نچه در گردشگري فرهنگي بيشتر مدنظر است، پردازش جلوههاي مختلف فرهنگهاي سنتي است. در جهان سنتي، فرهنگ در قالبهاي انديشه و رفتارهايي شكل ميگيرد كه در هر جامعهاي بنياد زندگي جمعي را تشكيل ميدهند و از نسلي به نسل ديگر انتقال مي يابند. هنجارهاي فرهنگ سنتي برگرفته از ميراثي است كه به نسل امروزي رسيده است.
اين فرهنگ سنتي با توجه به تقاضاي موجود در بازار گردشگري در عصر حاضر ميتواند جاذب گردشگراني باشد كه خواهان يافتن مكانهايي با فرهنگ سنتي هستند تا اصالت واقعي را در آن تجربه كنند. از اينرو است كه در چارچوب گردشگري، تقاضاهاي گوناگون فرهنگي در روندي از شناخت ديگر فرهنگها از راه بازديد از مناطق مختلف شكل ميگيرد. اين موضوع نشاندهنده آن است كه بخشي از جريان گردشگري در چارچوب گردشگري فرهنگي، تضاد فرهنگي را پشت سر گذاشته و بيشتر با قبول فرهنگ ميزبان يعني مناطقي كه از آن بازديد ميكنند، بهدنبال شناخت از فرهنگ بومي است كه اين روند را بايد حاصل تعامل فرهنگي ناشي از انديشههاي پسامدرن دانست كه در تبلور از شناخت و تعامل فرهنگي از راه گردشگري شكل ميگيرد.
براساس آمار سازمان جهاني گردشگري، بيش از 40درصد گردشگري بينالمللي با انگيزه فرهنگي است و بهطور چشمگيري اين فرايند در حال افزايش است. رشد روزافزون اين نوع از گردشگري، توجه برنامهريزان و سياستگذاران را در جهان بهخود معطوف كرده است و بسياري از كشورها با خلق جشنها و فستيوالهاي مختلف كه ريشه و پايه عميق فرهنگي ندارند، سعي ميكنند در اين بازار رقابت گوي سبقت را از آن خود كنند.
جشن «گل بازي» در كرهجنوبي، كارناوال «بازل» در سوئيس، جشن «ساخت برجهاي انساني» در اسپانيا، «جنگ پرتقال» در ايتاليا، فستيوال «گوله برف» در اتريش، جشن «فانوس» در تايلند، جشنواره «پرتاب انگور» در استراليا، جشنواره «ارتفاع» در ايتاليا، جشنواره «سازههاي برفي» در ساپورو ژاپن، جشنواره موسيقي «زير آب» در آمريكا و... نمونهاي از جشنها و فستيوالهايي است كه در نقاط مختلف جهان به نام گردشگري فرهنگي برگزار ميشود و سالانه تعداد بيشماري از مردم نقاط مختلف جهان را با كسب درآمد به اين كشورها ميكشاند.
در تعريف گردشگري فرهنگي بايد به مفهوم فرهنگ نيز توجه كرد. فرهنگ به مجموعه آداب و رسوم، مجموعه دانشها، باورها، هنرها، سنتها، آداب و رسوم، اخلاقيات و هرچه يك فرد بهعنوان عضوي از جامعه خويش فراميگيرد، گفته ميشود.
در بسياري از اين موارد پديدهاي ناشناخته دستمايه برگزاري يك فستيوال يا جشن شده است و سالانه ميلياردها دلار را به درآمد ملي كشورها ميافزايد. ايران اما درحاليكه سبقه تاريخي و فرهنگي آن بر همگان روشن است با دارا بودن رسوم و آيينها و مراسم خاص كه همگي آنها برگرفته از فرهنگ غني، طبيعت، دانش، نوعدوستي و... است، سهم ناچيزي از اين عرصه را بهخود اختصاص داده و متأسفانه بسياري از آداب، رسوم و هنرهاي بومي به فراموشي سپرده شده و امروزه جشنهايي كه با شرايط زندگي كشور و فرهنگ ما همخواني ندارد در بين نسل امروزي رواج يافته است. بهدليل بافت جامعه ايران و خانوادهدوستي ايرانيان و پيشينيان ما، بسياري از اين رويدادها، جشنها، مراسم و آيينها در جهت همبستگي، تكريم، نشاط و تهييج خانواده بوده است.
«شب چله» همچون ساير مراسمهاي آييني ايرانيان، سنتي زيبا و ابداعي بينظير است، كه نمادي ديگر از پيوند ايراني با مظاهر قدرت پروردگار در طبيعت و فرصتي براي گردهمايي، باهم بودن و تحكيم روابط خانوادگي، دوستي و شهروندي است. با وجود ريشه چند هزار ساله اين آيين در فرهنگ ملي ايرانيان، اتفاق نظري مبني بر سبب پيدايش و گراميداشت آن وجود ندارد. روايات مختلفي در باب نامگذاري و چگونگي پيدايش اين آيينها آمده است. برخي معتقدند مردم باستان، اين شب را شب تولد خورشيد ميپنداشتند و گروهي بر اين باورند كه ظهور يا تولد مهر (ميترا) در اين شب صورت پذيرفته است. بعضي ديگر اين شب را مصادف با ميلاد عيسي مسيح(ع) ميدانند.
اين مراسم با توجه به گستره فرهنگي ايرانزمين در هر استان رسوم و آيين خاص و متفاوت دارد كه هركدام بهعنوان يك جاذبه متنوع ميتواند برنامه سفر جهانگردان زيادي را به كشورمان فراهم كند. «شب چله» ميتواند بهانهاي براي گردشگري و شناخت آيينهاي خاص اين مراسم در مناطق و نواحي مختلف ايرانزمين باشد.
در سالهاي اخير به ثبت آثار ناملموس ايران در حافظه جهاني يونسكو اقدام شده است اما ثبت جهاني و ملي ميراث ملموس و ناملموس كشور زماني سودمند است كه افزون بر حفظ و پاسداري براي بهرهبرداري فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي از آنها در راستاي توسعه صنعت گردشگري نيز بهره گرفته شود.