به گمان من مهم نیست بر سر چه حرف میزنند، دعوایشان شده یا دارند گل میگویند و گل میشنوند، بحثشان بر سر جنگ است یا صلح، جشن گرفتهاند یا عزا، هیچکدام مهم نیستند، حتی راست و دروغش هم مهم نیست، باور کنید شاید من روزنامهنگار شدم تا به روزنامهها برای اطلاعات تکیه نکنم! روزگار چه دشوار و چه سهل میگذرد، ولی از ته دل میگویم مبادا روزگار گفتوگو بهسر شود...
درست و غلط، باید حرف زد. انسداد گفتوگو سرمنشأ گرفتاریهاست اما یادت نرود آفتاب حقیقت بالاخره خواهد تابید.
همشهری ربع قرن است که حرف میزند. قدر این استمرار را باید دانست. من بر این باورم «توسعه» چیزی جز استمرار در کار نیست و این بهترین میراث همشهری است.
همشهری علاوه بر استمرار از غلظت مضمونی هم برخوردار بوده است. همشهری به نام خود پایبند مانده؛ به شهر و شهرنشینی و به مدنیت و به آنچه از این وادی برمیخیزد. غلظت مضمونی و از این شاخه به آن شاخه نپریدن، یعنی ایجاد قدرت نفوذ در دگرگونسازی دیدگاهها و احساسها، یعنی قابلیت اثرگذاری بر ذهنها و قلبها. همشهری در این عرصه هم خوب پای کار مانده است.
آدم همیشه باید سعی کند که به هدف خود پایبند بماند، هر هدف هم در ابتدا مثل یک رؤیاست؛ رؤیایی که باید محقق شود.
اما در روزنامهنگاری، هدف به رؤیایی تبدیل میشود که خط پایان ندارد، نقطه تحقق ندارد و هر روز باید دنبال هدف دوید.
همشهری باز هم خواهد دوید؛ یعنی باید آرزو کنیم هیچگاه نایستد و به تکاپو بماند و زبان در کام نکشد. باید آرزو کنیم همشهری هر روز، یک صبح بخیر بگوید و یک فنجان حرف بگذارد جلوی ما. آن فنجان میتواند گل بیندازد به حرفهای ما، به حرفهای یک ملت با خودش.
گفتن چیزی به کسی کار دشواری نیست. دشواری وقتی پیش میآید که بدانی در گفتن آن چیزها، چقدر باید چاشنی عشق و صداقت همراه کرده باشی. اصلا اگر روزنامهنگاری ایمان به آینده باشد، بیاییم برای ربع قرن زندگی همشهری دعا کنیم که از فردای این ربع قرن، بتواند هر روز گزارشگری خوب را به روایتگری متعهدانهتر نزدیکتر سازد و حرف بزند از حقیقت، ولو صدایش هم کمی بلرزد.
- یادداشت ۲۵سالگی همشهری | یونس شکرخواه / سردبیر همشهری آنلاین