانههاي آزاد هستند كه مسائل جامعه را دستهبندي كرده و اهميت آنها را با كمك كارشناسان برجسته ميكنند و مقامات سياسي كشور را در جريان امور قرار ميدهند. اگر اين كار را انجام ندهند در اجراي وظايف خود كوتاهي كردهاند. هيچ كوتاهي از اين بالاتر نيست كه رسانهها وظيفه اطلاعرساني بيطرفانه خود را فراموش كنند و تصوير بزك كرده يا حتي وارونهاي از جامعه را منعكس كنند و مديران جامعه را ناخواسته يا آگاهانه فريب دهند. اگر تلويزيون بهجاي برنامههاي سطحي و كممحتوا كه فقط نقش سرگرمي دارد، دوربين را روي دوش يك انسان نابينا ميگذاشتند تا در شهر بگردد و مسائل جامعه را به تصوير بكشد، موفقتر از اين بود كه اكنون هست.
پشت صحنههاي گزارشهاي تلويزيوني نهايت بياعتباري را براي گزارشگران به تصوير ميكشد كه چگونه حرف را در دهان پاسخگو ميگذارند، حتي جلوي او كاغذ ميگيرند تا آن را بخواند. چنين تلويزيوني هيچگاه نميتوان مسائل و آسيبهاي اجتماعي را به مقامات كشور منتقل كند. تبعات منفي اعتيادآوري چنين رسانهاي از موادمخدر صد بار بدتر است. بنابراين اگر حل همين يك مورد در دستور كار قرار ميگرفت، بخش مهمي از مسائل اجتماعي كشور حل ميشد.
آقاي وزير كشور در بخش ديگري گفت كه: «بنده به عنوان رييس سازمان مديريت آسيبهاي اجتماعي كشور ميگويم ساماندهي معضلات اجتماعي با كمك مردم امكانپذير است و دولت بهتنهايي نميتواند اين مشكلات را مرتفع كند.» اين نيز يك گزاره درست است ولي تحقق اين هدف نيز بدون حل مشكل رسانه رسمي كشور ممكن نيست. ارتباط مردم با مسائل جامعه و اهميت آن نيز از طريق رسانه عمومي است.
هنگامي كه رسانه رسمي قادر به ايجاد چنين ارتباطي و ايفاي وظيفهاش نباشد و مردم به آن اعتماد نداشته باشند، چگونه ميتوانند در حل مسائل اجتماعي مشاركت كنند؟ اين رسانه حتي نتوانست خطري كه موجوديت خودش را تهديد ميكرد (شبكههاي اجتماعي) را نيز دريابد، چطور ميتواند خطراتي كه جامعه را تهديد ميكند، شناسايي و معرفي كند؟