دریاترین احساس بودن را
نگیر از آب
از آب
از آب از آب
از آب از آب
از آب
از
آ
2.
ساحل شکایت کرد
ماهی شکایت کرد
صخره شکایت کرد
جلبک شکایت کرد
تا اینکه در پایان
دریا به بوی نفت عادت کرد
۱. وقتی که ماهی را گرفتم بیصدا میگفت ای قلاب
دریاترین احساس بودن را
نگیر از آب
از آب
از آب از آب
از آب از آب
از آب
از
آ
2.
ساحل شکایت کرد
ماهی شکایت کرد
صخره شکایت کرد
جلبک شکایت کرد
تا اینکه در پایان
دریا به بوی نفت عادت کرد