ايشان معتقد بود كه به جاي آزمايشگري كه معمولا تباهكننده انقلابهاست نياز است كه يك نظام دولتي كارآمد بر سر كار باشد كه نظام را تثبيت كند. در واقع ايشان معتقد به عاديسازي انقلاب بودند و اين روندي بود كه از ديدگاه غرب براي دست يافتن به تعامل با ايران قابلقبول بود.
حتي در دورهاي كه آقاي هاشمي در قدرت هم نبودند هميشه اين اميد وجود داشت كه ايشان با نفوذي كه داشتند و همچنين طبقهاي كه در طول دوره رياستجمهوري ايشان رشد كردند و بعدها در اداره نظام نقش پيدا كردند چنين رويكردي را همچنان پيگيري ميكنند. به همينخاطر بيانيه وزارت امور خارجه آمريكا كه براي نخستين بار پس از انقلاب براي درگذشت يك چهرهسياسي ايران صادر شده نشان ميدهد كه اين نگاه واقعبينانه را غرب جستوجو ميكند و اميدوار است كه در آينده بتواند در ديگر مسئولان ايران هم مشابه آن را پيدا كند.
چندي پيش براي پژوهشي درخواست اسناد و مداركي از بايگاني وزارت امور خارجه آمريكا را كرده بودم كه در آنها ميزان اميدواري كه در كشورهاي غربي در آغاز دوره رياستجمهوري آقاي هاشمي درباره قدرت ايشان براي بهبود روابط با كشورهاي غربي وجود داشت، حيرتانگيز است.
نبايد فراموش كرد كه در دوره آقاي هاشمي هم تلاشهاي ايشان براي بهبود روابط با آمريكا با شكست مواجه شد كه بهعلت دشمني نهادينه شده با ايران در واشنگتن بود. اين دشمني نهادينه هنوز هم وجود دارد و حتي ريشههاي محكمتري پيدا كرده و به همينخاطر واقعبيني يك طرفه شايد راه به جايي نبرد.
آقاي هاشمي عقيده داشتند كه با باز كردن اقتصاد و عاديسازي انقلاب ميتوانند تثبيت نظام را براي سالهاي طولاني ضمانت كنند و براساس همين ديدگاه عمل ميكردند و چون غرب همين تجربه را با چين داشت كشورهاي غربي تصور ميكردند كه با ايراني كه تحت تفكر چين حركت كند ميتوانند سرانجام به فرمولي براي همكاري دست پيدا كنند. با اين حال هاشمي هرگز در راه بر روي تعامل نبست. او مانند بسياري از مصلحان اين مرز و بوم تاريخ ساز بود.
- تحليلگر ارشد گروه بينالمللي بحران