در همين باره محمدجواد ظريف، وزير خارجه كشورمان هم مذاكراتي تلفني با همتايان ترك و روس خود داشته است. حسين جابريانصاري معاون ظريف نيز آتشبس در سوريه را محصول و ميوه نشست مسكو ميداند. جابريانصاري، سخنگوي سابق وزارت امور خارجه، خردادماه امسال در شرايطي كه پيچيدهترين معادلات منطقهاي، چالشها، فرصتها و تهديدهاي متنوعي را پيش روي ايران گذاشته بود، به معاونت عربي- آفريقايي وزارت امور خارجه منصوب شد. مسئوليت سنگين معاونت عربي- آفريقايي در مقطعي چنين پرخطر دست هر ديپلماتي را براي پذيرش اين مسئوليت ميلرزاند؛ چنانكه جابريانصاري ميگويد: شايد عافيتطلبي اقتضا ميكرد خود را در معرض چنين وضعيتي قرار ندهم، من طالب چنين پستي در چنين لحظه تاريخي خاص نبودم؛ اين كار از من خواسته شد. حسين جابريانصاري بعد از تقريبا 6ماه از حضورش در معاونت عربي- آفريقايي نخستين گفتوگوي مفصلش را با همشهري انجام داده است، او در اين گفتوگو از پشت صحنه نشست مهم مسكو سخن ميگويد.
- كمتر از 10روز پس از نشست سهجانبه مسكو كه بين ايران، روسيه و تركيه برگزار شد، در سوريه درباره آتشبس سراسري توافق شد.آيا ميتوان گفت آتشبس سوريه به نوعي محصول و ميوه نشست مسكو است؟
بله. در بيانيه مسكو بر ضرورت ايجاد آتشبس تأكيد شد و اساسا هدفگيري اصلي همكاري سهجانبه روسيه، ايران و تركيه، اضافه بر تجميع نيروها در مبارزه مؤثر با تروريسم، فراهم كردن مقدمات حل سياسي بحران سوريه از طريق گفتوگوي جدي ميان طرفهاي سوري جهت توافق درباره آينده سوريه با مراجعه به آراي عمومي و انتخاب ملت سوريه بهعنوان فيصلهبخش بحران است. اين روندي است كه پس از تثبيت آتشبس، از طريق گفتوگوهاي سياسي سوري - سوري در آستانه ادامه خواهد يافت و بيانيه مسكو در اين خصوص نيز صراحت دارد. طبيعي است كه آتشبس شامل گروههاي تروريستي النصره، داعش و گروههاي وابسته به آن نميشود و بيانيه مسكو و توافقات آتشبس صراحتا بر اين امر تأكيد كرده است. بهنظر ميرسد در كوتاه و ميانمدت مهمترين چالش فراروي آتشبس و روند سياسي نيز همين موضوع باشد چون اين گروهها تلاش ميكنند روند در حال شكلگيري حل سياسي را با چالش و فروپاشي مواجه كنند. مقابله با اين چالش نيازمند هوشياري دولت و معارضه سوريه و همكاري جدي و واقعي 3كشوري است كه با اجلاس مسكو روند جديد را شكل دادهاند و ناظران و تضمينكنندگان اجراي آن هستند.
- همزمان كه در اجلاس سهجانبه مسكو تيم ديپلماسي كشورمان با 2كشور روسيه و تركيه سر ميز مذاكره نشسته بود، تصاويري از سردار قاسم سليماني، فرمانده سپاه قدس در حلب پس از آزادي منتشر شد. اين ارتباطات تنگاتنگ ديپلماسي و حضور مستشاري ايران در سوريه براي خروج اين كشور از بحران، چگونه تعريف ميشود؟ آيا اساسا اصطكاكي بين اين 2حوزه بهوجود نيامده است؟
يك سياست همهجانبه، اجزاي مختلفي دارد و معمولا در مسائل اساسي سياست خارجي كشورها نوعي تفاهم در اجزاي اين برنامهها وجود دارد و به هر ميزاني كه ارتباط اين اجزا معنادارتر و هدفمندتر باشد، امكان موفقيت هم بيشتر فراهم است. مشخصا در مورد سؤال شما بايد بگويم در قبال بحران سوريه، 3اصل بايد مورد توجه قرار گيرد. در ابتدا بايد مطالبات مشروع ملت سوريه براي اصلاح و بهبود وضعيت فعلي كه مطالباتي در چارچوب رابطه ميان دولت و ملت است مورد توجه قرار گيرد، همچنين اصل مخالفت با مداخله بيگانگان در تعيين سرنوشت سوريه و تحميل سياستهاي خاص به اين كشور مورد توجه است و سوم مخالفت جدي با استفاده از تروريسم و افراطيگرايي بهعنوان روش و تاكتيكي در خدمت راهبرد برخي از كشورها. ايران بر بنيان اين 3 اصل سياستش را درباره بحران سوريه تنظيم كرده است. زماني كه مداخله گسترده خارجي در امور سوريه در سطح سياسي و راهبردي، عملياتي، اجرايي، نقل و انتقال گسترده جنگجويان از كشورهاي مختلف و گروههاي تروريستي مسلح از نقاط مختلف جهان به سوريه انجام شد، به درخواست دولت اين كشور از جمهوري اسلامي ايران براي مستشاري نظامي در اين بحران پاسخ داديم. چون در آن زمان صحنه درگيري در سوريه به يك جنگ خونين و رويارويي جدي تبديل شده بود. در سطح سياسي هم تلاش شد در تبيين درست مسئله و تأمين حداقلهاي نياز براي كنترل وضعيت و كمك به دولت و ملت سوريه براي خروج از اين بحران اقداماتي صورت بگيرد. اين اقدامات سياسي، ديپلماتيك و مستشاري در عرصه نظامي و ميداني يك مجموعه كامل در كنار يكديگر هستند كه تاكنون ادامه پيدا كرده و تأثيرگذاري آنها نيز بهدليل نگاه تكاملي و ارتباط وسيع ما بين اين روش و راهحلهاي ديگر بوده است.
- ايران و روسيه در قبال بحران سوريه 2كشوري هستند كه رويكردي نزديك به هم دارند اما تركيه رويكردي متناقض با 2كشور ديگر دارد. تركيه از يك طرف به سوريه لشكركشي ميكند و از سوي ديگر پس از آزادسازي حلب حاضر ميشود با وزراي امور خارجه ايران و روسيه دور يك ميز بنشيند و همزمان وزير دفاعش را نيز راهي مسكو كند تا با وزير دفاع روسيه ديدار كند. اين سياستهاي تركيه چگونه باهم قابلجمع هستند؟ چگونه در چنين وضعيتي ميتوان به تركيه اعتماد كرد؟
عمق و سرعت تحولات در منطقه و بهطور خاص در بحران سوريه بسيار زياد است و همه بازيگران را در سطوح منطقهاي و بينالمللي در معرض چالشهاي جدي يا سؤالهاي اساسي قرار داده است. شايد بازيهاي سنتي تكگزينهاي پاسخگوي نيازهاي برخي از بازيگران نباشد؛ بنابراين از يك جهت، بازيهاي متنوع، جزيي از سرعت تحولات است و تحركاتي پي در پي را ميطلبد.
اما درباره رويكرد تركيه در قبال بحران سوريه، با يك سياست ثابت در چند سال گذشته مواجه نيستيم. تركيه در مقاطع مختلف سياستهاي متفاوتي را در بحران سوريه دنبال ميكرده؛ در يك مقطع تركها بهدنبال حداكثر تغيير در كوتاهترين زمان ممكن در سوريه و تغيير حكومت در سوريه بودند و در مسير واقعي اين تحولات اين خواسته تركها به دلايل درون سوريه، منطقهاي و بينالمللي با مشكلاتي مواجه شد. پس از آن و در طول بحران سوريه، تركيه تلاش كرد كه درجهاي از سياستش درباره تغيير حكومت در سوريه را كمي تخفيف بدهد؛ بهطوريكه به مرور زمان به اينجا رسيد كه تغيير سريع ممكن نيست اما هنوز هدفگيري نهايياش تغيير حكومت در سوريه است.
حال اين سؤال مطرح است كه آيا تركيه از مقطع دوم سياست خود نيز خارج شده و وارد مقطع سومي شده كه اكنون ايران و روسيه نيز در آن حضور دارند؟ يعني از تغيير حكومت منصرف شده است؟ شايد! نه بهدليل اينكه نميخواهد يا دوست ندارد يا تمايل ندارد بلكه به اين دليل كه در بستر واقعيتهاي موجود، امكانش براي تركيه فراهم نيست يا اينكه اين تحول در سياست تركيه اتفاق افتاده و اين كشور وارد اين مرحله از پذيرش واقعيت شده كه تغيير حكومت سوريه، شدني نيست. البته در قبال اين موضعگيري تركيه ديدگاههاي متفاوتي وجود دارد و آنچه شما بازيهاي متناقض تركيه ميناميد، بخشي مرتبط به بحران پيچيده در سوريه است اما حالت اغراقآميز بازهاي متناقضي كه در سياست تركيه ديده ميشود اين سؤال و ترديدها را بيشتر ميكند كه آيا يك شيفت ديگر در سياست تركيه اتفاق افتاده يا خير؟ در اين مورد جمعبندي واحدي وجود ندارد، ما اميدواريم كه تركيه در بستر واقعيتهاي موجود اين گام سوم را بهمعناي روشن در سياستهاي خويش در قبال بحران سوريه، تبيين كند و بپذيرد ادامه وضعيت گذشته نه براي سوريه، نه براي منطقه و نه براي تركيه واجد نتايج قابل اتكايي نيست. اگر سياست تغيير حكومت از خارج و از سوي دولتهاي ديگر امكان عملياتي شدن داشت بايد در 6سال گذشته به بار مينشست؛ بنابراين ادامه اين سياست تنها هزينهها را (در درجه اول براي ملت سوريه كه بيشترين خسارت و تلفات را داشته اند) بيشتر ميكند.
- حضور تركيه در نشست مسكو اين فرضيه تغيير سياست تركيه را تقويت نميكند؟
گفتوگوهاي جديد ميان ايران، تركيه و روسيه و تغيير ملايم در گفتمان سياسي ديپلماتيك تركيه، علائم اميدبخشي هستند كه نشاندهنده حركت تركيه در مرحله سوم سياستش در قبال بحران سوريه است. اما آيا اين روند قطعي و بازگشتناپذير است؟ ميتوان گفت بستگي به عملكرد تركيه دارد. به لحاظ منطقهاي ادامه وضع موجود در منطقه و حتي در سطح بينالمللي به ناامنيها دامن خواهد زد و تنها برنده ادامه وضع موجود رژيم صهيونيستي است و ديگر كشورها در معرض يك فرسايش قرار خواهند گرفت. اميدواريم تركها با توجه به اين مسائل راهبردي مسيري را كه آغاز كردهاند، تكميل و در قالب يك مفاهمه، ثبات و توافق سوري - سوري، امكان پايان سياسي بحران در سوريه فراهم شود.
- خود بشار اسد چطور؟ آيا بشار از فشار تغيير حكومت در سوريه فارغ شده است؟
اين سياستي بود كه در چند سال گذشته از سوي تعدادي از بازيگران دنبال و براي آن زمان تعيين شد؛ ابتدا چند هفته، سپس چندماه و چند سال از آن گذشت. پس از 6سال هنوز اين اتفاق نيفتاده است. بهنظر ميرسد هم در سطح بينالمللي و هم در سطح منطقهاي بهدليل واقعيتهاي موجود بسياري از بازيگران متوجه شدهاند امكان تحميل چنين گزينهاي از خارج بر سوريه وجود ندارد و تنها مسيري كه ممكن است ادامه يابد رويارويي فرسايشي تبديل شدن سوريه به سرزمين سوخته است. اين گزينه متحمل است اما گزينه تغيير حكومت عملا در واقع فرصت خودش را از دست داده است.
- ممكن است مصلحت برخي بازيگران همين رويارويي فرسايشي در سوريه باشد؟
بله. از ديد جمهوري اسلامي ايران ادامه رويارويي فرسايشي تنها به نفع رژيم صهيونيستي و به نفع برخي از بازيگران بينالمللي است اما به نفع هيچيك از نيروهاي درونمنطقهاي و درونسوري نيست.
- موضع جمهوري اسلامي درصورت اصرار بازيگران بينالمللي براي تداوم اين رويارويي فرسايشي چه خواهد بود؟
جمهوري اسلامي ايران در عين حال كه در سطح نظامي، عملياتي، مستشاري در سوريه حضور دارد، درصورت مداخله بينالمللي و منطقهاي در وضعيت سوريه، تماشگر صحنه نخواهد بود و به درخواست دولت قانوني سوريه براي سطوحي كه درخواست ميشود و مورد توافق 2 كشور قرار خواهد گرفت، پاسخ مثبت خواهد داد. جمهوري اسلامي ايران به همان ميزان كه مخالف مداخله خارجي و استفاده ابزاري از تروريسم در جهت تحقق اهداف سياسي بوده، معتقد است راهحل خروج سوريه از بحران فعلي، راهحل سياسي است كه در نتيجه گفتوگوهاي جدي بين گروههاي سوري بهدست خواهد آمد.
- احتمال دارد در نشست آتي قزاقستان، اردوغان و اسد كنار هم بنشينند؟
من هيچ احتمالي را نفي نميكنم ولي آنچه در قزاقستان انجام خواهد شد، گفتوگوهاي سوري - سوري است بين معارضان سوريه و دولت سوريه كه در بيانه نشست سهجانبه مسكو هم مورد اشاره قرار گرفته است. در سطح اجلاسهاي منطقهاي سناريوهايي وجود دارد و مشورتهايي براي دعوت از برخي مقامات مطرح است اما هنوز چيزي نهايي نشده است. تلاشها و رايزنيها در اين راستا ادامه دارد. دولت سوريه آدرس مشخصي داشته و نيازي به تعريف ندارد اما اينكه طرف مقابل و معارض كيست و چيست در اين مورد از ابتداي بحران، اختلاف وجود داشته است كه آيا همه طيفهاي معارضه را در بر ميگيرد يا جزيي از آنها را. اين موضوعي است كه بايد در رايزنيهاي بعدي مشخص شود.
- يعني اين احتمال وجود دارد در نشست قزاقستان 3 كشور ايران، تركيه و روسيه و كشورهايي به غيراز اين سه كشور هم حضور داشتند باشد؟
آنچه درباره آن توافق شده گفتوگوهاي سوري - سوري در آستانه است. صحبت و رايزنيهايي براي اجلاس سهجانبه در سطح سران و هر گزينه ديگري ميتواند در اين مسير قرار گيرد اما تا اين لحظه توافقي در قبال اين مسائل صورت نگرفته است.
- بحث تركيب معارضه را مطرح كرديد؛ بند 8بيانيه مسكو كه به تفكيك تروريستهاي داعش و النصره با گروههاي معارضه مسلح در سوريه اشاره دارد ابهاماتي در داخل كشور بهوجود آورد. آيا ايران برخي از معارضان مسلح را به رسميت شناخته است؟
اين بند را نبايد معكوس تفسير كنيد، بلكه در معناي واقعي خودش بايد تفسير شود. گرچه امكان تفسير متفاوت بيانيه و توافق وجود دارد. آنچه در بستر اين مذاكرات مطرح شد اين بود كه گروههاي داعش، النصره و گروههاي وابسته به آنها بهعنوان گروههاي تروريستي از ديد بينالمللي به رسميت شناخته شدهاند و تأكيد شد كه النصره شاخه سوري القاعده بوده و گرچه اخيرا با تغيير نام، جدايياش را از القاعده اعلام كرده اما به لحاظ ايدئولوژيك همان واقعيت را نمايندگي ميكند و اين تغيير نام تغييري در ادبيات و قطعنامههاي بينالمللي ايجاد نكرده است. گروههاي معارضه ديگر كه در صحنه سوريه هستند مدعياند با داعش و النصره ارتباطي ندارند و از اين گروهها جدا هستند؛ اين جدايي و انفصال بايد در صحنه واقعي سوريه نشان داده شود. منظور اين بند، همين است. درحاليكه آنچه ما در نبرد حلب، ادلب، درعا، جولان اشغالي، غوطه شرقي و غربي دمشق و آنچه در واقعيت مشاهده ميشود همه اين گروهها حول محور النصره و گاه در دادوستد با داعش هستند. بنابراين اگر گروههايي مدعي استقلال هستند و اهداف محدود و مشخصي را دنبال ميكنند بايد در صحنه و ميدان بحران سوريه، جدايي و برائت خودشان را از گروههاي تروريستي شناخته شده، نشان دهند. اين ماده و اين بند، تأكيدش بر اين مفهوم است. در واقعيت آنچه ما ديدهايم پيوست جدي بين همه اين گروهها با يكديگر و تقسيم نقش فرماندهي و عمليات مشترك در ميان اين گروهها بوده است. اميدواريم اگر چنين گروههايي واقعا وجود دارند، خودشان را اثبات كنند. بند 8بيانيه مسكو تأكيدش بر اين موضوع است. اين مسئله اگر اتفاق بيفتد يك تحول محتوايي در صحنه رويارويي در سوريه خواهد بود.
- حضور ايران، تركيه و روسيه بعد از آزادسازي بزرگ حلب در يك نشست، پيامي را در رسانههاي داخلي و خارجي منتقل كرد و آن اين بود كه آمريكا و كشورهاي عربي از معادلات سوريه كنار رفتهاند. آيا بازيگران بحران سوريه محدود به اين33 كشور شدهاند؟
اگر بخواهيم از يك زاويه ديگر به اين موضوع نگاه كنيم، به لحاظ محتوايي اين 3كشور بيشترين تأثير را در ميدان جنگ سوريه ميتوانند داشته باشند. اگر ايران، تركيه و روسيه در قاب مشترك اجلاس مسكو قرار گرفتند به شكل واقعي نه نمادين بهمعناي رويكردهاي مشترك، ديدگاههاي نزديك به يكديگر براي حل بحران سوريه است كه بخش عمدهاي از منازعه را ميتوانند كنترل كنند. اما بايد درنظر گرفت كه سطحي از تأثيرگذاري بازيگران ديگر وجود دارد و اين مسئله قابل انكار نيست؛ بهويژه در سطح تخريبي؛ برخي بازيگران منطقهاي كه قدرت سازندهاي ندارند از قدرت تخريبي خود استفاده ميكنند. شايد ويژگي اين 3بازيگر اين است كه در لحظه جاري بحران سوريه، قدرت سازنده قابلتوجهي دارند. اين سهجانبه، يك دايره بسته در بستر مفاهمهاي كه در حال شگلگيري است، نيست. اگر اين سهجانبه تثبيت شود و بازيگران ديگري هم حاضر باشند در همين مسير تفاهم و گفتوگو قرار بگيرند و براي تلاش در جهت حل بحران و پايان بحران آمادگي داشته باشند راه الزاما بسته نيست و ميتوانند به اين سهجانبه اضافه شوند. بنابراين احتمال اضافه شدن بازيگران ديگري وجود دارد. اگر اين سه كشور مسيرشان را تكميل كنند و مفاهمه بين اين سه كشور تثيبت شود و بازيگران ديگر حاضر باشند به همين مفاهمه راهحل توافق بيپوندند، امكان اضافه شدن ساير بازيگران نيز وجود دارد.
- شما در پرتنشترين روابط ايران با كشورهاي عربي به اين سمت رسيديد. روابط با عربستان همچنان تيره و تار و در همان مرحله قطع روابط است. وضعيت جنگي در سوريه به هم ريخته است. يمن و عراق هم در همين راستاست. با شوراي همكاري خليجفارس و اتحاديه عرب كلا روابط خوبي نداريم. در مقابل اين همه تنش چه استراتژيهايي خواهيد داشت؟
بنياد پارادايمهاي سياست خارجي كشورها در بستر تحولات واقعي تعريف ميشود. اين مسئوليت در دوره سختي به من واگذار شد و شايد عافيتطلبي اقتضا ميكرد خود را در معرض چنين وضعيتي قرار ندهم اما همواره معتقد بودم كه اگر از من كمكي خواسته شود و اگر تجربيات من در اين مسئوليت قابل پذيرش باشد و امكان ايفاي نقش داشته باشم، نبايد خدمتي را دريغ كنم.
من بهطور ناخواسته در معرض اين انتخاب قرار گرفتهام و طالب چنين پستي در چنين لحظه تاريخي خاص نبودم؛ اين كار از من خواسته شد. ايران در طول 2تا 3دهه گذشته معمولا ناظر تحولات پيرامون منطقهاي و بينالمللي بوده و اين ديگران بودند كه سياستهايشان را اعمال ميكردند؛ شايد اين براي نخستين بار باشد كه بعد از 2سده، ايران در جايگاه بازيگري، تأثيريگذاري و نقشآفريني قرار گرفته است؛ بنابراين در اين مقطع ايران در برابر چالشهاي متعددي قرار دارد و در عين حال در يك لحظه تاريخي است كه فرصتهاي متعددي هم در برابرش قرار گرفته است؛ براي نخستين بار بعد از مدتها ايران ناظر، به بازيگر فعال تحولات تبديل شده است كه مسئله بسيار مهمي به شمار ميرود. در اين وضعيت در برابر چالشها و گزينههاي سخت و گاه ميان گزينههاي بد و بدتر قرار گرفتهايم اما در معرض فرصتهاي بسيار بزرگي قرار داريم.
- ترامپ معماست
جابري انصاري: تصوير ترامپ، نه براي ما، نه براي بازيگران ديگر نه حتي خود آمريكاييها شفاف نيست. آقاي ترامپ در حقيقت خودش را به جامعه آمريكا و جامعه بينالملل تحميل كرد. او تجربه حكومتداري ندارد؛ بنابراين امكان اينكه از سياست عملي او ارزيابي داشته باشيم، فعلا وجود ندارد. براساس مجموعه اين شرايط كه وجود دارد من رئيسجمهور جديد آمريكا را معما يا بسته باز نشده يا هندوانه سربسته، تعبير ميكنم؛ نه به اين دليل كه از آمريكا دور هستيم يا اطلاعاتي از درون آمريكا نداريم بلكه خود آمريكاييها نيز در مواجهه با ترامپ، تحليل دقيقي ندارند. اما در مجموع آنچه در اظهارات و مواضع ترامپ ديده شده اين است كه او با لشكركشي براي تغيير دولتها مخالف است يا با هزينههاي اين مسئله مخالف است؛ علاقه ترامپ به حسابگري و بررسي بيش از حد سود و زيان، اين مسئله را نشان ميدهد. در سطح ادبيات سياسي ترامپ درباره منطقه، اگر حرفهايش به اجرا برسد، تحولات مثبتتري براي منطقه و بحران جاري سوريه اتفاق خواهد افتاد. البته بين اظهارات يك مقام سياسي در دوران انتخابات و پس از پايان كمپين انتخاباتي، تفاوت بسياري وجود خواهد داشت و الزاما اين اظهارات اجرايي نخواهد شد. براي جمهوري اسلامي ايران تفاوتي ندارد كه چهكسي در آمريكا رئيسجمهور ميشود و كدام حزب در رأس قدرت خواهد بود. تنظيم سياستها و برنامههاي جمهوري اسلامي ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي مبتني بر اين نبوده كه در آمريكا كدام احزاب قدرت را در دست دارند و يا كدام نامزد رئيسجمهور خواهد شد. بنيان سياستهاي ايران روي گزينههاي رياستجمهوري آمريكا بسته نشده است.
- عربستان بالاخره دربرابر واقعيتها كرنش ميكند
روابط با عربستان يك انتخاب نيست يك اجبار است. همسايگي ايران و عربستان موضوعي غيرقابل تغيير است چرا كه عنصر ثابت در سياست جعرافياي سياسي است. عربستان همسايه بزرگ ماست اما اين كشور در يك دهه اخير بيشتر نقش تخريبي ايفا كرده است. عربستان به هر دليلي بهدنبال بسيج حداكثري بازيگران منطقهاي و بينالمللي در برابر ايران است و در قالب سياستي كه در پيش گرفته، همواره هدف اصلياش دشمنسازي از ايران و ارائه يك تصوير دشمنانه از ايران بودهاست. درحاليكه ايران هيچگاه بهدنبال دشمني با كشورهاي منطقه نبوده و سياست كشور مبتني بر تفاهم وگفتوگوست ولي موفقيت اين سياست منوط به همكاري طرف مقابل بوده است. ما هيچگاه گدايي روابط نكردهايم و نخواهيم كرد.
ما سياستها و منافع خودمان را دنبال ميكنيم و ثابت كردهايم ميان حرف و عمل تفاوت وجود ندارد، ثابت كردهايم آنچه ميگوييم اجرا ميكنيم و اراده بسيار جدي داريم. در تحولات منطقهاي، ما بازيگري هستيم كه همپيمانان خود را محترم ميشماريم ولي در معرض حوادث و تحولاتي كه اتفاق ميافتد، گذشته را فراموش نميكنيم و در واقع بر يك شيوه پايدار حركت ميكنيم. ثابت كردهايم بازيگر تأثيرگذار، نقشآفرين و شكلدهنده در روندهاي منطقهاي هستيم. درحاليكه سياست فعلي عربستان سعودي همچنان به سياست درگيري و رويارويي فرسايشي و دشمنسازي فرضي بيجهت از ايران و صادر كردن مشكلاتش به ايران است.
اين كشور در يمن شكست خورده است و در عراق و سوريه به شكل غيرمستقيم و با استفاده از ابزار ترور و افراطيگري همين سياست دشمني با ايران را دنبال ميكند. اين كشور نه در عراق موفق بوده است و نه در سوريه. زماني كه روند تحولات را مرور ميكنيم متوجه ميشويم عربستان امكان پشتيباني از سياستهاي خود به شكل يكطرفه را ندارد. عربستان بحرانهاي درونياش را نتوانسته حل كند؛ همچنين بحرانهاي جديدي را هم براي خودش خلق كرده است، ازجمله بحران اقتصادي كه در دهههاي گذشته سابقه نداشته است.تهديد افراطيگري و تروريسم مبتني بر انديشه وهابيت كه ازسوي عربستان سعودي طي چند دهه گذشته پمپاژ شده است، بيش از پيش خودش را نشانه ميگيرد، عربستان سعودي دير يا زود به اجبار در برابر اين واقعيتها كرنش نشان خواهد داد. تأكيد ميكنم جمهوري اسلامي ايران هيچ نگراني از گفتوگو ندارد و ايران براي گفتوگو و تفاهمي نتيجهبخش آمادگي دارد. اين مسئله منوط به تحول در سياست عربستان سعودي است كه به اعتقاد ما دير يا زود اتفاق خواهد افتاد.