پسر جوان حسابي ترسيده بود. كساني كه او را ربوده بودند مدام به مرگ تهديدش ميكردند و او فكر ميكرد به زودي تهديدشان را عملي خواهند كرد.
اما فقط چند ساعت بعد وقتي با دست و پاي بسته در اتاقي زنداني شده بود پليس از راه رسيد و او را نجات داد. او به خاطر اختلافات خانوادگي توسط دو برادر ربوده شده بود اما اين آدمربايي هرگز به سرانجام نرسيد.
صبح هشتم دي ماه زن و مرد ميانسالي به كلانتري 26 رحمت شيراز رفتند و از ناپديد شدن پسر 24 سالهشان به نام عليرضا خبر دادند.
پدر عليرضا به مأموران گفت:«پسرمان صبح براي انجام كاري از خانه بيرون رفت و قرار بود خيلي سريع بازگردد اما بعد از چند ساعت از او خبري نشد.
هرچه با تلفن همراهش تماس گرفتيم پاسخمان را نداد. چشم به در دوخته بوديم تا از راه برسد اما در اين هنگام بود كه فردي با شمارهاي ناشناس با من تماس گرفت و گفت پسرت را گروگان گرفتهايم و اگر از اين ماجرا حرفي به پليس بزني او را ميكشيم.
با شنيدن اين جمله وحشت كردم. ابتدا قصد نداشتم ماجرا را به پليس گزارش بدهم اما وقتي ديدم كاري از دستمان برنميآيد سرانجام تصميم گرفتم موضوع را به پليس گزارش بدهم و درخواست كمك كنم.»
با اظهارات والدين پسرجوان پروندهاي در اين خصوص تشكيل و تيمي از كارآگاهان پليس آگاهي دست به كار شدند تا پرده از راز اين آدمربايي بردارند.
اولين فرضيهي كارآگاهان اين بود كه آدمربايان براي اخاذي از خانوادهي پسر جوان دست به گروگانگيري زدهاند اما در ادامهي تحقيقات وقتي مشخص شد خانوادهي عليرضا از وضعيت اقتصادي خوبي برخوردار نيستند اين فرضيه رنگ باخت.
فرضيهي بعدي كه كارآگاهان به سراغ آن رفتند اين بود كه شايد پسرجوان قرباني يك كينهي خانوادگي شده باشد.
تحقيقات جديدي در اين خصوص آغاز شد و در روند رسيدگي به اين پرونده و پرس وجو از خانوادهي پسرجوان، مأموران متوجه شدند كه آنها با يكي از آشنايانشان از مدتي قبل دچار اختلاف خانوادگي بوده و چند بار از سوي آنها تهديد شدهاند.
در حالي كه تحقيقات براي يافتن ردي از آدمربايان ادامه داشت، آنها چند بار ديگر هم با خانوادهي جوان ربوده شده تماس گرفتند و فقط آنها را تهديد ميكردند.
به نظر ميرسيد قصد آنها ترساندن خانوادهي گروگان است و هربار كه تماس ميگرفتند، مدعي ميشدند كه اگر پاي پليس به ميان بيايد ديگر پسرشان را نخواهند ديد.
اينكه آنها در جريان تماسهايشان درخواست پول نكرده بودند فرضيهي اينكه پسر جوان با انگيزهي انتقامجويي ربوده شده را قوت ميبخشيد.
سردار احمدعلي گودرزي فرماندهي انتظامي استان فارس دراينباره به سرنخ ميگويد: تماسهاي تهديدآميز آدمربايان ادامه داشت و مأموران از خانوادهي گروگان خواستند كه با آنها دربارهي پسرشان حرف بزنند و اعلام كنند ميخواهند مطمئن شوند كه او زنده است.
بررسيها ادامه داشت تا اينكه وقتي گروگانگيران براي آخرين بار با خانوادهي گروگان تماس گرفته بودند، كارآگاهان با اقدامات فني خود و ردزني تماسها متوجه شدند آدمربايان در شهرستان كوار به سر ميبرند.
تحقيقات پليسي ادامه يافت و در حالي كه تنها چند ساعت از ربوده شدن عليرضا گذشته بود اطلاعاتي در اختيار پليس قرار گرفت كه نشان ميداد آدمربايان او را به يك گاوداري در يكي از روستاهاي شهرستان كوار منتقل كردهاند.
- شناسايي مخفيگاه
سردار گودرزي ادامه ميدهد:با توجه به تهديدهاي آدمربايان جان پسرجوان در خطر بود به همين خاطر كارآگاهان با حضور در روستاي مورد نظر گاوداري را زير نظر قرار گرفتند.
آنها متوجه رفت وآمدهاي مشكوك دو پسرجوان به اين مكان شدند كه با شناسايي هويت دو پسرجوان به نامهاي سعيد 27 ساله و سجاد30 ساله مشخص شد كه آنها اعضاي همان خانوادهاي هستند كه از مدتي قبل با عليرضا و خانوادهاش اختلاف پيدا كرده بودند.
وقتي مأموران اطمينان كامل پيدا كردند كه گروگان در اين محل نگهداري ميشود عمليات ضربتي براي آزادي او و دستگيري آدمربايان را شروع كردند.
- دستگيري گروگانگيران
غروب هشتم دي ماه بود كه كارآگاهان وارد گاوداري موردنظر شدند. آنها در ابتدا سعيد برادركوچكتر را غافلگير و دستگير كردند اما در بازرسي از مخفيگاه مشخص شد كه سجاد برادر بزرگتر قبل از ورود پليس از محل متواري شده است.
با دستگيري يكي از متهمان مأموران به جستوجو ادامه دادند تا اينكه سرانجام عليرضا را كه با دست و پاي بسته در يك اتاق كوچك زنداني شده بود پيدا و آزاد كردند.
با دستگيري سعيد و آزاد شدن عليرضا پرونده به مراحل پاياني خود نزديك شد.
سعيد 27 ساله وقتي تحت بازجويي قرار گرفت به مأموران گفت: مدتي قبل عليرضا به خواستگاري خواهرمان آمد اما خانوادهي ما با اين وصلت موافق نبودند و به آنها جواب منفي داديم اما عليرضا پايش را در يك كفش كرده بود و مدام درخواستش را تكرار ميكرد.
سماجت او باعث شده بود كه آبروي خانوادهمان به خطر بيفتد و اين مسئله دردسر زيادي برايمان به وجود آورده بود.
سرانجام كار به جايي رسيد كه با برادر بزرگترم تصميم گرفتيم عليرضا را گروگان بگيريم تا كمي بترسد و پايش را از زندگيمان بيرون بكشد.صبح بود كه با خودروي پژو 206 به مقابل خانهي عليرضا رفتيم و منتظر مانديم تا از خانه خارج شود.
وقتي پايش را از خانه بيرون گذاشت من و برادرم به طرفش رفتيم و او را با زور به داخل ماشين كشانديم و به گاوداري يكي از دوستانمان آورديم.
قصد نداشتيم او را بكشيم يا اذيت كنيم و حتي فكرش را هم نميكرديم پاي پليس به ماجرا باز شود تا اينكه چند ساعت بعد به محاصرهي پليس درآمديم و دستگير شديم.
سردار احمدعلي گودرزي رئيس پليس استان فارس با اشاره به اين نكته كه تحقيقات براي دستگيري متهم ديگر اين پرونده همچنان ادامه دارد افزود: والدين با كنترل فرزندان خود ميتوانند از بروز اين نوع اتفاقات جلوگيري كنند و با راهنمايي كردن و مشاوره دادن به آنها و همچنين انتخاب همسر مناسب زندگي آرامي را براي خود و ديگر اعضاي خانوادهشان فراهم كنند
منبع:همشهري سرنخ