كنار بيحوصلگي بايد بداخلاقي را هم قرار دهيم. نگاه كنيد كه شيوه رانندگيمان چگونه است؟ چقدر به قانون احترام ميگذاريم؟ چقدر اهل گذشت هستيم؟ و چرا تقريبا همهمان عجله داريم و حاضريم براي چند لحظه يا چند دقيقه زود رسيدن بهسادگي حقوق ديگران را زيرپا بگذاريم.
حوصله توقف پشت چراغ قرمز را نداريم ؛ البته در اين زمينه بايد به ترافيك وحشتناك تهران اشاره كنيم كه در ساعاتي واقعا از حد تحمل انسان خارج ميشود. از همينجا شايد بتوانيم ارتباط تنگاتنگ شرايط اجتماعي و شيوه زيستمان را با روح و روانمان بررسي كنيم؛ اينكه چقدر محيط و شرايط باعث شده تا ما عصبيتر و بيحوصلهتر شويم. نتيجه اينكه يك تصادف ساده باعث ميشود سرنشينان از اتومبيلهايشان پياده شده و به جان هم بيفتند. همين فضاي عصبي و متأسفانه پر از فحش و ناسزا را در فضاي مجازي هم ميتوان مشاهده كرد. در واقع آنچه در فضاي مجازي به نمايش درميآيد برآيند روحيهاي است كه در فضاي عيني و عمومي هم مشهود است.
خودمان را مفتخر به تاريخي چندهزارساله ميدانيم؛ تاريخي كه انبوهي از نخبگان و برجستگان فكري، فرهنگي و ديني را به خود ديده، ولي در برخي امور از كشورهايي كه سابقه تمدنشان بسيار كمتر از ماست، عقب ماندهايم. با اين فرهنگ غني چرا بايد اينچنين باشيم؟ چرا بايد هر خارجياي كه به ايران ميآيد از شيوه رانندگي ما متحير شود؟ چرا وقتي به موضوعي انتقاد داريم، بهجاي اعتراض مدني، سراغ فحاشي ميرويم؟
برايمان هم فرقي نميكند كه مخاطبمان مثلا مسي باشد يا هموطن خودمان. به نظر ميرسد آنچه بهعنوان جلوههاي خشونت فيزيكي و كلامي در خيابان ميبينيم و فحش و ناسزاهايي كه مثل نقل و نبات در فضاي مجازي بهكار برده ميشود ارتباط همگون و همساني با شرايط اجتماعيمان دارد. براي خروج از اين بحران بايد تدبيري جدي و برنامهاي عملي داشته باشيم. همهمان ميدانيم كه بيحوصلگي و عصبيت در جامعه موج ميزند و دلايل اقتصادي و اجتماعي هم برايش وجود دارد، با اينهمه اما بايد خويشتنداريمان را بيشتر كنيم.
اگر تصادف ميكنيم و مطمئنيم كه طرف مقابل مقصر است يك لحظه به اين فكر كنيم كه آن راننده هم برادر يا خواهر ماست. براي هر برخورد و اتفاقي آماده انفجار و برونريزي عصبيت نباشيم.
- نويسنده و كارگردان سينما