اين جنايت دقيقا 2سال قبل، يعني روز 27ديماه سال 93در خانهاي در حوالي ميدان امامت اتفاق افتاد. در آن روز مردي در تماس با كلانتري 128تهران نو از مأموران درخواست كمك كرد و گفت: برادرم همسر سابقش را به قتل رسانده و دست بهخودكشي زده است. دقايقي بعد وقتي مأموران به محل حادثه رسيدند بوي شديد گاز آنجا را پر كرده بود. زن جوان بيحال روي زمين افتاده بود و نفس نميكشيد اما شوهرش هنوز زنده بود.
به اين ترتيب وي به بيمارستان منتقل شد و از مرگ نجات يافت اما همسرش جان خود را از دست داده بود. چند روز بعد وقتي اين مرد بهبود پيدا كرد براي بازجويي به دادسراي امور جنايي منتقل شد و در همان اعترافات اوليه به قتل همسر سابقش اعتراف كرد. او گفت: من و همسرم چند سال بود با يكديگر زندگي ميكرديم و صاحب يك پسر شده بوديم اما يك سال قبل از حادثه از يكديگر جدا شديم.
در اين مدت بهخاطر فرزندمان يكديگر را ميديديم تا اينكه با اصرار خانوادههايمان تصميم گرفتيم بار ديگر با يكديگر زندگي كنيم اما روز حادثه وقتي همسرم به خانهام آمده بود دوباره بر سر همان اختلافات قبلي با يكديگر درگير شديم و من يك متكا روي صورت همسرم گذاشتم و او خفه شد. سپس براي از بين بردن خودم شير گاز را باز كردم و همزمان بهصورت تلفني همهچيز را به برادرم اطلاع دادم اما او من را نجات داد.
بهدنبال اعترافات اين مرد پرونده او با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد. صبح ديروز در جلسه محاكمه كه در شعبه چهارم به رياست قاضي اصغر عبداللهي و با حضور قاضي كيخا برگزار شد، ابتدا پدر و مادر مقتول خواستار قصاص داماد سابقشان شدند. سپس پدر متهم كه ولي دم قهري فرزند خرسال او است گفت كه از پسرش شكايتي ندارد. در ادامه متهم در جايگاه ايستاد و به دفاع از خودش پرداخت. او گفت: بعد از يك سال جدايي از همسرم قرار بود كه زندگي تازهاي را آغاز كنيم. روز حادثه با يكديگر مقداري وسايل خريده بوديم و چند ساعت با هم صحبت كرديم و به خانه من رفتيم. حرفهايمان در خانه هم ادامه داشت تا اينكه همسرم گفت بايد حضانت فرزندمان را به او بدهم. من هم عصباني شدم و با يك متكا به طرفش رفتم.
او روي زمين افتاد و من متكا را چند ثانيهاي روي دهانش گرفتم. اما او ديگر نفس نميكشيد. خيلي ترسيده بودم. پنجرهها را باز كردم تا هواي تازه وارد خانه شود. هر كاري از دستم بر ميآمد انجام دادم اما فايدهاي نداشت. من ناخواسته باعث مرگ همسرم شده بودم و از شدت عصبانيت تصميم گرفتم خودم را از بين ببرم. به همين دليل شيرگاز را باز كردم و تلفني همهچيز را به برادرم خبر دادم اما زنده ماندم. من همسرم را دوست داشتم و مرگ او يك حادثه بود. از پدر و مادر همسرم ميخواهم كه من را ببخشند. با پايان دفاعيات متهم، ختم جلسه اعلام شد.