ساعت 7صبح 24 آذرسال 93مردي با اورژانس تماس گرفت و خبر از مرگ همسر و دختر 55روزهاش داد. با گزارش ماجرا به مأموران كلانتري 103گاندي و قاضي كشيك جنايي پايتخت، تيم تحقيق راهي محل حادثه شد. پدرخانواده گفت: همسر و دخترم داخل اتاق خواب بودند و من در اتاق ديگري بودم.
صبح وقتي قصد رفتن به سركار را داشتم به اتاق آنها رفتم اما هرچه همسرم را صدا زدم جواب نداد. سراغشان رفتم و ديدم نفس نميكشند. با دستور قاضي اجساد به پزشكي قانوني منتقل و پس از مدتي اعلام شد كه مرگ اين مادر و دختر ناشي از مسموميت دارويي بوده اما چون هيچ سمي در بدن آنها پيدا نشد احتمال مسموميت بر اثر گازگرفتگي قوت گرفت. با اعلام اين نظريه، پرونده مختومه اعلام شد و قاضي جنايي قرار منع تعقيب صادركرد.
درحاليكه همه تصور ميكردند مرگ مادر و دختر بهدليل گازگرفتگي بود، پدرخانواده پس از گذشت 2سال، يكشنبه شب گذشته به كلانتري 103گاندي رفت و گفت كه همسر و دخترش را به قتل رسانده است. وي با دستور قاضي ايلخاني، بازپرس شعبه هشتم دادسراي جنايي تهران بازداشت شد و صبح ديروز به دادسراي جنايي تهران انتقال يافت. اين مرد 35ساله مدعي شد كه پروندهاش در اين مدت در جريان بوده اما هيچكس به وي مشكوك نشده است.
متهم پس از اعتراف به جنايت با قرار بازداشت موقت براي تحقيقات بيشتر در اختيار اداره آگاهي تهران قرار گرفت اما پيش از آن در گفتوگو با همشهري از جزئيات جنايتش گفت.
- انگيزهات از قتل همسر و دخترت چه بود؟
من و همسرم با هم اختلاف داشتيم. هردو همكار بوديم و در يك مجتمع كامپيوتري كار ميكرديم. من مهندسي هوافضا دارم و او كارشناس حسابداري بود. 2سال پيش از جنايت با هم آشنا شديم. او يك ازدواج ناموفق داشت و وقتي با هم آشنا شديم ميدانست كه من در گذشته خيلي شيطنت كردهام.
اما وقتي با او پاي سفره عقد نشستم، براي اينكه حسن نيتم را نشان دهم، خط موبايلم را فروختم و سعي كردم عاشق زندگيام باشم اما همسرم به من مشكوك بود. يك شب اگر دير به خانه ميرفتم، قهر ميكرد و دعوا راه ميانداخت. من دوست نداشتم بچهدار شويم اما در نهايت بچهدار شديم. چندين بار وقتي باردار بود ميخواستم او را به قتل برسانم اما پشيمان شدم.
- اگر با همسرت اختلاف داشتي، چرا جان دخترت را گرفتي؟
چون نميخواستم بدون مادر بزرگ شود، مادرم هم بچه نگه نميداشت و عقايد مادرزنم را هم قبول نداشتم؛ براي همين دخترم را هم به قتل رساندم.
- از شب حادثه بگو؟
از قبل نقشه قتل را كشيدم و ماده بيهوشي خريدم و آن را در شربت ويتامين همسرم ريختم. ساعت حدود يك شب بود كه همسرم بيهوش روي كاناپه افتاد. من در اتاق مشغول بازي با دخترم بودم كه او خوابش برد. زمان اجراي نقشه بود. روي صورت دخترم كيسه زباله كشيدم و با پتو خفهاش كردم. بعد سراغ همسرم رفتم و او را هم با همين شگرد به قتل رساندم. بعد صحنهسازي كردم و همسر و دخترم را در اتاق خواب كنار هم گذاشتم. تا ساعت 7صبح بالاي سر اجساد بيدار بودم و بعد با اورژانس تماس گرفتم. در اين مدت هم مدام پيگير پرونده بودم اما هيچكس به من شك نكرد.
- چرا بعد از 2سال خودت را معرفي كردي؟
عذاب وجدان داشتم. ديگر خسته شدهام و ميخواهم به زندان بروم و مجازات شوم. 3بار دست بهخودكشي با قرص و برق زدم اما متأسفانه زنده ماندم.
- كسي راز جنايت را نميدانست؟
نه اما فكر ميكنم مادرم مشكوك شده بود. چون چند روز بعد از حادثه قصد كشتن مادرم را با همان شگرد داشتم چون احساس ميكردم او زندگي مرا نابود كرده بود اما زماني كه ميخواستم در خواب خفهاش كنم، بيدار شد و مرا هل داد. نصفهشب بود كه از خانه بيرونم كرد و گفت احتمالا زن و بچهات را هم تو كشتهاي اما به هيچكس حرفي نزد.
- موادمخدر مصرف ميكني؟
نه اما قرص خواب زياد مصرف ميكنم.