تهران، مسكو و آنكارا اگرچه زمينههاي مشترك و تعامل در موضوعات مختلف دارند اما اختلافات اين سه نيز حائز اهميت است بنابراين برگزاري نشست وزيران خارجه و در ادامه سران ايران، تركيه و روسيه ميتواند به دلايلي كه در ذيل اشاره ميشود نقطه عطفي در تحولات آينده غرب آسيا باشد:
1- نكته اول و اساسي در نشست قزاقستان حضور بشار اسد، رئيس جمهور سوريه و رجب طيب اردوغان، رئيس جمهور تركيه برسر ميز مذاكره است. اسد در 5 سال گذشته فقط براي يك سفر رسمي به روسيه از كشورش خارج شده است و حضور او در نشست قزاقستان نشان ميدهد معادلات سوريه به نفع وي درحال رقم خوردن است. از سوي ديگر اردوغان كه درآغاز بحران سوريه روياي نمازخواندن در مسجد اموي حلب را در سر داشت ، تا همين 2ماه پيش اصرار داشت كه اسد بايد برود اما او هماكنون حاضر به مذاكره با اسد است.
2- روسيه دريافته كه كليد نقشآفرينياش در خاورميانه، سوريه است و به همين دليل بر سر تفاهمهاي قبلي با ايران و حزبالله در سوريه ايستاد و آزاد شدن حلب هم نشان داد كه اين سياست ميتواند در موضوعات ديگر نتيجه دهد.
3- تركيه در چند سال گذشته از گروههاي اخواني سوري حمايت ميكرد و تأكيد داشت كه گروههاي مخالف اسد، تروريست نيستند اما زماني به اين كشور اثبات شد ارزيابياش غلط است كه مشاهده كرد همين طيفها در داخل تركيه هم دست به اقدامات تروريستي ميزنند و بهعبارتي تركها با ديدن پيوندهاي بين كردهاي سوريه و كردهاي تركيه كشور خود را هم در آستانه تجزيه ديدند و اين ماجرا با كودتاي نافرجام در تركيه بيش از قبل به چشم آمد.
4- ايران اين قضيه را براي خود روشن كرده كه ميتواند با تركيه و روسيه در موضوعات منطقهاي همكاري كند تا نقش مؤثرتري در روند تحولات منطقه داشته باشد.
5- 3 كشور ايران، روسيه و تركيه هر كدام با انگيزههايي ميخواهند دور يك ميز بنشينند و البته خود قزاقستان هم همواره از مذاكرات چندجانبه استقبال كرده و بهنظر ميرسد اجلاس وزيران خارجه ايران، تركيه و روسيه در مسكو به نتايجي رسيده كه منجر به نشست سهجانبه در سطح سران شده است.
درمجموع بايد تأكيد كرد تمام قرائن و شواهد نشان ميدهد اين سه كشور با وجود اختلافات اساسي كه دارند چون منافع 3كشور ايجاب ميكند سعي كردهاند با هم كار مشترك كنند.