موقعيت استراتژيك حلب باعث شد تا نبرد در اين شهر بسيار جنجالي و مهم باشد و پيروزي ارتش سوريه، دست سوريه را در نبرد ميداني بسيار بالاتر قرار داد. اكنون اما نيروهاي گروههاي شورشي در ادلب مستقر شدهاند و به همينخاطر بسياري پيشبيني ميكنند كه اين منطقه بهزودي شاهد نبرد سنگين ديگري باشد كه نقش تعيينكننده در آينده سوريه خواهد داشت. دكتر افشين شاهي، استاد دانشگاه بردفورد انگليس اما اعتقاد دارد با وجود همه تحولات ميداني اخير در سوريه هنوز پيشبيني درباره آينده جنگ سوريه بسيار سخت است و بايد در اين نبرد پيچيده تغييرات و تحولات فرامنطقهاي را درنظر داشت. به عقيده او، سوريه بزرگترين قبرستان پيشبينيهاي سياسي است و با نگاهي به سابقه جنگهاي خاورميانه همچنان حدس زدن درباره آينده زود و سخت است و بايد منتظر تحولات درروزها و ماههاي آينده بود.
- حلب اكنون بهصورت كامل پاكسازي شده و تحت كنترل ارتش سوريه درآمده است. نيروهاي شورشي كه از اين شهر خارج شدهاند اما اكنون به ادلب رفتهاند. به همينخاطر بسياري ادلب را كانون نبرد بعدي سوريه ميدانند. پس از حلب، حالا چرا نبرد در ادلب مهم است؟
از ۲۸ مارس ۲۰۱۵ كه عملا ادلب به شكل جدي تحت تصرف احرارالشام و جبهه النصره قرار گرفت، نقش دولت سوريه در اين منطقه بسيار حداقلي شد. برخي منابع آگاه اما ميگويند از سپتامبر ۲۰۱۵ نيروهاي روسي به همراه نيروهاي دولت سوريه در لاذقيه در حال آماده شدن براي نبرد ادلب هستند. براساس اين گزارشها، برنامهريزي براي عمليات ادلب از سال ۲۰۱۵ در لاذقيه در همسايگي ادلب آغاز شده است. در هفتههاي گذشته شاهد بوديم كه موج عظيمي از اپوزيسيون جهادي و غيرجهادي دولت سوريه كه در حلب حضور داشتند به سمت ادلب حركت كردند. اين بيشتر نشان ميدهد كه تمركز دولت سوريه و متحدان اين كشور در مقطع بعدي جنگ شهر ادلب خواهد بود. در عين حال وضعيت نبرد ادلب با حلب متفاوت خواهد بود كه بهخاطر موقعيت سوقالجيشي و ژئو استراتژيك ادلب است. با درنظر گرفتن اين مسئله كه گروهي از مخالفان دولت سوريه موفق شده بودند براي ۴سال، نيمي از شهر حلب را در تصرف خود نگه دارند اما وضعيت سوقالجيشي حلب هيچ وقت اجازه نداد كه دامنه تصرف آنها گستردهتر شود. در واقع اين شهر تنها به دو قسمت تبديل شده بود و هيچ وقت اين تسلط مخالفان بهصورت جدي دامنه بيشتري پيدا نكرد. ادلب اما قرار است به شكل جدي و راديكالي متفاوت باشد. بهخاطر اينكه شهر ادلب يكپارچهتر است و اكثريت اين شهر سني هستند. از سال ۲۰۱۵ تاكنون احرار الشام نقشي تعيينكننده در اين شهر داشته است. مهمتر از همه دسترسي و نزديكي ادلب به مرزهاي تركيه است. اين نزديكي به شكلي ميتواند ماهيت نبرد بعدي را تغيير دهد. به همينخاطر بستگي دارد كه اردوغان و دولت تركيه چه موضعي را اتخاذ كنند. در ۴ سال اول جنگ سوريه شاهد بوديم كه اردوغان و حكومتش حاضر بودند به هر قيمتي شده شرايطي را ايجاد كنند كه بشار اسد در آينده سوريه نقشي نداشته باشد. اما از تابستان امسال سياست خارجي تركيه در قبال سوريه و آينده بشار اسد در هالهاي از ابهام قرار گرفته است.
- اردوغان با اين مسئله دارد اكنون كجدار و مريز رفتار ميكند و بهويژه پس از تصرف حلب توسط ارتش سوريه مشخص نيست قصد دارد چه موضعي اتخاذ كند.
اگر تركيه تصميم بگيرد كه همان سياست ۴ سال اول جنگ سوريه را در پيش بگيرد، نزديكي ادلب به تركيه ميتواند بسيار تعيينكننده باشد. آنكارا در واقع ميتواند از اين مسئله استفاده كند تا اين نبرد را تا ميتواند فرسايشيتر كند. بازيگران خارج از مرزهاي ادلب در نبرد سوريه نقش مهمي دارند و بايد منتظر بود و ديد كه موضع رسمي آنكارا در اين رابطه چه خواهد بود.
- اين اعتقاد وجود دارد كه نبرد ادلب بسيار سختتر از جنگ حلب خواهد بود. بعضي هم ميگويند ادلب، قندهار سوريه خواهد بود چون همه گروههاي شورشي در اين منطقه جمع شدهاند و ارتش سوريه ميتواند كار آنها را يكسره كند. درباره ادلب چه پيشبينياي ميتوان داشت؟
كارزار داخلي سوريه ثابت كرده كه بزرگترين قبرستان تحليلهاي سياسي است. در نبرد اين كشور پيشبيني بسيار سخت است. اگر وضعيت ميداني و سوقالجيشي ادلب را مدنظر قرار دهيم و همچنين انسجام گروههاي مخالف را درنظر داشته باشيم، به اين مسئله ميرسيم كه نبايد نبرد آساني در ادلب پيش رو باشد. در ۶سال گذشته اما ثابت شده نقش بازيگران خارجي و كنش و واكنشهايي كه در پايتختهايي ازجمله مسكو و واشنگتن اتفاق ميافتد ميتواند در وضعيت ميداني سوريه بسيار تأثيرگذار باشد. در ۳ تا ۴ماه آينده وضعيت بسيار متفاوت خواهد بود. بايد منتظر باشيم تا شرايط دچار تغييرات بسياري شود. بايد ديد با ورود دونالد ترامپ و تيمش به كاخ سفيد سياست اين كشور چه تغييري ميكند. بازيگران منطقهاي ديگر از روسيه گرفته تا عربستان ميتوانند در آينده ادلب تأثيرگذار باشند. به همينخاطر بسيار سخت است تا براي آينده ادلب نسخهاي بپيچيم و پيشبيني كنيم چه اتفاقي قرار است بيفتد. واقعيت ميداني اين است كه قرار است نبردي سخت در پيش باشد اما اگر پارامترهاي فراتر از مرزهاي سوريه را درنظر بگيريم شايد نبرد ادلب آنچنان كه تصور ميشود، سخت نباشد. اين مسئله به نقش محوري بازيگران فراتر از مرزهاي سوريه بستگي خواهد داشت. بايد ديد بعد از تغيير نتيجه در حلب بازيگران منطقهاي چه تغيير مواضعي خواهند داشت.
- درباره اردوغان و تركيه صحبت كرديد. بهنظر ميرسد از نقطهاي اردوغان بازي دوگانهاي را درباره روسيه در پيش گرفته است؛ يعني از يك سو با روسيه مذاكره ميكند و از سوي ديگر از مواضع قبلي خود هم كوتاه نيامده است. بهنظرتان تركيه و اردوغان چه سناريويي را براي سوريه درنظر گرفتهاند؟
اين واژه دوگانگي كه استفاده كرديد بهنظرم واژه كليدي و محوري است. بعد از تابستان امسال موضع تركيه در قبال بشار اسد و سوريه وارد يك وضعيت بسيار ابهامآميزي شد. قبل از تابستان امسال موضع تركيه بسيار درباره سوريه روشن بود. در چندماه گذشته اين دوگانگي بسيار بيشتر از گذشته قابل احساس است. پس از بهبود روابط تركيه و روسيه شاهد سكوتي از سوي آنكارا بوديم كه تحليلگران آن را نشانه تغيير موضع اين كشور بهعنوان جريمهاي در مقابل روسيه ميدانستند. در عين حال اين پيشبيني چنان درست از آب درنيامد. در يكماه گذشته اردوغان در سخنرانيهايش روي مواضع قبلي پافشاري كرده و حرفهاي مشابه روزهاي اول جنگ زده است. خيلي سخت است كه بدانيم دقيقا در راهروهاي قدرت در آنكارا چه ميگذرد. چيزي كه نميشود انكار كرد اين است كه جنگ سوريه يك جنگ داخلي نيست. در اين جنگ فرامنطقهاي اگر بازيگران را بسنجيم اردوغان يكي از بازندهترين بازيگران اين صحنه بوده است. با وجود همه تلاشي كه تركيه در ۴ سال گذشته داشته دستاوردش بسيار حداقلي بوده است. هزينههايي كه تركيه تا به امروز داده، مشخص نيست باعث تغيير موضع اردوغان ميشود يا باعث جريتر شدن دولت اين كشور شده است. هنوز پيشبيني مواضع و گفتمان سياسي تركيه درباره سوريه امكانپذير نيست.
- تركيه را بازندهترين مسئله سوريه خوانديد. از سويي ميدانيم كه برخي گروههايي كه در ادلب حضور دارند مورد حمايت آنكارا هستند. بهنظرتان ادلب بزرگترين مهرهاي است كه براي بازي تركيه باقي مانده است؟ فراتر از اين ادلب براي بازيگران خارجي كه گفتيد چه نقشي ايفا ميكند و چه معنايي براي آينده سوريه دارد؟
برخي كارشناسان هم چنين ديدگاهي درباره حلب داشتند كه با بازپسگيري اين شهر آغاز پايان جنگ در سوريه رقم ميخورد. كانون جديد جنگ اما اكنون تغيير كرده و به ادلب رفته است. آمادهسازي براي نبرد ادلب همانطور كه گفتم از سپتامبر2015 در لاذقيه شروع شده است. اينكه تا چه اندازه نبرد ادلب ميتواند براي آينده سوريه تعيينكننده باشد قابل پيشبيني نيست. جنگ سوريه اما بسيار پيچيده است و يك نبرد ساده بهحساب نميآيد. جنگ لبنان را اگر بهخاطر بياوريد دقيقا شاهد مسائل اينچنيني بوديم كه نقاط عطفي بهوجود ميآمد و هر بار با يكي از اين نقاط عطف كارشناسان حدس ميزدند كه پايان جنگ نزديك شده است.
اگر وضعيت ميداني فقط در ميان باشد قطعا نبرد ادلب حساس و مهم است اما چون پارامترهاي زيادي در اين جنگ وجود دارد تغيير اين معادله ميتواند همه پيشبينيها را عوض كند. به همينخاطر براي پيشبيني حلب بايد به قول معروف همه تخممرغها را در يك سبد نگذاريم و تصور كنيم كه ادلب همه ماجراي سوريه را حل ميكند. هر چند بهخاطر وضعيتي كه با نبرد ادلب مخالفان سوريه در آن قرار ميگيرند احتمال دارد كه پيشبيني تعيينكننده بودن ادلب غلط نباشد اما براي نخستين بار نبوده كه در سوريه بسياري از پيشبينيها اشتباه از كار درآمده است. اتفاقاتي كه در فراتر از مرزهاي سوريه و پايتختهاي مهم دنيا ميافتد ميتواند در آينده سوريه و اين جنگ داخلي تأثيرگذار باشد.
- شما رسانهها را رصد كنيد. مسئلهاي كه وجود دارد برخورد رسانههاي غربي با حلب است. اينديپندنت هفته گذشته گزارشي داشت كه رسانهها بيشتر از انتشار اخبار به تبليغات و پروپاگاندا درباره حلب ميپردازند. موصل درگير جنگ مشابهي است اما حواشي رسانهاي حلب را نداشته است. اين جهتگيري بهنظرتان چه دليلي دارد؟
در 7- 6 سال گذشته كه خاورميانه وارد دوران التهاب شد، نگاه رسانههاي غربي بسيار انتخابگرا بوده است؛ يعني در مقطعي ناگهان همه نگاهها روي ليبي بود و مثلا عراق و سوريه فراموش ميشدند. مثلا 3-4ماه قبل موصل در معرض توجه بود و رسانهها به حلب توجهي نداشتند. شايد بخشي از اين مسئله به اقتضائات رسانهها بازميگردد. اما متأسفانه در بسياري از مواقع نگاه رسانهها آني است و عمق لازم را درباره مسائل ندارد. موافق هستم كه مسئله حلب برجسته شده است. اينكه در حلب مشكل و بحران انساني بوده شكي نيست. اما اتفاقاتي كه در حلب افتاده با وجود دلخراشبودن بدتر از اتفاقاتي كه در كشورها و مناطق ديگر مثل عراق، سوريه و ليبي ميافتد نيست. اينكه چرا ناگهان همه نگاهها متمركز بر حلب ميشود، واقعا جوابي براي آن ندارم. اگر اين ساختار در رسانهها را طي سالهاي اخير ببينيد متوجه ميشويد كه اين نگاهها آني است. يعني ناگهان روي مسئلهاي متمركز ميشوند و به همان سرعت هم آن را فراموش ميكنند و به سوي ديگري ميروند.
- جنگ حلب را برخي نبرد استالينگراد سوريه ميخواندند؛ يعني همانطور كه نبرد استالينگراد سرنوشت جنگ جهاني دوم را تعيين كرد، حلب را سرنوشتساز براي سوريه ميدانستند. هميشه هم ميان متحدان دولت سوريه و مخالفان اسد يك خط قرمز درباره بودن يا نبودن او وجود داشته است. بعد از حلب وضعيت دولت سوريه و بشار اسد چطور است و مخالفان دولت اين كشور ميتوانند همچنان بر تغيير رژيم پافشاري كنند؟
متأسفانه بنابر شرايطي كه در سوريه و جنگ اين كشور وجود دارد، راهحل سياسي بتواند وجود داشته باشد كه اين كشور را از تنگنا خارج كند. قبل از حلب مشخص نبود كه چهكسي دست بالاتر را دارد. در همه مذاكرات سياسي اگر دو طرف دست برابر داشته باشند، مذاكره بسيار سخت ميشود اما به محض اينكه اين بالانس قدرت تغيير كند اينجاست كه مذاكرات سياسي ميتواند نقش پوياتري را داشته باشد. استنباط من اين است كه با درنظر گرفتن اينكه وضعيت ميداني در سوريه طي ماههاي گذشته بهشدت تغيير كرده و حلب هم يكي از نمادينترين كانونهاي تنش در سوريه بود، اكنون امكان دارد كه ما به مرور زمان براي يك بستري جهت يك مذاكره سياسي جدي آماده شويم. به همينخاطر تكتك مذاكرات در گذشته بدون نتيجه باقي ماند. اما اين تغييرات بنيادين در ميدان بهوجود آمده و تحولاتي كه قرار است در ادلب رخ دهد شايد به مرور زمان ما را براي يك مذاكره سياسي آماده كند. اگر جنگهاي داخلي خاورميانه را در 50سال گذشته بررسي كنيم به اين نتيجه ميرسيم كه جنگ پيچيده و هزاربعدي سوريه ممكن است همچنان دامنه بيشتري داشته باشد. نميتوان براساس شواهد و مدارك ميداني پيشبيني كرد كه جنگ 3 يا 4ماه آينده تمام ميشود. هر تغيير جدي در معادلات ميتواند ما را به نقطه اول بازگرداند. اگر همه پارامترها ثابت باقي بماند، نيروهاي ارتش سوريه همچنان دست بالا را داشته باشند و ترامپ هم با باقي ماندن بشار اسد مخالفتي نكند، با وجود مخالفت كشورهاي عربي حوزه خليجفارس در 5-6ماه آينده شاهد بستري آمادهتر براي مذاكره سياسي جدي براي راهكاري سياسي خواهيم بود؛ راهكار سياسي كه در 6-5سال گذشته دستاورد جدي نداشت اما تغييرات ميداني ممكن است ما را به مرور زمان به اين سرانجام نزديك كند.
- تقابل نظامي ميان سوريه و تركيه رخ ميدهد؟
پيشبيني در اين رابطه سخت است. خيلي از كارشناسان حتي پيشبيني نميكردند كه نيروهاي نظامي تركيه وارد خاك سوريه شوند اما اين پيشبيني محقق نشد. با درنظر گرفتن وضعيت ميداني و سياستهاي بشار اسد در ۶ سال گذشته اما بهنظر نميآيد كه فضايي و زمينهاي براي تقابل مستقيم ميان سوريه و تركيه بهوجود آورد. هر چند جنگ سوريه ثابت كرده كه پيشبيني آينده سخت است اما از لحاظ آينده نظامي و اقتضاي سياسي اين مسئله دور از منطق است كه از اين تقابل نظامي استقبال كنند. نقش آمريكا در اين رابطه هم تعيينكننده خواهد بود. ترامپ در اين روزها يا سكوت كرده يا درباره سوريه مواضعش بسيار نزديك به دوران كارزار انتخاباتياش بوده است. جمعه گذشته بعد از چند روز سكوت ترامپ واكنشي نسبت به حلب داشت و موضع گذشتهاش را تكرار كرد كه علاقهمند به ايجاد يك منطقه امن است. او اما اشارهاي به منطقه پرواز ممنوع نكرد و اعلام كرد كه منطقهاي امن با منابع مالي كشورهاي حاشيه خليجفارس شكل بگيرد. وي به كشورهاي عربي حوزههاي خليجفارس اشاره كرده كه آنها جز پول چيزي ندارند و آمريكا ميخواهد از منابع مالي اين كشورها براي بهوجود آوردن اين منطقه امن استفاده كند. بيشتر بهنظر ميآيد كه ترامپ بهدنبال راهحلي براي بحران پناهندگي است نه براي بحران سوريه كه در ۶ سال گذشته وجود داشته است. بعيد است كه ترامپ در چند هفته آينده هم كه به قدرت برسد، تغيير موضع راديكالي درباره سوريه داشته باشد. تنها چيزي كه ممكن است وضعيت ميداني سوريه را تغيير دهد معامله بزرگي است كه احتمال دارد ترامپ بر سر مسئله ايران داشته باشد. رابطه استراتژيك روسيه با تهرانبراساس اقتضا و تاكتيك شكل گرفته است. سياستمداران ايران هم به اين مسئله اشراف دارند. برخي حدس ميزنند كه نگاه گرم و دوستانهاي كه ترامپ به مسكو دارد، احتمال دارد كه هزينه سياسي براي تهران داشته باشد. چون احتمال دارد مسكو بهخاطر رابطه گرمتر با ايالات متحده و رسيدن به اتفاق نظرهاي ديگر با واشنگتن دست از يك سري حمايتهايي از ايران بردارد. اين مسئله بهمعناي آن است كه روسيه از موضع اصلي خود نسبت به بشار اسد دست بردارد. معاملات پنهاني كه امكان دارد ميان مسكو و واشنگتن شكل بگيرد، ممكن است هزينههاي سياسي براي تهران داشته باشد. ممكن است حتي اين معاملات موضع اسد را در سوريه تقويت كند و اين مسئلهاي است كه ايران ميخواهد اما در عين حال در انتهاي بازي ميتواند فراتر از اين موضع باشد و ميتواند از لحاظ سياستهاي كلان خارجي به نفع تهران نباشد.