همشهری آنلاین: ترامپ، ساختمان پلاسکو و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های یکشنبه-۱۰ بهمن- جای گرفتند.

سید‌هادی خسروشاهی-سفیر پیشین ایران در واتیکان در ستون سرمقاله شرق با تيتر«دست خالی اتهام‌زنندگان»نوشت:

 

این روزها، انتشار سخنان اهانت‌آمیز فردی خطاب به مرحوم آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، بازتاب‌های مختلفی پیدا کرده است. اصول شرعی و اخلاقی ما، مردم را به شکل جدی از بیان چنین اتهامات نادرستی، پرهیز می‌دهد و درعین‌حال، نقل و انتشار آن را نیز رد می‌کند. خداوند در سوره نور آیه ١٩ می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَا... يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ: همانا براى كسانى كه دوست دارند زشتى‌ها در ميان اهل ‌ايمان شايع شود در دنيا و آخرت عذاب دردناكى است و خداوند مى‌داند و شما نمى‌دانيد». در تعلیمات اسلامی سب و دشنام‌دادن به دیگران حتی به غیر‌مسلمانان و کافران، نهی شده است: «و دشنام ندهید كسانی را و چیزهایی را كه مشركین عبادت آنها را می‏كنند غیر از خدا، پس این سبب شود كه آنها از روی جهل و دشمنی دشنام به خدا دهند». در سیره ائمه ما نیز آمده و عقل و منطق نیز چنین حکم می‌کند که با افرادی که ظاهرا مسلمان هستند، اما عملا به آداب آن توجهی ندارند، دهان به دهان نشویم. حضرت علی (ع) در یکی از جنگ‌ها از نیروهای خود خواست به دشمنان دشنام ندهند و بر کشته‌های خوارج در نهروان نماز خواند و گریه کرد و فرمود اینها راه حق را می‌خواستند، اما به راه باطل رفتند. در جریان اقدام رئيس دولت قبل در پخش فیلم مخفیانه‌ای که از منتسبین به رؤسای قوا گرفته شده بود، مقام معظم رهبری آن را غیراخلاقی، غیرقانونی و غیرشرعی دانستند.

اگر افرادی که مدعی ارزش‌مداری و تبعیت از مسئولان ارشد نظام هستند به این رویه‌های شرعی و قانونی توجهی ندارند، حداقل می‌توان از نشر سخنان آنان پرهیز کرد تا قبح اتهام‌زنی به چهره‌های دلسوز و معتبر کشور، نزد جوانان و نوجوانان شکسته نشود. در آخرین دیداری که با آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی داشتم، از ایشان درباره تهمت‌زنندگان و تخریب‌کنندگان وی سؤال کردم. ایشان گفتند، من همه را بخشیده و حلال کرده‌ام، مگر کسانی که به عمد تهمت زده و دشمنی کرده‌اند که آنها را به خدا واگذار می‌کنم. ایشان اشاره‌ای به یکی از توهین‌کنندگان به خود داشت و دلیل آن را به انتخاب‌نشدن وی برای یکی از ادوار مجلس عنوان کرد که نقل مشهوری نیز از وی پیرامون خانمی که به جای ایشان در آن حوزه انتخابیه رأی آورده بود، وجود دارد. آیت‌الله رفسنجانی درباره اتهام‌زننده دیگر هم گفت براساس مستندات، وی از برخی محافل پول دریافت می‌کند تا دشنام بدهد و اتهام بزند. متأسفانه برخی به حدیث نامعتبر و غيرمستندی تکیه می‌کنند که به دشمنان تهمت بزنید؛ در‌حالی‌که نص صریح قرآن کریم و سیره ائمه ما، به‌شدت از این گناه کبیره نهی می‌کند که اگر مؤمنی را اهانت کنند، عرش خداوند به لرزه درمی‌آید. مشخص نیست این افراد بدون اثبات اتهامات به افراد در دادگاه صالحه، چگونه آن را به افراد نسبت می‌دهند؟

در مقطعی تیتر درشت می‌زنند که اسرائیل حامی برجام است و دروغ آنان وقتی نخست‌وزیر این رژیم سراسیمه و با شوق از انتخاب رئيس‌جمهور فعلی آمریکا، به لابی‌گری برای لغو برجام می‌پردازد، آشکار می‌شود. اما باید جلوی این‌گونه رفتار در حکومت اسلامی گرفته شود. دستگاه قضائی موظف است جلوی نشر این اکاذیب را بگیرد که اساس جامعه اسلامی اخلاق و احترام به همگان است. اینکه جریانی احساس می‌کند می‌تواند بی‌پروا به اشخاص توهین کند، حتما باید با واکنش مدعی‌العموم در قوه قضائیه مواجه شود؛ چراکه در راستای وظیفه پیشگیری از جرم، تنش و اختلاف‌افکنی در جامعه، نزد مردم و خدا مسئول است. رفتار اتهام‌زنندگان چه آگاهانه باشد و چه ناآگاهانه، فقط به بزرگانی مانند مرحوم آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی ختم نمی‌شود. ایشان دنیا را به این افراد واگذاشت و در محضر خداوند متعال است و شگفتا که با وجود اینکه در اخلاق ایرانی و اسلامی ما، اتهام‌زدن به دشمنی که در قید حیات نیست نیز ناپسند شمرده می‌شود، ما شاهد چنین بداخلاقی‌‌های نکوهیده‌ای میان برخی جریانات هستیم. وقتی بیان چنین سخنانی رواج یافت، جامعه آن را به پای سایر مسئولان و نهادها و ارگان‌ها نیز می‌نویسد. بارها در مکان‌های عمومی شنیده‌ام که برخی افراد با دیدن نگارنده که لباس روحانیت بر تن دارد، به کنایه گفته‌اند همه آنها چنین و چنان هستند. رهبری معظم انقلاب همواره از این نوع عملکردها گلایه‌‌مند بوده‌اند. تداوم این رفتارها، خسارتی بزرگ برای نظام اسلامی است که قرار است مروج اخلاق، مهربانی و برادری باشد.

  • پیچ تاریخی و دست‌انداز ترامپ

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

 

در حالی که حدود یک هفته از آغاز به کار دونالد ترامپ به عنوان رئیس‌جمهور جدید آمریکا می‌گذرد، ابهامات و گمانه‌زنی‌ها در خصوص سیاست‌ها و جهت‌گیری‌های وی - به ویژه در حوزه سیاست خارجی- در حجم وسیعی ادامه دارد. مواضع ضد و نقیض و غیرشفاف ترامپ درباره مسائل مختلف به گونه‌ای است که جفری گلدبرگ -تحلیلگر مشهور و سردبیر نشریه آتلانتیک- در یکی از برنامه‌های تلویزیونی پربیننده آمریکا می‌گوید؛ چندی پیش وزیرخارجه یکی از کشورهای عربی از من درباره سیاست ترامپ در قبال ایران پرسید و من فی‌البداهه جواب دادم: ممکن است ترامپ در چهار سال آینده با ایران وارد جنگ شود و این احتمال نیز وجود دارد که به ایران برود تا یک سری هتل‌ها و زمین‌های گلف را در آنجا افتتاح کند! من نمی‌دانم! همه اینها قابل بحث است.

پاسخ گلدبرگ بازتابی از غیرقابل پیش‌بینی بودن ترامپ است. به این معنا که او می‌تواند سیاستی تا 180 درجه متضاد داشته باشد. اما شواهد و قرائن نشان می‌دهد ترامپ نه با ایران وارد جنگ خواهد شد و نه برای افتتاح هتل و زمین گلف به ایران خواهد آمد. البته امضای دیروز ترامپ پای دستورالعمل محدودیت سفر اتباع هفت کشور - از جمله ایران - به آمریکا نشانه‌ای از رویکرد مستاجر جدید کاخ سفید است. دیروز ترامپ دستوری را امضا کرد که به جرات می‌توان گفت، بستر آن در دولت اوباما فراهم شده بود.

با این حال هنوز نمی‌توان با قاطعیت گفت دیپلماسی ترامپ چه خواهد بود و اگر این سؤال از خود او هم بشود، شاید پاسخی شبیه سردبیر نشریه آتلانتیک بدهد! چرا که او فعلاً با چالش‌های فوری و مهم‌تری دست به‌گریبان است. ترامپ به عنوان تاجری میلیاردر که حالا رئیس‌جمهور شده و آمریکا به عنوان کشوری که تا چند سال پیش، سودای جهان تک قطبی را در سر داشت، روزهای سختی را می‌گذراند و به احتمال قریب به یقین روزهای بسیار سخت‌تری نیز در پیش خواهد داشت. هرچه این تنش و چالش درونی آمریکا گسترده‌تر و عمیق‌تر شود، می‌تواند به نفع ایران باشد.

رئیس‌جمهور کنونی آمریکا با نوعی بحران مشروعیت مواجه است. تظاهرات علیه رئیس‌جمهوری که تازه قدرت را به دست گرفته در تاریخ آمریکا بی‌سابقه است. نکته قابل تامل آنکه این اعتراضات صرفاً محدود به مردمی که به ترامپ رای داده‌اند نیست و بخشی از سیستم حاکم بر آمریکا نیز در این آتش می‌دمند، از چهره‌ها و رسانه‌های پرنفوذ گرفته تا سیستم اطلاعاتی و امنیتی این کشور. نقش سیا در این ماجرا جالب و قابل تامل است. جیمز پتراس استاد جامعه‌شناسی دانشگاه بینگهامتون در نیویورک تحلیلی خاص در این مورد دارد. به عقیده وی در حالی که همیشه دستگاه‌های امنیتی آمریکا - در راس آنها سازمان سیا - با ابزار مختلف و کمک سایر نهادهای آمریکا مشغول توطئه و براندازی (Regime Change) علیه دولت‌های مخالف خارجی بوده‌اند، برای نخستین بار در تاریخ این کشور، سیا در حال انجام همین عملیات علیه دولت ترامپ است. نکته جالب‌تر آنکه در این پروژه دقیقاً از همان شیوه‌هایی استفاده می‌شود که در مورد دولت‌های متخاصم خارجی کاربرد دارد؛ تهییج مخالفان، سازماندهی تظاهرات، استفاده از چهره‌های سرشناس و مشهور در حوزه‌های مختلف، میدان‌داری رسانه‌ها، برچسب‌زنی و ترور شخصیت، اتهام‌زنی بخصوص در زمینه‌های اخلاقی، ادعای دستکاری در انتخابات و به چالش کشیدن نتایج، اتهام وابستگی به خارج که در این مورد خاص ترامپ عامل کرملین لقب گرفت!

مخالفت‌های داخلی با ترامپ تا جایی پیش رفت که عده‌ای سیاستمدار چپ و راست آمریکا در اقدامی بی‌سابقه از «الکترال کالج» خواستند برخلاف نتیجه نهایی انتخابات، هیلاری کلینتون را به عنوان چهل و پنجمین رئیس‌جمهور آمریکا معرفی کند. چرا که الکترال کالج نقش تنفیذکننده رای مردم را داشته و به لحاظ قانونی این قدرت را دارد که فرد دیگری را برخلاف رای مردم به عنوان رئیس‌جمهور معرفی کند. گرچه این مجمع درخواست انتخاب کلینتون را رد کرد اما طرح چنین مطالبه‌ای، خود گویای عمق بحران سیاسی در سیستم آمریکاست.

فارغ از اینکه آیا موج اعتراضات علیه ترامپ سازماندهی شده است یا خودجوش، بهرحال نشان دهنده وضعیتی غیرطبیعی و بی‌سابقه است که ظرفیت تبدیل به بحران را نیز دارد. تا جایی که عده‌ای عنوان کرده‌اند احتمال دارد ترامپ نتواند دوران چهار ساله ریاست‌جمهوری خود را به پایان برساند. در عین حال برخی پا را از این نیز فراتر گذاشته و دونالد ترامپ را «گورباچف غرب» نامیده‌اند. شعار گورباچف ایجاد اصلاحات در سیستم اتحاد جماهیر شوروی و در معنایی وسیع‌تر بلوک شرق بود که در نهایت به فروپاشی این سیستم انجامید. شعار ترامپ نیز دست کمی از آن ندارد و گفته بود وقتی به کاخ سفید رفت سیفون را خواهد کشید و در این چند روز با اظهارات و حتی دستورات و تصمیمات جنجالی درصدد است نشان دهد به وعده‌های انتخاباتی خود پایبند است.

موج ترامپ‌هراسی و ترامپ‌ستیزی به مرزهای آمریکا محدود نشده و کشورهای اروپایی را نیز به شدت درگیر کرده است. آمریکا برای اروپا همان نقشی را بازی می‌کند که شوروی سابق برای بلوک شرق بازی می‌کرد و زلزله در واشنگتن، اروپا را نیز خواهد لرزاند. امروز تحلیلگران غربی از به راه افتادن موج «ترامپیسم» در اروپا خبر می‌دهند. موجی که باعث می‌شود سیاستمدارانی با شعارهای ملی‌گرایانه در سیاست و اقتصاد آزاد‌گریز و حمایت‌آمیز در اقتصاد روی کار آیند و نظم و نظام‌های سیاسی- امنیتی(مثل ناتو) و اقتصادی را تضعیف کرده و در نهایت به هم بزنند. همزمان با روی کار آمدن ترامپ، راستگرایان اروپا در شهر کوبلنز در آلمان گردهم آمدند. محور سخنرانی‌ها علیه پناه‌جویان و مهاجران، یورو (پول واحد اروپا) و مرزهای باز اروپا بود. مارین لوپن، نامزد انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، سال 2016 را سال بیداری مردم انگلیس (به دلیل رای به خروج از اتحادیه اروپا) خواند و گفت: «من مطمئنم، مردم قارۀ اروپا هم بیدار می‌شوند.»

در تحلیل این وضعیت نباید به بیراهه رفت و دچار افراط و تفریط و جوزدگی شد. ترامپ عامل آشفتگی امروز آمریکا و پس‌لرزه‌های آن در اتحادیه اروپا نیست. ترامپ و نسخه‌های مشابه آن، خود محصول یک آشفتگی و دوران گذار هستند. دورانی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی می‌توان آن را «پیچ تاریخی» نامید. ایشان بیش از دو سال پیش در تبیین این شرایط می‌فرمایند؛ «نگاه به اوضاع سیاسی جهان و منطقه نشان می‌دهد که ما در مقطع حساسی هستیم؛ به معنای واقعی کلمه، امروز یک پیچ تاریخی است. این را بدانید! اگر قوی نباشید زور خواهید شنفت؛ نه از آمریکا و غرب، حتی از موجودی مثل صدام. اگر قوی نباشید به شما زور می‌گویند، بر شما تحمیل می‌کنند. باید قوی بشوید.» (16/4/1393)

اگر زیربنا، علل، ملزومات، نتایج و دورنمای این پیچ تاریخی به طور دقیق و درستی فهم شود، تصمیم‌گیری درباره چگونه سیاست ورزیدن درست خواهد بود و در غیر این صورت، تصمیمات و برنامه‌ها بر پایه متغیرهایی فرعی مانند فلان توافقی که معلوم نیست چقدر عمر داشته باشد و فلان سیاست‌مداری که آنسوی دنیا روی کار آمده و سرنوشتش روشن نیست و مسائلی از این دست، بنا خواهند شد. توجه به این نکته ظریف و اساسی، تکلیف تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران کشور را در مواجهه با دولت ترامپ روشن می‌کند. اگر تصویر دقیقی از جایگاه فعلی و مقصد خود در این راه داشته باشیم، ترامپ چیزی جز یک دست‌انداز در این پیچ تاریخی نیست و عبور از این دست‌انداز برای ایران اسلامی به آسانی صورت می‌پذیرد، همانطور که از سراب اوباما عبور کردیم.

  • درس‌های پلاسکو

سلیمان پاک‌سرشت معاون مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:

 

دیروز آواربرداری ساختمان پلاسکو به پایان رسید. اکنون ساختمانی که چهارشنبه 29 دی ماه یک روز عادی را سپری کرده بود، امروز دهم بهمن‌ماه با یک فضای خالی جایگزین شده است. این فضا یا به بیان بهتر جای خالی به زودی پر خواهد شد. طولی نخواهد کشید که به جای ساختمان پلاسکو، بنایی به احتمال زیاد با کاربری مشابه ولی قطعاً در ابعادی به مراتب مرتفع‌تر سربرخواهد آورد. یادمان‌ها و نمادهایی برای یادآوری این حادثه ناگوار و از جان‌گذشتگی آتش‌نشانان در بنای جدید به پا خواهد شد که به مرور به بخشی از بنا تبدیل شده و در آن ترکیب خواهند شد و بدین ترتیب روزی عادی در حیات پلاسکوی جدید شروع خواهد شد. ممکن است در ناخودآگاه بحران‌گریز و شاید عافیت‌‌طلب خود آرزو کنیم چنین سرنوشتی برای پلاسکو هر چه زودتر محقق شود. اما خودآگاهی اجتماعی و شهروندی ما ایجاب می‌کند نپذیریم که بتوان با احداث بنایی جدید، جای خالی و به بیان دقیق‌تر سؤال پلاسکو را پاسخ داد. پلاسکو یک علامت سؤال بزرگ در قلب شهر تهران و ای‌بسا ایران است.

سؤالی که باید به آن جواب داد: چگونه می‌توان از بروز چنین فجایعی جلوگیری کرد؟ فاجعه خواندن فروپاشی پلاسکو به هیچ وجه آن را امری نادر و کم‌شمار نخواهد کرد وقتی بدانیم در همین کلانشهر تهران و بسیاری کلانشهرهای دیگر کشور ساختمان‌های زیادی با مختصاتی شبیه به پلاسکو و ای بسا نگران‌کننده‌تر از آن قرار دارند. واقعاً چه تضمینی وجود دارد که امروز عادی یکی از این ساختمان‌ها به یک فردای بحرانی تبدیل نشود؟ پاسخ این سؤالات را باید در پلاسکو جست‌و‌جو کرد نه جای دیگر؟ پلاسکو جایی است که پاسخ و راه‌حل‌ بسیاری از بحران‌های محتمل آینده، در آن نهفته است. پلاسکو درس‌های زیادی برای گفتن دارد.

در چنین شرایطی تشکیل هیأت ویژه گزارش بررسی حادثه پلاسکو به دستور رئیس جمهوری محترم اقدام ارزشمند و جدیدی در الگوی مدیریت چنین وقایعی محسوب می‌شود. همان‌گونه که در حکم رئیس محترم جمهوری خطاب به رئیس هیأت مذکور آمده است، مسئولیت این کارگروه مستقل، بررسی علل و عوامل وقوع آتش‌سوزی و فروریختن ساختمان، نحوه مدیریت محیطی حادثه، کیفیت هماهنگی میدانی دستگاه‌های مسئول در مدیریت بحران، راه‌های پیشگیری از تکرار آن و شناسایی اصلاحات ساختاری و مدیریتی لازم است. فعالیت این هیأت و از آن مهم‌تر عملکرد آن در ارائه گزارشی مستند، مبتنی بر شواهد، روش‌مند و علمی به جامعه می‌تواند گام مهمی‌ در نهادینه کردن فرهنگ بررسی وقایع و حوادث در کشور باشد.

چنین گزارشی باید بتواند با تحلیل ریشه‌ای علّی، نقش عوامل و شرایط محیطی زمینه‌ساز آسیب‌پذیری ساختمان پلاسکو را در برابر حادثه آتش‌سوزی شناسایی کند. این آسیب‌پذیری محصول کدام فرآیندها و روال‌های معمول در تأسیس، فعالیت و مدیریت چنین فضاهایی بوده است؟ شناسایی این عوامل و شرایط بلند مدت از آن رو اهمیت دارد که سایر ساختمان‌ها و بناهای بزرگ تجاری و... در تهران نیز محصول همین شرایط و قواعد هستند و احتمالاً به میزان پلاسکو آسیب‌پذیرند. سؤال دیگری که این گزارش باید به آن جواب دهد این است که چه عامل، رویداد و یا حادثه‌ای آسیب‌پذیری ساختمان پلاسکو را به فروپاشی آن متصل کرد؟ به بیان دیگر رویدادی که در متن شرایطی که پلاسکو را آسیب‌پذیر کرده بود، مانند یک علت نهایی عمل کرد چه بود و چرا روی داد؟ الگو، مختصات و پروتکل مورد استفاده برای اطفای حریق و مواجهه با آتش‌سوزی و علت ناموفق بودن آن چه بود؟ مدیریت بحران در روز وقوع حادثه و روزهای بعد چه ویژگی‌هایی داشت و نقایص و نقاط قوت آن چه بود؟ برای ممانعت از بروز چنین وقایعی چه اقدامات بلندمدت، میان مدت و کوتاه‌مدتی باید صورت پذیرد؟

برای این‌که گزارش هیأت مذکور به یک گزارش مبتنی بر داده‌های رسانه‌ای و دست دوم تقلیل پیدا نکند و از آن مهم‌تر تجربه‌ای برای فعالیت گروه‌های حقیقت‌یاب در موارد مشابه فراهم شود، لازم است به ملاحظاتی توجه شود. نخستین و جدی‌ترین ملاحظه تکیه بر تجارب موفق تأسیس، فعالیت و تهیه گزارش توسط هیأت‌های موفق و مجرب بررسی وقایع در دنیاست.

استفاده درست و دقیق از شواهد و مستندات گردآوری شده به روش‌های علمی از دیگر ملاحظاتی است که باید مورد توجه قرار گیرد. بدین منظور لازم است این هیأت در اسرع وقت، تیمی خبره و آشنا به روش‌های گردآوری شواهد میدانی واقعه در حوزه‌های مختلف را تعیین کند تا زیر نظر آنها نسبت به گردآوری، دسته‌بندی و گزارش شواهد و داده‌های میدانی اقدام کنند. در عین حال باید دبیرخانه‌ای نیز به منظور مستندسازی فرآیندها و روال‌های طی‌شده و یادگیری سازمانی ایجاد شود که در عین حال مسئولیت ارزیابی صحت مستندات و روش‌های دسترسی به آن را برعهده گیرد. هیأت مذکور باید به صورت منظم جلساتی برای بررسی پیشرفت بررسی، هدایت عملیات میدانی، تحلیل و تلفیق نتایج داشته باشد و در مورد چارچوبی برای تهیه گزارش توافق کند. از طرف دیگر با توجه به این‌که سازوکاری از پیش‌تعیین شده برای تهیه چنین گزارش‌هایی برای بررسی و تحقیق وقایع و حوادث مهم در کشور وجود ندارد، انتظار می‌رود یکی از نتایج این گزارش تعیین روال نهادی مشخصی برای تهیه و ارائه چنین گزارش‌هایی باشد.  شکل‌گیری این هیأت، فعالیت موفق و در نهایت گزارش مستند، علمی و جامع آن به جامعه و شهروندان، اراده دولت را در پایبندی به امر شفافیت اطلاعات و تأمین حقوق شهروندان به کاهش مخاطرات، آگاهی و شهر نشان خواهد داد. گزارش این کمیته حقیقت‌یاب، بازسازی پلاسکو را نه فقط به بازسازی فیزیکی بنا بلکه به بازسازی تفکر مدیریت امنیت و ایمنی شهروندان و فضاهای شهری تبدیل خواهد کرد.