هجمههاي عظيم فرهنگي براي انفصال مسلمانان از يكديگر و سوءاستفاده از افراد ناآگاه ادامه دارد و بصيرت افزايي و توجه به ولايتفقيه و دستورات شفاف ديني ميتواند روشنگر راه باشد تا ترفندها برملا شود و اتحاد، انسجام داشته باشد و حقايق آنطور كه هست جلوه كند. بصيرتبخشي و استفاده از آموزههاي صحيح ديني و سياسي و اتكا به دستورات وليفقيه ازجمله موضوعاتي است كه هميشه ميتوان براي خروج از بحران به آنها اتكا كرد و مدد گرفت و پيروز بود. در همين رابطه و به شكل خاص درباره ماجراي فتنه 88 و نقش بصيرت، اهميت نگاه و دانش سياسي در خنثيسازي اين فتنه با آيتالله ابوالقاسم يعقوبي، نماينده وليفقيه در استان خراسانشمالي و امامجمعه شهر بجنورد گفتوگويي انجام دادهايم.
- معني فتنه چيست و پيش از سال 88 چه فتنههايي را عليه ايران و حكومت اسلاميمان شاهد بودهايم؟
در فرهنگ ديني فتنه معاني مختلفي دارد، يكي از معاني فتنه آزمايش و امتحان است كه در قرآن هم به آن اشاره شده است «أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ؛ فرزندان و اموال، عامل آزمايش هستند». يكي ديگر از معاني فتنه، انقلاب است. آشوبي كه هدفي را دنبال نميكند جز ايجاد ناآرامي و دردسر در جامعه. در كشور ما بعد از انقلاب، فتنههاي زيادي نمايان شده است؛ فتنههايي مانند فتنه منافقان كه شخصيتهاي نابي همچون شهيدمطهري، شهيد بهشتي و 72تن در حزب جمهوري اسلامي را از ما گرفت و بسياري از جوانان حزباللهي را كف خيابان با تيغ موكتبري مجروح كردند و سر بريدند. نام اين فتنه، فتنه ترور است كه هدف آن ترساندن و دور كردن مردم از انقلاب است. فتنه جنگ، فتنه بزرگ ديگري بود كه از طرفي آزمون و آزمايشي براي ملت بود زيرا كاذبين از صادقين، خائنان از خادمان جدا شدند و از سويي فتنهاي بينالمللي براي انقلاب بود كه همه قدرتها در اين فتنه دست بهدست هم دادند و صدام را مجهز كردند تا نهال نوپاي انقلاب را از بين ببرند. ملت ما در اين فتنه آبديده شد و از آزمايش سربلند بيرون آمد و انقلاب ما پس از جنگ تحميلي تثبيت و ريشهدار شد.
- فتنه مشهور سال 88 چطور شكل گرفت و جامعه را دچار تشويش كرد؟
فتنهها همينطور ادامه داشت تا اينكه در سال 88، فتنه طراحيشده و حساب شدهاي شكل گرفت. اگر چه بعد از انتخابات سال 88 عدهاي تحت عنوان تقلب به خيابانها آمدند، آتشسوزي و دردسر راه انداختند اما با يك نگاه ريشهاي، سياسي و تحليل درست ميتوان فهميد كه اين فتنه، برنامهاي حسابشده و از پيش طراحي شده بود كه هدف آن ايجاد اختلال براي نظام جمهوري اسلامي ايران بود. طراحان آن فتنه، اصل نظام را نشانه گرفته بودند. برنامههاي طراحيشده آنها مانند ارسال نامه به مقاممعظم رهبري، صدور اطلاعيهها و... همه نشان ميدهد كه آنها برنامهاي براي بعد از انتخابات داشتند كه ميتوان آن را كودتاي رنگي و مخملي نامگذاري كرد.
در فتنه 88 برخي خواص ميخواستند شبيه فتنههاي رنگي و مخملي برخي كشورها كه نتيجه گرفته بودند عمل كنند و چنين فتنهاي را در كشور به راه بيندازند. بهطور مشخص فتنه 88 عناصر كودتاهاي رنگي و مخملي را داشت، مواردي مانند تبليغات گسترده و سنگين خارج از مرزها عليه نظام اسلامي، هوچيگري درخصوص تقلب، حملهور شدن به ارزشها و شخصيتها و... اين تهاجم همهجانبه بعد از انتخابات سال 88 و مقدمات قبل از انتخابات، نشان از اين داشت كه حركت مرموز و جريان منفي كه به ضربهزدن به اسلام و انقلاب منجر خواهد شد در راه و در حال شكلگيري است.
با وجود هشدار مقاممعظم رهبري و ايجاد آمادگيهاي لازم، بعد از انتخابات و زمان شمارش آرا، شخص پذيرفته نشده در انتخابات به همراه هواداران خود جريان ضداخلاقي و ضدانساني را تحت عنوان تقلب در انتخابات راهاندازي كردند و فشارهايي را براي ابطال انتخابات وارد آوردند كه مقاممعظم رهبري راست قامت در مقابل آنها ايستاد.
ادامه فتنهگري آنها حتي پس از بازشماري رأيها، بهطور مشخص نشان از آن داشت كه جرياني در كار است، بهنحوي كه پس از دستگيري عوامل فتنه روشن شد كه عنوان تقلب يك رمز براي آشوبگري و اخلالگري در نظام بوده است. جريان فتنه 88، 8ماه طول كشيد و در اين مدت مقاممعظم رهبري بحث فتنه، بصيرتافزايي، دست از لجبازي برداشتن را مطرح كردند و هشدار دادند كه دست خارجي و دشمن در كار است. به خواص نهيب زدند اما متأسفانه جريان ادامه داشت و بيانيههاي متعددي صادر شد كه مردم را تحريك به آشوب ميكرد. روز عاشوراي آن سال، معدود آشوبگران باقيمانده به حسينيهها و مسجدها حمله ور شدند، پرچمهاي عزاداري را آتش زدند، به قرآن توهين كردند و كارهاي ديگري كه مشخص شد دشمني آنها با نظام اسلامي است و حركتي كه با ادعاي انتقاد به يك انتخابات شروع شده بود به يك حركت شورشي تبديل شده و نابود كردن پايهها و اركان نظام در رأس اهداف طراحان آن قرار دارد. شعارهايي كه آن زمان داده ميشد روشن كرد كه آنها هدف و خواست ديگري دارند و موضوع انتخابات مطرح نيست. شعارهايي همچون «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» به خوبي نشان داد كه آنها با هدف صدور انقلاب، حمايت از مظلومين و با هر كاري كه ارزشهاي ديني را به صحنه بياورد مخالف هستند.
- اما در نهايت شاهد حضور گسترده مردم در روز 9ديماه بوديم كه كلا به اين غائله خاتمه داد؟
بله. جريان فتنه تا جايي ادامه پيدا كرد كه خون مردم به جوش آمد و مردم بدون سازماندهي و برنامهريزي، در روز 9دي (3روز پس از عاشورا) راهپيمايي بسيار باعظمت و پرشوري در تهران و بسياري از شهرهاي كشور انجام دادند بهنحوي كه حضور ناگهاني اين جمعيت در آن برهه زماني موجب شگفتي بود و مقاممعظم رهبري فرمودند به حق اين روز را بايد يومالله نامگذاري كرد. 9دي روز بصيرت مردم و ميثاق مجدد آنها با ولايت فقيه بود.
اين سيل جمعيت موجب از بين رفتن آشوبگران و فتنهگران شد. هر چند براي اين راهپيمايي و جمعيت عظيم حاضر در راهپيمايي هم تبليغات سوئي انجام شد تا حضور مردم كمرنگ و بيرنگ شود اما اين ترفندها ديگر سودي نداشت و 9دي انقلابي در انقلاب، حركتي حماسي و ولايي و مردمي و ديني شد و با همه اين ويژگيها، تجلي غيرت، بصيرت، ديانت و ولايتمداري مردم بود و جلوههاي غيرت و دفاع از ارزشها را با خود داشت و بهواسطه اين ويژگيها روز تاريخي و ماندگاري شد. پس از اين خروش مردمي عليه فتنه، جريان انقلاب اسلامي جان تازهاي گرفت و تصفيهاي انجام شد؛ خط نفاق مشخص شد، خواص بيخاصيت رو شدند، چهرههاي سازشكار و افراد پشتپرده افشا شدند و آنهايي كه هوا و هوس در سر داشتند از نيروهاي مخلص، راست قامتان و صادقان مشخص شدند. حق، جلوهگري كرد و باطل با همه سرو صدايش به گوشهاي خزيد و محو شد. قرآنكريم ميفرمايد: وقتي آب حركت ميكند كف روي آب هم جولاني ميدهد اما طولي نميكشد كه از بين ميرود. فتنه سال 88 كف روي آبي بود كه چند ماهي جولان داد اما چون ريشه نداشت نابود شد اما انقلاب اسلامي آن آب حياتي است كه جريان پيدا كرده و در جريان است و تداوم پيدا خواهد كرد.
- نقش بصيرت مردم در خنثيكردن فتنه 88 چه بود و چه ضرورتي براي افزايش نگاه و دانش سياسي وجود دارد؟
بصيرت در فرهنگ ديني ما جزو دين است و موضوعي نيست كه از بيرون افزوده شده باشد. بصيرت در ماهيت دين وجود دارد بهنحوي كه پيامبر بزرگ ما ميفرمايند: دعوت من براساس بصيرت است و ميخواهم مردم با تمام آگاهي و آزادي دين من را بپذيرند زيرا در دين من اكراهي وجود ندارد و ميتوانند آزادانه فكر و انتخاب كنند. در قرآن هم آمده است، حرفها را بشنويد و بهترين سخنها را برگزينيد و اين بهمعناي نبود اجبار است. بنابراين آموزههاي ديني ما نكتهاي اساسي به ما مسلمانها ميآموزد و آن اين است كه تمام تصميمگيريها، گفتار و رفتارمان بايد براساس بصيرت، آگاهي، تيزبيني، زيركي و حكمت باشد. در روايات هم اين موضوع وجود دارد، اميرالمؤمنين ميفرمايند: خدا رحمت كند كسي را كه بشنود، فكر كند، انديشه كند و بصيرت بياموزد. اين سخن روشن ميكند كه بصيرت پيشينهاي به نام شنيدن و فكركردن، به عمق مسائل پي بردن و چشماندازها را ديدن دارد. با اين نگاه، انقلاب اسلامي ما انقلابي بصيرتي و يك آگاهي همهجانبه بود. تحول در تفكر ايجاد كرد و نگاهها را دگرگون و چشماندازها را عوض كرد. انقلاب اسلامي اساس تفكر مردم را بازسازي كرد. قبل از انقلاب مردم دوست و دشمن را به درستي نميشناختند، سرنوشت خود را رقم نميزدند و ديگران آينده آنها را شكل ميدادند اما انقلاب اسلامي تفكر بصيري ايجاد كرد كه ماهيت زندگي و سبك زندگي ما را عوض كرد و اين معناي بصيرت است. امام ما از روزهاي اول به بصيرت اصرار داشتند كه مردم آگاه باشيد، دوست و دشمن را بشناسيد، تعريفها و تمجيدها شما را گول نزد و از مسير دور نكند، مواظب تبليغات دشمن باشيد تا دشمن شما را در وسط صحنهها بازي ندهد. تحليل سياسي بكنيد و دانش سياسي كسب كنيد. دانش سياسي در اسلام رشته تازه تعريفشدهاي نيست بلكه دين با سياست عجين است. امامان ما ساسهالعباد بودند؛ يعني مسائل سياسي را مديريت و ساماندهي ميكردند. فقهاي بزرگ ما هم چون امام و ديگران، ديانت را عين سياست ميدانستند. دانش سياسي با دانش و بصيرت ديني يكي است و نميتوان سياست را از ديانت جدا دانست. مجموعه آموزههاي ديني با سياست عجين و مخلوط شده. سياست يعني تحليل واقعي آن چيزي كه در جامعه ميگذرد، تحليل درست حوادث گذشته، تحليل درست آينده و چشماندازهاي آينده، آرمانها را با واقعيتها تطبيقدادن و اينكه چه بكنيم تا آرمانهايمان واقعي شوند و جلوه خارجي پيدا كنند.
بنابراين بصيرت يك عنصر ايماني است و كسي كه بصير نيست ايمانش ناقص است. قرآن مجيد ميفرمايد: دشمنها و شيطانها سراغ كساني ميروند كه غافل هستند و بصيرت ندارند و كساني كه اهل بصيرت و آگاهي هستند محاصره شيطانها را در هم ميشكنند. براساس آيات قرآني، آنان كه پرهيزگار و متقي هستند اگر در محاصره شياطين قرار بگيرند يك مرتبه به ياد خدا و آخرت ميافتند، بصيرت پيدا ميكنند و حلقه دشمن را در هم ميشكنند.بصيرت امر مهم ديني در مقابل مصيبت است و بصيرت ديني داشتن و گرفتار مصيبت نشدن 2وظيفه مهم ديني است پس ميتوان با اين دو عنوان نگاه دين را مطرح كرد: دينتان با بصيرت باشد و دينتان گرفتار مصيبت نشود. اگر اين دو در جامعه ديني نهادينه شود ميتواند مشكلات را حل كند و زندگيها را صفا بخشد و ميتوانيم شيطانها را بشناسيم، موضعگيريهايمان واقعبينانه باشد و در مسير درست، جامعه را به پيش ببريم. در تأثير بصيرت در خنثيسازي فتنه 88 بايد گفت، مردم داراي زمينههاي بصيرت بودند و اين فتنه موجب بصيرتافزايي مردم شد. رهبر بزرگوار با تحليلهاي جانانهاي كه از فتنه داشتند، فتنه را به ابري كه فضا را ميگيرد و افق را تار ميكند شبيه كردند كه نورافكن بصيرت آن را روشن ميكند. بصيرت يعني اينكه در حادثهها بحراني نشويد و دست و پاي خود را گم نكنيد و راههاي برونرفت را پيدا كنيد. رهبرمعظم انقلاب با تعريفهايي كه ارائه كردند راههاي برونرفت از بحران فتنه را به مردم نشان دادند و مردم با گرفتن گراي درست از رهبري، راه را ادامه دادند.
- چه فتنههايي در ادامه، انقلاب و ارزشهاي اسلامي را تهديد ميكند و راهكار شناخت و برون رفت از اين فتنهها چيست؟
ما همواره بايد مترصد باشيم كه گرفتار فتنه نشويم. بيترديد دشمن بيكار نمينشيند، حتي پس از فتنه 88 فتنههايي داشتيم، فتنهاي بينالمللي كه هدف آن هم انقلاب ما بود. راهاندازي جريان داعش يك فتنه بينالمللي است كه هدف اصلي آن ايران است. دشمنان براي گرفتن اقتدار، قدرت و نفوذ ايران در منطقه اين جريان را شكل دادند كه در وهله اول مردم، اسرائيل را فراموش كنند و اسرائيل ديگر دشمن شناخته نشود و كمرنگ شود و در مرحله بعد درگيري بين مسلمانها ايجاد شود تا انرژيها تحليل رود و نتوانند در مقابل دشمن مشترك مقتدرانه ظاهر شوند. از اين فتنهها ممكن است در آينده هم وجود داشته باشد زيرا دشمن، دشمن است. امروز اينها از انقلاب اسلامي كه هدف آن تمدن ديني است نگران هستند، ميترسند رقيبي به نام تمدن ديني و اسلامي در دنيا پيدا كنند و آبرويشان از بين برود. هيبت ترك برداشتهشان بشكند و رسوا شوند. بنابراين براي كند كردن و منحرفكردن انقلاب ما هر كاري بتوانند انجام ميدهند. داعش آخرين فتنه آنها هم نخواهد بود. داعش را هم كه سركوب كنيم باز دشمنان بهانه ديگري درست ميكنند تا مسلمانها را به جان هم بيندازند و كدورتها افزوده شود تا به فكر دشمن مشترك نباشيم. دنياي مجازي گمراهگر و گمراهكننده، يكي از فتنههايي است كه در دنيا عليه ارزشهاي ديني از آن استفاده ميشود. تعداد بيشمار سايتها، شبكههاي مجازي و هجمههاي فرهنگي، از فتنههاي فرهنگي فراگير و ريشههاي فتنه است. چون نتوانستهاند در ميدان نبرد با ما هماورد شوند در ميدان فرهنگي بهدنبال سايش اعتقادي، اخلاقي، شهوتگستري، شبههافكني و... هستند تا پايههاي تفكر انقلابي را سست و مردم را به ارزشها بدبين كنند كه يقينا اينها فتنه است. نبايد فتنه را تنها در آشوبهاي خياباني ديد؛ آنجا كه افكار را مشوش و ذهنها را منفي ميكنند همه فتنههاي رنگارنگي است كه هر روز ديده ميشود.