روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش با تيتر«بادکنک بزرگ سوزن کوچک»نوشت:
دولت یازدهم با نسخه و شعار تغییر وضع موجود به میدان آمد و موفق به کسب رای شد. آقای روحانی در دوران تبلیغات انتخابات گفت دولت وی کاری خواهد کرد که هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ اقتصاد. در حالی که دولت یازدهم ماههای پایانی عمر خود را میگذراند و فضای سیاسی کشور خود را برای ورود به انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم آماده میکند، استراتژی و نحوه آمادگی دولت برای حضور در این عرصه میتواند ملاک و دریچه مناسبی برای ارزیابی کارنامه آن نیز باشد.
1- مروری بر مواضع دولتمردان نشان میدهد اصلیترین استراتژی سیاسی آنها تغییر ملموسی نکرده و حلقه شماره یک تصمیمسازان و مشاوران دولت گمان میبرند در شرایط فعلی هیچ نسخهای برای ورود به انتخابات، بهتر از همان نسخه سال 92 نیست. در آن دوره روحانی پیش و بیش از آنکه با نامزدهای رقیب رقابت کند، نفی دولت دهم را در دستور کار تبلیغاتی خود قرار داد. سخنان چند روز پیش معاون اول رئیسجمهور نشان میدهد این استراتژی تغییری نکرده و دولت امیدوار است با همان دوقطبی گذشته به اهداف خود برسد. اسحاق جهانگیری سه شنبه هفته گذشته در جلسه گزارش عملکرد پروژههای اقتصاد مقاومتی وزارت صنعت، معدن و تجارت گفته بود؛ «به کسانی که بهانهجویی میکنند باید بگوییم سیاست شما همان بود که فضای اقتصادی کشور را به پرتگاه رساندید و نیروهای انقلاب را مقابل هم قرار دادید. شما کشور را به ته دره بردید و ما آن را چند پله از ته دره بالا آوردهایم اما هنوز در دره است. آمار تورم، رکود و درآمد سرانه مردم در سال 91 آنقدر بد بوده که هرچه تلاش میکنیم نمیتوانیم خرابکاری آقایان را جبران کنیم.»
درباره این استراتژی دولت چند نکته قابل تامل وجود دارد؛
الف- نخست آن که دولت میکوشد با تاکتیک جاخالی دادن، خود را بر صندلی پرسشگر بنشاند. پرسشگری و مطالبه تغییر وضعیت از سوی دولتمردان فعلی در سال 92 عجیب نبود. آنان ظاهراً بیرون از گود بودند و مدعی که میتوانند به این وضعیت سر و سامان دهند. اما اینکه پس از چهار سال سکانداری قوه مجریه، بهگونهای سخن بگویند که گویی همچنان بیرون از گود و بدون مسئولیت هستند، برای مردم قابل پذیرش نیست. مردم از دولتمردان انتظار دارند در این مقطع زمانی گزارش کارهای کرده خود را بگویند.
ب- فضاسازیهایی مانند «ته دره بودن کشور»، «خالی بودن خزانه»، «پول نداشتیم حقوق بدهیم» و عباراتی از این دست که هر چند وقت یکبار از سوی برخی مسئولان مطرح میشود، ادعاهایی هستند که تنها کارکرد آن سرپوش گذاشتن بر کم کاریهاست. اینگونه فضاسازیها و بهتر است بگوییم سیاهنماییها شاید در آغاز به کار دولت میتوانست تا حدی افکار عمومی را مشغول سازد اما با گذشت چهار سال، خاصیت خود را از دست داده و به ضدهدف نیز تبدیل میشوند. نکته جالب و متناقض ماجرا آنجاست که همین دولتمردان که از چنین ادبیاتی استفاده میکنند، منتقدان را به ناامید کردن مردم نیز متهم میسازند!
2- در حالی که چند روز دیگر به سالگرد روز اجرای برجام -روزی که قرار بود همه تحریمها بالمره لغو شوند!- میرسیم و شرطبندی حیاتی دولت بر روی آن به نتیجه نرسیده، استراتژی بزک برجام جای خود را به مالهکشی داده است. اوایل آب و نان و حیات و ممات مردم به برجام گره خورده بود و قرار بود این معامله عجولانه، تمام مشکلات ارضی و سماوی کشور را حل کند. عدهای چنان ذوق زده بودند که چیزی نمانده بود از هول هلیم در دیگ بیافتند! چند نماینده دست بکار شدند و طوماری نوشتند از 165 دستاورد برجام خبر دادند و حتی روزنامه دولت مدعی شد توافق هستهای عمر خلبانها و مهمانداران هواپیما را طولانی خواهد کرد! البته هنوز هم برخی روزنامههای زنجیرهای آنقدر بیخیال و متوهم هستند که برای خوشرقصی و احتمالاً گرفتن یارانه بیشتر بنویسند آزادی حلب نیز از دستاوردهای برجام است! اما بطور کلی حال که تشت رسوایی برجام از بام افتاده، بزککنندگان دست به ماله شدهاند و از دستاوردهای سلبی برجام میگویند که بله! درست است که برجام آنقدرها هم آورده نداشته اما اگر برجام نبود جنگ میشد و فروش نفت به صفر میرسید و روزگارتان سیاه بود! دستاوردسازی برای جنازه برجام قطعهای دیگر از استراتژی انتخاباتی دولت است. در بوق و کرنا کردن قراردادهای مبهمی مانند خرید هواپیما، شراکت با شرکتهای بزرگ نفتی و شیرینسازی کام ملت با دستاوردهای آدامسی، در ماههای منتهی به انتخابات قابل پیشبینی است.
3- دست گذاشتن روی مسائل حاشیهای و جنجالی، وارونه نمایی حقایق و ایجاد دوقطبیهای کاذب در این زمینه از دیگر تاکتیکهای طراحی شده در این میدان است. ماه هاست که روزنامههای زنجیرهای و دولتمردان با بهانه و بیبهانه ماجرای بابک زنجانی را وسیلهای برای انحراف افکار عمومی قرار دادهاند. بدون آنکه به این مسئله مهم و اساسی اشاره کنند که این مفسد اقتصادی چگونه و در کدام دوره -دوره کارگزاران که از آنان میتوان به عنوان پدرخوانده دولت یازدهم یاد کرد- از یک راننده تبدیل به یک دلال بزرگ ارز شد. نگاهی به نحوه موضعگیریهای جریان مدعی اصلاح و اعتدال به این ماجرا نشان میدهد، تنها چیزی که برای آنها کوچکترین اهمیتی ندارد، اجرای عدالت و بازگرداندن بیتالمال بوده و بابک زنجانی مرده و زنده اش چیزی جز یک ابزار سیاسی و تبلیغاتی نیست. دیروز -اگرچه کمی دیر- رئیس دستگاه قضایی کشور گوشهای از این پرونده را کنار زد تا مشخص شود نان سیاسی و تبلیغاتی جماعتی در به سرانجام نرسیدن این پرونده است.
4- «همیشه سعی کن سریعتر از اشتباهاتت بدوی»؛ ظاهرا دولتمردان این توصیه فرصتطلبانه مدیریتی را به خوبی بکار بستهاند؛ میتوان دستور افزایش حقوق مدیران را امضا کرد و نه تنها منکر شد بلکه در چشم 80 میلیون نفر نگاه و عذرخواهی کرد. دهها هموطن در آتش بیکفایتی وزیری بسوزند و آقای وزیر بگوید مشکلی نیست بیمه بودند! میتوان آنقدرتوان داخلی را نادیده گرفت که پذیرایی قطارها را به خارجیها سپرد و در مدح و ثنایش سخنرانی کرد و البته به وقت لزوم هم تکذیب! میتوان دم از آزادی و پذیرش نقد زد و در عین حال منتقدان را هر روز به دادگاه کشاند. میتوان در اتاقی دربسته به اشتباه در حساب کردن روی حرف وزیرخارجه آمریکا اعتراف و سپس دیگران را به بیاخلاقی متهم کرد و چنان نعل وارونه زد که برجام2 را برای حل مسائل منطقه پیشنهاد داد و... وقتی مردم، رعیتی مفلوک فرض شوند که جز اقبال به این جماعت خود همه چیز تمام پندار، راه دیگری ندارند، چنین رفتاری و برخوردی با اشتباهات عجیب نیست. مدعیان اصلاحات و اعتدال گمان میکنند و خوشحالاند که دولت رقیب و آلترناتیوی ندارد. حال آن که اگر خدمت به مردم عاری از واقعیت و بادکنکی باشد، نباید غافل بود که بزرگترین بادکنکها نیز با یک سوزن میترکند!
- دعا برای نقض برجام
سیدعلی خرم . استاد حقوق بینالملل در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
از یک سال پیش که برجام و توافق هستهای به نتیجه رسید، در دو کشور ایران و آمریکا که بازیگران اصلی صحنه مذاکرات و توافق هستهای بودند، واکنشهای تند و غیرمتعارف به وجود آمد؛ به ترتیبی که همگان پیشبینی میکردند یکی یا هر دو طرف با ایجاد بهانههای شکلی، توافقی را که بعد از سه سال مذاکره و ١٢ سال تنش و هیاهوی سیاسی بهدستآمده زیر سؤال ببرند. از قضا همینطور هم شد! علت اين پیشبینی، وجود کینههای عمیق ناشی از اختلافات سیاسی و بیاعتمادی تاریخی در هر دو طرف به یکدیگر بود. اگرچه در سوی آمریکا، دولت اوباما بسیار مثبت و عملگرا به این توافق مینگریست و همهگونه از آن حمایت میکرد، ولی برخی در داخل ایران لحظهشماری میکردند فردی در آمریکا به عنوان رئیسجمهور جدید انتخاب شود که به اشتیاق مخالفت آنان با توافق هستهای، پاسخ مثبت دهد و از قضا دونالد ترامپ پوپولیست انتخاب شد. همین دلیل باعث شد در ایران، بخش کوچکی از سرکارآمدن دونالد ترامپ استقبال ویژه و اصلاحطلبان و دولت دکتر روحانی را متهم به طرفداری از هیلاری کلینتون کنند.
تصور و ارزیابی آنان این بود که ترامپ مخالف توافق هستهای است و در صورت انتخاب وی، دولت دکتر روحانی جایگاه مستحکم خود را در انتخابات ریاستجمهوری آینده از دست خواهد داد. البته این شادی جریان فوق در ایران خیلی زودگذر بود و مشاهده کردند چرا همه عقلا و صاحبنظران و متخصصان در آمریکا، اروپا و دیگر نقاط جهان از جمله در ایران، هیلاری کلینتون معقول را بر ترامپ کابوی و دمدمیمزاج ترجیح میدادند. ترامپ با انتخاب تیم کاملا ضدایرانی و اتخاذ مواضعی ضدتوافق هستهای و کاملا طرفدار اسرائیل، جواب دندانشکنی به تندروهای ایرانی داد و آنان از خواب بیدار شدند و فهميدند ترامپ ممکن است اصل و ریشه ما و منافع و امنیت ملی ایران و نقش منطقهای کشورمان را هدف قرار دهد. حتی گرایشهاي اخیر ایران و ترامپ به پوتین هم نتوانست دلگرمی قابلاطمینانی برای جریانات خاص در ایران به وجود آورد، زیرا عملکرد روسیه در سوریه و همکاری آن با ترکیه و ندیدهگرفتن ایران برای صدمین بار نشان داد روسیه هیچوقت ایران را جدی نمیگیرد و رؤیای روابط استراتژیک با روسیه در برخی طرفهای ایرانی است و در طرف روسیه هیچ خبری از پایکوبی نیست.
به نظر میرسد عقلای ایرانی از هر حزب و دستهای بهتر است به جای منافع حزبی خود به فکر ایران و آینده کشورمان باشند که «کل حزب لدیهم بما فرحون» ولی متأسفانه تاکنون نشان داده شده قرار نیست منافع و امنیت ملی ایران بدون هرگونه توجیهی محور حرکت سیاسی همه احزاب در ایران باشد و ممکن است زمانی برسد که براي توجه به این امر دیگر خیلی دیر شده باشد. در همین مقوله، با وجود نوعی تضاد ذاتی، برخی محافل و جریانهای خاص دعا میکنند کاری که آنها نتوانستند در سنگاندازی مقابل برجام انجام دهند، ترامپ با نقض برجام یا ایجاد بهانه برای ایرانیها انجام دهد و توپ به زمین ترامپ پرتاب شود. در چنین شرایطی، حفظ توافق هستهای و بهرهمندی ایران از لغو تحریمها، رشد اقتصادی صنعتی و رشد و توسعه کشور دور از دسترس یا نگرانکننده خواهد بود. آنان که چرخاننده چنین سیاستی در ایران هستند، خود را به غفلت میزنند و نمیخواهند ببینند این شرایط شکننده چقدر برای اقتصاد و رفاه مردم، آسیبپذیری و شکنندگی به وجود میآورد.
آنان فقط این را میبینند اگر چنین شد میتوانند آن را نتیجه موفقنبودن سیاستهای دکتر روحانی معرفی کنند تا بلکه با ناكامي وی، به مناصب سیاسی- اقتصادی در کشور دست یابند و برخی اختلاسها و سوءمدیریتها تکرار شود. اما در طرف آمریکا، رئیسجمهور جدید کار زیادی از نظر حقوقی علیه توافق هستهای نمیتواند انجام دهد و باید در انتظار بهوجودآمدن بهانه به دست ایران باشد. البته جمهوریخواهان تندرو و قسمخورده، در انجام تحریکات سعی بلیغ میکنند نقض برجام به دست ایران صورت پذیرد تا به نوبه خود، توپ در زمین ایران قرار گیرد. از نظر حقوقی، هیچ رئیسجمهوری در آمریکا نمیتواند مستقیما توافق هستهای را زیر سؤال ببرد یا آن را باطل کند، زیرا این توافق نتیجه مذاکرات منتخبان جامعه جهانی و از جمله همه قدرتهای بزرگ و مطرح در جهان است.
این مشروعیت را شورای امنیت و منشور ملل متحد به توافق هستهای میدهد و به آن استحکام میبخشد و رئیسجمهور آمریکا به عنوان امین منشور ملل متحد، از نظر ظاهری و علنی هم که شده بايد حفظ احترام این توافق جهانی را حفظ کند. ممکن است دونالد ترامپ هنوز این قواعد را نفهمیده باشد ولی خیلی زود مشاوران او مانند هنری کیسینجر، این نکات بدیهی روابط بینالملل را برای او بازگو خواهند کرد. اما گروه ١+٥ و بهویژه دولت اوباما از باب محکمکاری با ظرافت قطعنامه ٢٢٣١ شورای امنیت را پشتوانه توافق هستهای قرار دادند دراینصورت چه سناریویی برای نقض آن وجود دارد؟ اولین احتمال آن در سوی ایران است که جریان خاص بالاخره موفق شود آرزوی دیرینه خود را به سیاست عملی در ایران تبدیل کرده و از جایی توافق هستهای شکسته شود. البته تاکنون جمهوری اسلامی ایران نشان داده به همه توافقات خود با گروه ١+٥ پایبند بوده و چنین قصدی ندارد. دومین احتمال، ایستادگی سیاسی ترامپ و جمهوریخواهان در مقابل جامعه بینالمللی است. دراینصورت همه جهان در مقابل آمریکا قرار ميگيرد. در چنین شرایطی ایران نباید هیچ نقطه ضعفی از خود نشان دهد و مدعی ادامه توافق هستهای باشد. خارج از این دو احتمال، بقیه اعضای گروه ١+٥ براساس منافع و امنیت ملی خود مایل نیستند این توافق شکسته یا نقض شود. اگر دو بازیگر اصلی به دلایل سیاسی به سمت نقض توافق برجام نروند، حقوق بینالملل بستر قانونی حفظ این توافق تاریخی است.
- از تهران تا پاريس
نعمت احمدي حقوقدان در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
هوا به قدري آلوده است كه امكان نفس كشيدن را كمكم دارد از گروههاي سني ميگيرد. هشدارهاي مسوولان برميگردد به ماندن در خانه، توصيهاي كه به اجبار در بسياري از روزها، افرادي در گروه سني نگارنده با بيماري آسم مجبور به رعايت آن هستيم. آيا مسوولان توصيه يا راهحل ديگري ندارند؟ روزگاري تهران- شهر چنارها- با آب نوشيدني گوارا، مناسبترين شهر براي سكونت بود. همين چهارراه وليعصر- انقلاب مكاني كه ٤٠ سال است صاحب اين قلم در آنجا مشغول به كار هستم. صبحها صداي سوت قطار از ميدان راهآهن به گوش ميرسيد، صداي گنجشكهايي كه در پارك دانشجو روي درختها غلغله به پا ميكردند را ميشد هر روز شنيد. چنارها سر به فلك كشيده خيابان وليعصر طراوتي فوق تصور داشتند. اكثر جهانگرداني كه در صد سال اخير به تهران آمدهاند از شادابي شهر و از درختان چنار آن ياد ميكنند. اين شهر روز به روز در تقابل با آهن و سيمان چهره عوض كرد. باغات شهر در جنگ با كميسيون ماده پنج مغلوب شدند، آب جبهه جنوبي البرز كه در نهرهاي شهر جريان داشت و از زلالي قابل شرب بود، صداي آن را در سفرنامهها ميتوان جستوجو كرد. امروزه تهران در جنگ با گسترش به سردار شكست خورده و مغلوبي ميماند كه آخرين توان خود را براي زنده ماندن دارد از دست ميدهد. شهر در غباري تيره فرو رفته و نفس ساكنين آن به شماره افتاده است.
انقلاب صنعتي تمامي شهرها را به مبارزه طلبيده، روزگاري لندن آلودهترين شهر اروپا بود. رود تايمز اين شاهرگ حياتي لندن به قدري آلوده بود كه آن را عامل بسياري از بيماريها ميدانستند. خانم مارگارت تاچر كه به نخستوزيري رسيد، نخستين اقدام عاجل خود را پاكسازي لندن قرار داد. فاضلابهايي كه رود تايمز آلوده ميكردند را در فرماني انقلابي مهار كرد. به جنگ وسايل نقليه عمومي رفت. لندن با تاكسيهاي مشكي و اتوبوسهاي قرمز دو طبقه شهره بود. كارشناسان اين دو وسيله را عامل اصلي آلودگي هواي لندن اعلام كردند. دولت در مقابل يادگارهاي لندن؛ تاكسيهاي مشكي و اتوبوسهاي قرمز دو طبقه كه مورد پسند جهانگردان و توريستها بود، بايد راهي انتخاب ميكرد يا حذف تاكسيها و اتوبوسها يا... خانم تاچر مهلتي به كارشناسان داد و راهحل خواست. راهحل نهايي نوسازي سيستم تاكسيراني و اتوبوسراني با حفظ ظاهر آنها بود. در يك مهلت مناسب ناوگان حملونقل عمومي شهري نوسازي شد. فاضلابهاي آلوده كه رود تايمز را عامل بيماري ساخته بودند، مهار شدند و لندن ظرف سه سال به پاكترين شهر اروپا تبديل شد. هزينه نوسازي ناوگان حملونقل شهري به مراتب كمتر از هزينههايي كه شهر آلوده بر دوش دولت قرار ميداد، شد.
ماه گذشته پاريس- عروس شهرهاي دنيا- به سرنوشت تهران گرفتار شد. وارونگي هوا امكان نفس كشيدن را از گروههاي سني خاص گرفته بود و هشدار مقامات همانند تهران اين نبود كه از منازل خود خارج نشويد.
شهرداري پاريس دستور داد كه متروي پاريس حملونقل مسافر خود را افزايش دهد و مترو براي همه مجاني شد. خطوط اتوبوسراني هم بر تعداد اتوبوسهاي خود افزود و اتوبوس هم براي همه مجاني شد. با حملونقل مجاني مسافر توسط اتوبوسهاي عمومي و خطوط مترو راهحل بعدي انتخاب شد.
مناطق مركزي شهر روي اتومبيلهايي كه كمتر از سه سرنشين داشتند بسته شد. در كمتر از يك ماه پاريس از شهري غيرقابل سكونت براي افراد سالخورده و بيمار به شهري پاك تبديل شد. سرعت جابهجايي در شهر و مجاني بودن آن، اكثر ساكنين پاريس را بر آن داشت كه از اتومبيل شخصي استفاده نكنند. تهران به عنوان كلانشهري كه از نقشه جامع قابل قبولي برخوردار نيست متاسفانه قارچگونه گسترش يافته است. كميسيون ماده پنج به عنوان قاتل باغات تهران عمل ميكند. سرانه فضاهاي سبز طي اين سالها كم و كمتر شده است. مناطق تازه اضافه شده به تهران در شرق و غرب كه مناطقي نوساز هستند هم از نقشه شهري مناسب برخوردار نيستند.
محمود احمدينژاد كه شهرداري تهران را سكوي پرش خود به كاخ رياستجمهوري قرار داده بود،و طي دو سه سالي كه سكان اداره كلانشهر تهران را برعهده داشت ميتوانست با شناختي كه از دردهاي تهران دارد به درمان آن بپردازد. متاسفانه نه اينكه به فكر درمان دردهاي تهران نبود بلكه به دردها افزود. متروي تهران يكي از جوانترين متروهاي دنياست و در خاورميانه جزو نخستين كشورهايي هستيم كه صاحب مترو شديم. مجلس در آغاز دوره دولت احمدينژاد يك ميليارد دلار براي گسترش مترو به تهران اختصاص داد و محل آن را در رديفهاي بودجه مشخص و معين كرد.
با تاسف دولت از تامين و پرداخت يك ميليارد بودجهاي كه براي متروي تهران اختصاص يافته بود خودداري كرد. دولتي كه در كارنامه خود از سنگپاي قزوين تا بند تنبان را از خارج وارد كرد و براي واردات جورواجور از الاغ گرفته تا گرانترين اتومبيلها ارز لازم را داشت به بهانه نبود منبع لازم بهرغم فروش نفت ١٥٠ دلاري، به اين علت كه مديرعامل مترو مهندس محسن هاشمي فرزند آيتالله هاشمي رفسنجاني بود خودداري كرد. اگر در سالهاي اوليه دولت احمدينژاد بودجه گسترش مترو تامين ميشد امروزه ميتوانستيم با افزايش ساعات حمل و نقل مسافر به وسيله مترو كه در مناطق بيشتري گسترش يافته بود و مجاني كردن آن همانند پاريس، جمعيت را به درون واگنهاي مترو هدايت كنيم. تاكسيهاي فرسوده، اتوبوسهاي از رده خارج شده مترويي كه ميتوانست با سرعت مناطق مختلف شهر را به هم گره بزند و رفت و آمد را آسان كند زمينگير شده است.
تهران ميتواند همانند پاريس از هواي پاك استفاده كند به شرط آنكه مديران ارشد ادارهكننده كلانشهر تهران برنامه داشته باشند.
٤٠ سال قبل از همين چهارراه وليعصر ميشد صداي سوت قطار را از ميدان راه آهن شنيد. صبحها با فرياد گنجشكهاي پارك دانشجو از خواب بيدار شد. ميشد دست و رويي در روانآبهايي كه از درههاي اوين و دركه در جويهاي شهر تهران جاري بودند شست.
درختان خيابان وليعصر اين چنارهاي شناسنامهدار، هويت شهر تهران بودند؛ شاداب و سربلند. امروزه درختان چنار تهران ايستاده در بيبرنامگي مديران شهري ايستاده ميميرند و ساكنين تهران. آناني كه همانند نگارنده پا به دوران كهنسالي گذاشتهاند در خلوت خاموش ابهام و در سكوت دلهرهاي كه آلودگي هواي تهران پيرامونمان را فرا گرفته به پيشواز مرگ خاموش ميرويم. كلانشهرهاي ايران يكي بعد از ديگري براي ساكنين خود به گورستاني تبديل شدهاند كه ذره ذره جان ساكنين خود را ميگيرد. قرار نيست دوباره چرخ اختراع بشود. ببينيد مديران ديگر كلانشهرها چه كردند. پاريس سالم شد، تهران چرا سالم نشد.
- دستورالعملی برای کاهش نوسانات ارز
رضا بوستانی اقتصاددان در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
نرخ ارز خلاصهکننده رابطه میان دو اقتصاد است؛ به عبارت دیگر این نرخ نشان میدهد که برابری قدرت خرید پولهای محلی در دو اقتصاد چگونه است. از این رو، این نرخ نه تنها تحت تأثیر تحولات اقتصاد داخلی قرار دارد، بلکه به تحولات اقتصاد خارجی نیز واکنش نشان میدهد. در شرایط دو کشوری، نرخ برابر پولهای دو اقتصاد معیار کافی برای ارزیابی وضعیت نسبی این اقتصادها است. اما در جهان چند کشوری، نمیتوان تنها به یک ارز اتکا کرد. برای مثال، شرکای تجاری ایران بسیار متنوع هستند؛ بنابراین، وضعیت اقتصاد ایران به برابری ریال و پولهای شرکای تجاری بستگی دارد و نمیتوان انتظار داشت که نرخ برابر ریال و دلار خلاصهکننده وضعیت اقتصاد ایران نسبت به همه اقتصادها باشد. با توجه به اینکه نرخ دلار در مقابل دیگر ارزها تقویت شده است، انتظار میرود نرخ ریال نیز در مقابل دلار تضعیف شود. اما آنچه برای اقتصاد ایران مهم است، رابطه ریال با پول کشورهای طرف تجارت است. لذا باید تلاش کرد نگاههای سنتی به دلار با توجه به واقعیتهای فعلی تعدیل شود.
از طرف دیگر، تحولات اقتصادی (رشد اقتصادی، تورم و بهرهوری) از طریق مکانیزمهای بازار ارز، در نرخ تعادلی منعکس میشود و این مکانیزم تضمین میکند که ارز به طور کارا تخصیص یابد. در صورتی که نرخ ارز به صورت دستوری تعیین شود، ممکن است تخصیص منابع ناکارآمد شود و رشد اقتصادی ضربه ببیند. از این رو سیاستگذار باید ضمن تلاش برای کاستن از نوسانات نرخ ارز از نرخگذاری در این بازار پرهیز نماید. انتشار بخشنامه بانک مرکزی در خصوص گشایش اعتبارات اسنادی دیداری این سوءبرداشت را در میان فعالان اقتصادی ایجاد کرد که بانک مرکزی در نظر دارد نرخ ارز را خارج از سازوکار بازار تعیین کند. در حالی که بانک مرکزی تنها برای تسهیل گشایش و استفاده از اعتبارات اسنادی نزد شبکه بانکی مقررات سادهتری را ابلاغ کرده بود. در این بخشنامه به بانکها اعلام شده است برای گشایش اعتبارات اسنادی تنها 10 درصد مبلغ اعتبارات اسنادی را با فرض نرخ ارز 3600 تومانی دریافت کنند. البته در سررسید اسناد، نرخ ارز بازار آزاد ملاک عمل خواهد بود. این تصمیم ضمن احترام گذاشتن به بازار ارز، از طریق کاهش ریسک نوسانات ارزی به فعالیتهای بازرگانی کمک میکند. با توجه به اینکه کالاهای سرمایهای و کالاهای واسطهای بخش عمدهای از واردات رسمی را تشکیل میدهند، کاهش عدماطمینان در این بخش به ارتقای محیط کسب و کار و تقویت تولید خواهد انجامید.
ذکر این نکته لازم است که نرخ دلار در بازار نسبت به بنیانهای اقتصادی فاصله گرفته است، لذا این انتظار وجود دارد که در آیندهای نزدیک نرخهای کمتری در بازار نمایان شود. بخشنامه بانک مرکزی با فرآهم کردن امکان پرداخت مبالغ علیالحساب کمتر برای تجار، هزینه نوسانات فعلی در بازار را برای آنها تقلیل میدهد. از طرف دیگر، رفع تحریمهای بانکی در نتیجه برجام این فرصت را برای فعالان اقتصادی ایجاد کرده است تا از طریق استفاده از خدمات بانکی ریسک فعالیتهای تجاریشان را کاهش دهند و بخشنامه بانک مرکزی امکان بهرهبرداری از این فرصت را فرآهم میآورد.