به گزارش ایسنا، اگرچه هنوز زمان خیلی زیادی از درگذشت داود رشیدی نگذشته، اما در یکی دو روز اخیر نام او بار دیگر در تیتر خبرها جای گرفت و دلیل اصلی آن هم خاکسپاری جعفر والی در جوار مزار این بازیگر قدیمی سینما و تئاتر بود.
احترام برومند که هفته قبل در داوری یکی از بخشهای جشنواره تئاتر کودک و نوجوان همدان حضور داشت، با یاد کردن از جعفر والی و نیما طباطبایی که در همین چند روز اخیر درگذشتند، در گفتوگویی با ایسنا بیان کرد: خیلی خوشحالم از اینکه مرحوم جعفر والی در کنار آقای رشیدی به خاک سپرده شدند، چون علاوه بر اینکه همکار بودند سابقه دوستی قدیمی هم با یکدیگر داشتند. آقای والی آنقدر با محبت بود که حتی وقتی چند سال قبل برای مراسم بزرگداشت آقای رشیدی او را دعوت کردم با اینکه خارج از تهران بود، خود را به مراسم رساند و حتی صحبت هم کرد.
او یاداور شد: البته ایشان در یکی دو سال گذشته که به دلیل ناراحتی قلبی چند بار در بیمارستان بستری بود، باز هم هر بار مرخص میشد از جمع دوستان و همکاران دوری نمیکرد و با انرژی و روحیه خوبی که داشت با رفقایش دیدار میکرد.
50 سال بود،جعفر والی را میشناختم
برومند با ابراز تاسف و ناراحتی از درگذشت جعفر والی ادامه داد: من ۵۰ سال بود که آقای والی را میشناختم. یک زمانی ما معاشرین مشترکی مثل دکتر طباطبایی و همسرشان و آقای مشایخی و همسرشان داشتیم، ولی تا حدود ۲۰ سال قبل یا بیشتر که آقای والی به کانادا رفتند مدتی از این جمع دور بودیم.
خدا را شکر میکنم که آقای رشیدی عمر با عزتی داشتند
وی همچنین با اشاره به درگذشت نیما طباطبایی و دیداری که با رویا تیموریان و مادر این فیلمساز جوان داشت، گفت: وقتی با آنها صحبت میکردم از داود رشیدی یاد کردند و ابراز همدردی و تاسف، ولی واقعیت این است که وقتی برای یک جوان چنین اتفاقی میافتد آدمی اندوه خود را فراموش میکند. به آنها گفتم، روند طبیعی ماجرا و زندگی همان بود که برای آقای رشیدی پیش آمد و غیرطبیعی اتفاقی است که برای نیما پیش آمده است. من خودم هیچ وقت نمیتوانم آقای رشیدی را فراموش کنم و وقتی از او صحبت میشود قلبم برایش فشرده میشود، اما باز خدا را شکر میکنم که عمر پر ثمر و با عزتی داشت و هرکاری خواست کرد. فرزند و نوهای داشت و ناکام از دنیا نرفت.داود رشیدی در منزلش
کاش پول دار بودم تا وسط شهر خانهای به اسم داود رشیدی میخریدم
برومند با خواندن این بیت شعر که «این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست/ روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم» ادامه داد: من هیچ وقت در عمرم مثل چند وقت گذشته، آرزو نمیکردم که ای کاش پول زیاد داشتم، ولی الان مدتی است که با خودم میگویم کاش پولی داشتم تا در وسط شهر خانهای قدیمی میخریدم به اسم داود رشیدی که هم یک سالن تئاتر در آن درست میکردم و هم هر چه مربوط به آقای رشیدی بود را آنجا میگذاشتم. این طوری مردم هم تئاتر میدیدند و هم آن وسایل دیده میشد.
در موزه سینما هرکس زرنگتر بوده، زودتر توانسته کاری برای خودش بکند
همسر زنده یاد داود رشیدی اضافه کرد: با آقای شفیعی (مدیرکل هنرهای نمایشی) که صحبت میکردم گفتند، ساختمانی برای موزه آماده میکنند و فکر میکنم اگر این اتفاق بیفتد به طور طبیعی آقای والی و آقای رشیدی سهم خودشان را در این موزه خواهند داشت، چون در موزه سینما به نظر میرسد هر کس که زرنگتر بوده زودتر توانسته کاری برای خود کند، آن قدر که حتی محلی در این موزه به خوانندهای که اتفاقا مورد علاقه من هم هست اختصاص داده شده، ولی بعید میدانم عکس و پوستر چندانی از آقای رشیدی در این موزه وجود داشته باشد.
وی افزود: اگر مثل آقای انتظامی خانهای داشتم آن را به شهرداری میفروختم یا خودم به تنهایی آن را تبدیل به موزه میکردم، اما الان تمام آرزویم این شده که پولی داشتم و میتوانستم وسط شهر خانهای بخرم و حتی یک اتاق آن را برای زندگی خودم درست کنم و بقیه فضا را به نام داود رشیدی آماده کنم چون به نظرم بخاطر کم لطفی زیادی که در این سالها به آقای رشیدی شده باید حتما چنین کاری انجام دهم. البته او هیچ وقت گله نمیکرد و توقعی نداشت طوری که وقتی در یکی از دورههای جشنواره فیلم فجر برنامه تجلیل برای داود رشیدی برگزار کردند و آقای صدرعاملی پرسید که فکر نمیکند خیلی دیر چنین اتفاقی افتاده است؟ گفت که "دیر بهتر از هیچ وقت است"، آن هم در شرایطی که همان تجلیل هم با بیسلیقگی تدارک دیده شد و حتی یک کلیپ از فیلمهای او آماده نکرده بودند.
جشنوارهی تئاتر کودک و نوجوان همدان به روایت برومند
برومند در بخش دیگری از این گفتوگو درباره حال و هوای جشنواره تئاتر کودک و نوجوان که در آن به عنوان داور بخش نمایشنامهخوانی آثار جبار باغچهبان فعال بود، بیان کرد: این جشنواره خیلی خوب بود. البته سال گذشته هم آقای کرمی (دبیر جشنواره) لطف کرده و مرا دعوت کرده بودند، اما به خاطر مشکلاتی که در منزل داشتم، نتوانستم بروم و امسال با وجود اینکه به نظر میآمد حوصله نداشته باشم و هنوز آنقدر آمادگی چند روز بیرون رفتن از خانه را ندارم، تصمیم گرفتم بروم و خوشحالم از اینکه چند روز را در شهر همدان و در جشنواره تئاتر کودک و نوجوان به سر بردم؛ جایی که مهر و محبت زیادی دیدم و از داود رشیدی هم بسیار زیاد یاد شد.
او با اشاره به آشنایی زیادی که شهرام کرمی نسبت به برپایی این جشنواره پیدا کرده و نیز ویژگیهای شخصی و رفتاری مثبت او ادامه داد: فضای این جشنواره با جشنوارههای دیگری که مربوط به بزرگسالان است و همچنین جشنوارههای فیلم تفاوت زیادی داشت و آن خودنماییها اصلا در این جشنواره دیده نمیشد. هر چه بود شور و نشاط و سادگی بود به همین دلیل حال و هوایم خیلی عوض شد مخصوصا اینکه از آقای رشیدی مدام یاد میکردند و حتی مردم آنقدر محبت داشتند که در کوچه و بازار هم وقتی مرا میشناختند برای درگذشت او به من تسلیت میگفتند.
این هنرمند در عین حال خاطرنشان کرد: با وجود فضای پرشور این جشنواره، یک نکته عجیب برایم این بود که چندان رد و نشانی از برگزاری چنین رویدادی که مهمانان داخلی و خارجی زیادی داشت در سطح شهر همدان دیده نمیشد و من این مسئله را در یک برنامه پربیننده شبکه استانی همدان هم که به همراه آقای شامحمدلو دعوت شده بودم مطرح کردم. این واقعا جای تعجب دارد که چرا مسئولان به جای آنکه از فعالیت فرهنگی جوانان خوشحال باشند و برای تبلیغ و معرفی فعالیت آنها کاری رایگان انجام دهند طلب پول میکنند؟ چرا شهرداری حاضر نیست چند بیلبورد شهری برای جشنواره اختصاص دهد؟ چرا تلویزیون برای پخش هر تیزر و تبلیغ پول زیاد میخواهد؟
احترام برومند در پایان گفت: به نظرم همین افتراق بین نهادها خیلی از کارها را در این کشور عقب انداخته است، چون در گذشته این طور نبود و دستگاههایی مثل صدا و سیما، وزارت فرهنگ و شهرداری همه با هم در یک راستا و همسو حرکت میکردند. با این حال امیدوارم هر رخدادی در این مملکت که مردم را به شور و حرکت و فعالیت وامیدارد بیشتر و بیشتر برگزار شود چون برای همه ما لازم است.