و علت آن وجود یک حس خوب زندگی و نشاط است که فیلمساز، آن را در فیلمش جاری و ساری کرده است.
فيلم سينمايي «نفس» روايت مقطعي خاص از زندگي دختربچهاي است كه داستان را تا پايان از زاويه نگاه او ميبينيم و ميتوانيم با كودكي به نام بهار همراه شويم. بهنظر ميرسد اين نوع فيلمسازي در واقع نشاندهنده توانايي فيلمنامهنويس و كارگردان است كه توانسته داستان را با روايت يك كودك خردسال پيش ببرد و اتفاقها و فرازهاي تاريخي را از زاويه نگاه او مقابل چشم تماشاگر قرار دهد. مخاطب هم با احساس كودكانه و نوع نگاه خاص او به دنيا و اتفاقها همراه ميشود.
نفس خوشبختانه به دام شعارپراكني و اغراقهاي رايج نيفتاده و در روايت هم از احساسگرايي دور است و كارگردان توانسته از آن پرهيز كند. پيروزي انقلاب اسلامي، آغاز جنگ تحميلي و چند اتفاق مهم ديگر در فيلم به تصوير كشيده شده و نكته جالب اينكه دخترك در اوج بازيهاي كودكانه خود اين رويدادها را متوجه ميشود. اين خود يك موقعيت نمايشي است كه آبيار در نفس به خوبي از عهده آن برآمده و بهنظرم فيلم ميتواند بر تماشاگر تأثير بگذارد و او را در سالن سينما نگه دارد.
از ديگر نكات قابل توجه نفس پرداختن به تمام ابعاد زندگي دختربچهاي است كه درنقش قهرمان داستان ظاهر ميشود. اين تصويرسازي هر چند بسيار خوب است اما در عين حال به تنها ايراد فيلم هم منجر شده كه همان طولاني بودن است. گرچه نسخهاي كه در اكران عمومي به نمايش درآمده، اندكي كوتاهتر از نسخه جشنوارهاي است و تلاش شده همين ايراد هم به هر ترتيب برطرف شود.
درهرحال، سومين ساخته آبيار در مقام كارگردان فيلمي ساده و روان است كه تماشاگر را خسته نميكند و ساختار آن بهگونهاي است كه مخاطب را تا پايان حفظ ميكند. در بازيها ميتوان به درخشش پانتهآ پناهيها اشاره كرد و البته بازيگران كودك هم خوب بازي كردهاند. در مجموع بازيهاي نفس جذاب و دلنشين است.
- منتقد