در اين مرحله شاهد شكلگيري الگوي جديدي از تعامل غيردوستانه و همكاريجويانه آمريكا و روسيه هستيم. باراك اوباما، رئيسجمهور آمريكا به اين موضوع اشاره دارد كه محدوديتهاي جديد عليه روسيه انعكاس الگوي مداخله روسيه در فرايند سياست داخلي آمريكا بوده است.
از سال 1945تاكنون نخستين بار است كه مقامات آمريكايي از الگوهاي كنش پرشدت در ارتباط با اقدامات تاكتيكي قدرتهاي رقيب بهره ميگيرند. واقعيت آن است كه روندهاي سياسي در داخل هر كشور ميتواند زمينه تأثيرگذاري بر ساير كشورها به جاي بگذارد. تصويب تحريمهاي جديد اقتصادي آمريكا عليه روسيه و اخراج 35نفر از ديپلماتهاي روسيه نشان ميدهد كه باراك اوباما تلاش دارد تا از سازوكارهاي كنش پرشدت در ارتباط با موضوعاتي همانند دخالت در حوزه سياسي استفاده كند.
اگرچه روسيه از اقدامات متقابل در ارتباط با ايالاتمتحده بهره گرفته، اما واقعيت آن است كه زمينههاي تاريخي چنين رقابتهايي در روابط پوتين و اوباما مربوط به سالهايي است كه ايالاتمتحده از الگوي فشار تصاعديابنده در حوزه جغرافياي خارج نزديك بهره گرفت. جغرافياي خارج نزديك شامل كشورهايي است كه در زمان اقتدار اتحاد جماهير شوروي بهعنوان نقشي از حوزه متصل تلقي ميشدند. جمهوري فدراتيو روسيه حساسيت امنيتي زيادي نسبت به سرنوشت سياسي اينگونه كشورها دارد.
باراك اوباما تلاش كرد تا زمينه گسترش قدرت ناتو و نهادهاي امنيتي آمريكا به حوزه ژئوپليتيكي روسيه را فراهم آورد. مقامات امنيتي روسيه نيز از اقدام متقابل براي خنثيسازي الگوهاي رفتاري آمريكا استفاده كردند. اقدام متقابل ميتواند در ارتباط با موضوعات مختلف انجام گيرد. اما اگر 2كشور در وضعيت رقابت فراگير در حوزه سياست بينالملل قرار دارند، طبيعي است كه سرويسهاي اطلاعاتي آنان از سازوكارهاي اقدام متقابل براي خنثيسازي و يا جبران الگوهاي رفتاري كشورهاي رقيب استفاده كنند.
همانگونه كه ايالات متحده بهخود حق ميدهد در روند انتخابات كشورهاي مختلف از سازوكارهاي رسانهاي و هدايت منابع استفاده كند، طبيعي است كه سرويس اطلاعاتي روسيه نيز تلاش خواهد داشت تا از سازوكارهاي نسبتا مشابهي براي تأثيرگذاري بر حوزه سياسي آمريكا بهرهمند شود. اگر خواسته باشيم اقدام آمريكا براي اخراج 35ديپلمات روسيه از واشنگتن را براساس كنوانسيون حقوق ديپلماتيك 1962مورد بررسي قرار دهيم، ميتوان به اين جمعبندي رسيد كه ديپلماتهاي روسيه هيچگونه اقدامي برخلاف قواعد بينالمللي بهويژه حقوق ديپلماتيك به انجام نرساندهاند.
وظيفه تمامي ديپلماتها كسب اطلاعات، تبادل اطلاعات و اثرگذاري بر كشور هدف از طريق سازوكارهاي مختلفي است كه زمينههاي قدرتسازي و يا كنترل رفتار سياسي را امكانپذير ميسازد. به همين دليل است كه اقدام باراك اوباما بيش از آنكه ماهيت امنيتي داشته باشد، بايد آن را براساس جلوههايي از كنش متقابل منفعلانه تبيين و تحليل كرد. كشورهايي همانند آمريكا و روسيه از قابليتهاي سايبرنتيك مطلوب براي كنترل اطلاعات در كشورهاي هدف برخوردارند.
چنين قابليتهايي را ميتوان بهعنوان بخشي از زيرساخت كنش سياسي در روند رقابتهاي منطقهاي و بينالمللي دانست. واقعيت آن است كه روسيه در دوران حكومت دمكراتها با مشكلات سياسي و امنيتي زيادي در حوزه جغرافياي خارج نزديك بهويژه در ارتباط با گرجستان و اوكراين روبهرو شده است. از آنجا كه شخصيت و الگوي رفتاري دونالد ترامپ براي روسيه مطلوبيت بيشتري در روند رقابتهاي سياسي و بينالمللي دارد، به همين دليل است كه روسيه ترجيح ميدهد تا جمهوريخواهان بهويژه افرادي در روند قدرت سياسي جايگاه پيدا كنند كه داراي رويكرد راهبردي باشند.
اگر هيلاري كلينتون در روند رقابتهاي انتخابات رياستجمهوري آمريكا به قدرت ميرسيد، بدترين گزينه راهبردي و تاكتيكي براي روسيه ايجاد ميشد. تجربه نشان داده است كه دمكراتها چه در سالهاي جنگ سرد و چه در سالهاي بعد از فروپاشي اتحاد شوروي از سازوكارهاي پرمخاطرهتري براي مقابله با روسيه و كشورهاي اقتدارگرا بهره گرفتهاند. چنين رويكردي بهمعناي آن است كه روسيه تمايل چنداني به پذيرش كانديداي حزب دمكرات ندارد.
تاريخ روابط اتحاد شوروي و ايالات متحده نشان ميدهد كه روابط متقابل در دوران رياستجمهوري آيزنهاور، نيكسون، فورد، ريگان، جورج بوش پدر و در سالهاي بعد از جنگ سرد در روابط روسيه با آمريكا در دوران جورج بوش پسر همكاريجويانهتر بوده است. بخش قابلتوجهي از رقابتهاي سياسي و امنيتي قدرتهاي بزرگ ماهيت پرمخاطره خواهد داشت. الگوي رفتاري آمريكا در برخورد با روسيه بيانگر منازعه شيرهاي نر در جنگل است. شيرهاي نر اگر در فضاي كشمكش براي امنيت قرار گيرند، حوزههاي غيرحساس رقيب را هدف قرار ميدهند. درحاليكه اگر شيرهاي ماده براي تأمين غذا تلاش كنند، گردن طعمه خود را در اختيار ميگيرند.
براساس چنين نشانههايي ميتوان به اين جمعبندي رسيد كه جدال آمريكا و روسيه ماهيت كمشدت دارد. اگرچه هر يك از 2قدرت بزرگ جهاني تلاش دارد تا از اقدامات و سازوكارهاي كنش متقابل استفاده كند، اما واقعيتهاي سياست بينالملل بهگونهاي است كه چنين رقابتهايي تبديل به منازعه پرشدت نخواهد شد. ضرورتهاي مربوط به عقلانيت راهبردي در روابط قدرتهاي بزرگ را ميتوان بهعنوان زيربناي رفتار متقابل چنين بازيگراني دانست. طبعا چنين روندي، بر روابط آينده سياسي و ديپلماتيك آمريكا و روسيه تأثير بهجا خواهد گذاشت.
اقداماتي كه جان كري در ارتباط با روسيه به انجام رساند، حتي با آغاز فعاليتهاي ريكس تيلرسون بازسازي نخواهد شد. هر اقدام ديپلماتيك داراي آثار و پيامدهاي سياسي مربوط بهخود است. اخراج ديپلماتها از كشور و اعمال تحريمهاي اقتصادي جديد را ميتوان بهعنوان نشانههايي از رفتار سياسي و سياست خارجي دانست كه زمينههاي لازم براي رقابت پردامنه در آينده را امكانپذير ميسازد.
اگرچه ترامپ به اين موضوع اشاره داشته است كه روابط ديپلماتيك، اقتصادي و راهبردي آمريكا با روسيه را ارتقا خواهد داد، اما واقعيت آن است كه چنين فرايندي نميتواند در زمان محدودي نتيجه مؤثر و مطلوبي را براي 2كشور ايجاد كند. هرگاه نشانههايي از منازعه و بحران در روابط قدرتهاي بزرگ ايجاد شود، تغيير در زمامداران سياسي را نميتوان بهعنوان نشانهاي از بازسازي و ترميم الگوهاي رفتاري طرف مقابل دانست.
جنگ سرد آمريكا و روسيه در دوران دمكراتها آغاز شده است، اما معلوم نيست كه چنين فرايندي در دوران جمهوريخواهاني همانند استفان بنون، ريكس تيلرسون و مايكل توماس فيلين پايان يابد. رقابت براي قدرت همواره موضوعات جديدي براي منازعه را بازتوليد ميكند. آينده نظام بينالملل بستگي به راهبرد قدرتهاي بزرگ در تنظيم اهداف راهبردي خود دارد. تا زماني كه ايالاتمتحده از الگوي هژموني، رهبري و يا سلطه بهره ميگيرد، طبيعي است كه رقابت قدرتهاي بزرگ همانند آمريكا و روسيه تداوم خواهد يافت.