شامگاه هفتم آذر ماه سال93، 2پسر جوان به كلانتري142 كن رفتند و يكي از آنها مدعي شد كه دقايقي قبل در خانهشان با پدرش درگير شده و وي را به قتل رسانده است. دقايقي بعد وقتي مأموران راهي محل جنايت شدند علاوه بر جسد پدر پسرجوان با اجساد مادر و پدربزرگ وي نيز روبهرو شدند.
بررسي صحنه جنايت حاكي از آن بود كه متهم درگيري سختي با قربانيان داشته و بعد از جنايت تلاش كرده اجساد را داخل خودرواش بكشاند اما نتوانسته اين كار را انجام دهد. در اين شرايط متهم تحت بازجويي قرار گرفت و هر سه قتل را به گردن گرفت. جوان 23ساله كه دانشجوي رشته مهندسي نفت بود، گفت: از مدتي قبل شيشه مصرف ميكردم و در اين بين پدر و مادرم نيز گاهي با يكديگر درگير ميشدند.
از اين وضعيت خسته شده بودم تا اينكه نقشه قتل آنها را كشيدم. آن روز پدربزرگم به خانه ما آمده بود. ابتدا آبميوه خريدم و داخل آن مقداري داروي بيهوشي ريختم. آبميوه را در دسترس آنها گذاشته بودم تا بنوشند. بعد از خانه بيرون رفتم و ساعتي بعد وقتي برگشتم پدر و مادر و پدربزرگم بيهوش شده بودند. به اين ترتيب اول مادرم بعد پدربزرگم و در نهايت پدرم را به قتل رساندم. براي انتقال اجساد آنها از دوستم كمك خواستم اما او گفت بهتر است به كلانتري برويم. متهم در ادامه صحنه جنايت را بازسازي كرد و در نهايت پروندهاش با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري فرستاده شد.
- در دادگاه
در نخستين جلسه رسيدگي به اين جنايت خانوادگي كه چندي قبل در شعبه دهم دادگاه كيفري يك استان تهران برگزار شد با وجود اعترافات قبلي متهم او گفت كه پدرش عامل اصلي اين جنايت است. وي در آخرين جلسه رسيدگي به اين پرونده كه صبح ديروز در شعبه دهم دادگاه كيفري يك استان تهران به رياست قاضي محمدباقر قربانزاده و با حضور قاضي غفاري و قاضي ملكي برگزار شد نيز همين ادعا را به زبان آورد. در جلسه ديروز بستگان مادر متهم بهعنوان اولياي دم خواستهشان مبني بر قصاص قاتل را اعلام كردند و در ادامه متهم در جايگاه ايستاد تا در برابر اتهام سنگين قتل پدر، مادر و پدربزرگش از خود دفاع كند.
وقتي رئيس دادگاه 3فقره قتل عمدي و ايراد صدمات بدني غيرمؤثر در جرم را به متهم تفهيم كرد او گفت كه فقط قتل پدرش را قبول دارد و مادر و پدربزرگش را به قتل نرسانده است. او گفت: من قبلا تحت فشار هر سه قتل را گردن گرفته بودم اما واقعيت اين است كه من فقط پدرم را به قتل رساندهام.
او ادامه داد: صبح روز حادثه من دنبال پدربزرگم رفتم و او را به خانهمان آوردم. بعدازظهر همراه دوستانم به سفره خانه سنتي رفته بوديم و وقتي حدود ساعت 11شب به خانه برگشتم مادرم در را برايم باز كرد و من به اتاقم رفتم. هدفون در گوشم بود و موسيقي گوش ميكردم و همزمان با تلفن همراهم براي يكي از دوستانم پيامك ميفرستادم كه متوجه سر و صدا شدم. وقتي از اتاق بيرون رفتم پدرم را بالاي سر جسد مادرم ديدم. او با چاقو مادرم را به قتل رسانده بود.
به همين دليل با وي درگير شدم و او را به قتل رساندم. در ادامه وقتي به اتاقي كه پدربزرگم در آنجا خوابيده بود رفتم ديدم پدرم، پدربزرگم را هم به قتل رسانده است. در ادامه با يكي از دوستانم تماس گرفتم و همهچيز را برايش توضيح دادم و در نهايت همراه او به كلانتري142 كن رفتم و خودم را تسليم كردم. وي ادامه داد: پدر و مادرم مدتها بود كه با يكديگر اختلاف داشتند و چند مرتبه درگير شده بودند. به احتمال زياد همين اختلافات باعث شد كه پدرم دست به اين كار بزند.
در اين هنگام اولياي دم كه خاله و دايي متهم هستند حرفهاي متهم را رد كردند و گفتند كه پدر او مرد آرامي بود و دست به چنين كاري نزده است. دايي مقتول گفت: شوهر خواهرم مرد متين و آرامي بود. او رابطه خوبي با خواهرم داشت و در اين سالها رفتار بدي از وي نديده بودم و حرفهايي كه خواهرزادهام درباره او ميزند صحت ندارد.
سپس وكيل مدافع متهم به دفاع از وي پرداخت و گفت كه او انگيزهاي از قتل 3نفر از اعضاي خانوادهاش نداشته و بيگناه است. در ادامه متهم در آخرين دفاع از خودش گفت: من همه حرفهايم را زدهام. 2سال است كه شب و روز ندارم و دوست دارم زودتر از اين بلاتكليفي نجات پيدا كنم. با ختم اين جلسه، 3قاضي عاليرتبه دادگاه وارد شور شدند و قرار است بهزودي در اينباره تصميمگيري كنند.