ايشان در حوزه علميه خوب درس خوانده و با مسائل فرهنگي و اجتماعي اسلام آشنا شده بودند؛ از همين رو با مسائلي كه براي يك جامعه زنده و شاداب و پيش به سوي بهترشدن زندگي مردم نياز است، كاملا مانوس بودند. آثار مكتوب ايشان و ازجمله تحقيقات مفصلي كه درزندان درباره قرآن انجام دادهاند، گواه اين موضوع است.
وجه دومي كه در ايشان ميشود سراغ كرد، وجه انقلابيبودن ايشان است. آقاي هاشمي رفسنجاني يك انقلابي روشنضمير بود كه ميدانست براي چه بايد انقلاب كند؟ براي چه انقلاب كرده است؟ براي چه بايد همه سختيهاي انقلاب را تحمل كند؟ ايشان در اين مسيرهيچگاه انقلابيگري خود را فراموش نكرده بود و بهرغم فراز و نشيبها در زندگياي كه همه كم و بيش آن را ميدانند آدم ثابتقدم و پايداري بوده است.
مبارزه و انقلاب مراحل مختلف دارد. يك دوره ايشان براي براندازي رژيم شاه مبارزه كرده است. مرحله ديگر براي تثبيت يك انديشه ديني بوده كه براي آن مبارزه كرده و آن را تا آخر ادامه داده است اما واضح است كه نحوه انقلابي بودن و نحوه مبارزه ايشان به تناسب زمانه تحولاتي پيدا كرده است.
سومين وجه ايشان به سياستمداربودنشان بازميگردد. به زعم من آيتالله هاشمي يك سياستمدار دورانديش بودند كه با تمام وجود به اين ميانديشيدند كه كشور و نظام جمهوري اسلامي ايران بهعنوان يك نظام پيشرفته و مترقي نشان داده شود كه گشاينده راهي براي جهان است تا اسلام ناب محمدي را به تعبير امامخميني(ره) در جامعه پياده كند. بر اين مبنا ايشان ميخواستند در نتيجه اين سياستپيشگي، ايران كشوري پيشرفته و پيشرو و مبناي عمل جامعه مسلمانان قرار بگيرد؛
بنابراين ايشان بهعنوان يك سياستمداري كه مصالح ملي، مقتضيات زمانهاش و تاريخ خود را خوب ميشناخت با همان پايداري انقلابي كه گفته شد و همان بينش اسلامشناسانه همواره در اين مسير كوشش كرده است. طبيعي است كه در اين بين مسائل مختلفي هم پيش آمده، اما مهم است كه در تمامي اين مراحل به زعم من اين 3 محور را همواره در ذهن خودشان زنده نگاه ميداشتند؛ يعني سياستمداريشان با انقلابيگريشان سازگاري يافته بود كه البته كار سختي است.
از طرفي وقتي به سخنرانيهاي سالهاي اخير ايشان كه براي اعتلاي جامعه ايراني صحبت ميكردند توجه كنيم، ميتوان در ذيل موضوعاتي چون گسترش فرهنگ اسلام كه مبتني است بر آزادانديشي، عدالت، احترام به حقوق انساني و شهروندي و بحثهايي از اين دست كه مورد توجه جامعه ما نيز هست، رهنمودهاي درخشاني را ديد. ايشان با هرگونه جزمانديشي و تحجر مبارزه كرده و سعي كردهاند متناسب با زمانه اسلام را معني كرده و زمينههاي اجرايي آن را محقق كنند.
انصافا از دست دادن آيتالله هاشمي ضايعه بزرگي براي جامعه ما و جامعه اسلامي است. آدمهايي مثل ايشان شخصيتهايي راهگشا هستند و وجودشان نادر و تأثيرگذار است. من هيچوقت نديدم كه در فكرشان از اعتلاي ايران غافل بمانند.
اين ضايعه را به ملت مسلمان ايران و جامعه مسلمانان جهان و سياستمداران برجسته و خيرانديش، تسليت عرض ميكنم.
- عضو شوراي مركزي انجمن اسلامي مدرسين دانشگاهها