سفر هفته گذشته خانم ترزا مي، نخستوزير انگلستان به آمريكا و ديدارش با رئيسجمهور اين كشور بار ديگر پرده از نيت دخالت انگليسيها در امور سياسي ايران برداشت. خانم مي گفته بايد در مورد نفوذ ايران در خاورميانه كه يك نفوذ «بدخيم» است، مراقب بود.
اين براي بار دوم است كه ترزا مينخستوزير انگلستان در مورد نفوذ منطقهاي ايران سخن گفته و با پروژه ايرانهراسي ما را تهديدي براي منطقه خطاب كرده است. در رابطه با استراتژي سياست خارجي بريتانيا در منطقه چند موضوع قابل ذكر است:
1-انگليسيها در تاريخ سابقه بدي نسبت به ايرانزمين دارند و شايد آنها مايلند بار ديگر با بزككردن خود، به رفتارهاي گذشتهشان ادامه دهند كه البته اين خوابي بدون تعبير است. از سويي ديگر ما در دوران بعد از برجام واقع شدهايم و نبايد بگذاريم كه آنها ما را از مزيتهاي نسبي كه در برجام براي ما درنظر گرفته شده است محروم كنند. رفتار جمهوري اسلامي ايران در قبال اقدامات انگليسيها بايد بسيار هوشمندانه باشد. به اين معنا كه ما بايد با روشهاي ديپلماتيك آرام، افكار عمومي دنيا را نسبت به گفتمان خودمان آگاهسازيم. ايران مخالف سلطه پذيري است. ما بايد با سياست خارجي خودمان الگوبندي و تفكري را ترويج كنيم كه براساس آن حمايتهاي خاص مردم جهان را از سياستهاي استقلالطلبانه خود به همراه داشته باشيم. در واقع با تعامل با دنيا و ديپلماسي بايد اثبات كنيم كه اين تنها حرف ايران نيست، بلكه حرف اكثريت دنياست.
2-از سويي ديگر ما در دوران بعد از ترامپ قرار گرفتهايم. اگر رئيسجمهور منتخب آمريكا مايل باشد كه بيشتر از مسائل خارجي به مسائل داخلي خود اهميت دهد، اروپا و كشورهايي مثل انگلستان درصدد خواهند بود كه نقش مداخلهجويانه آمريكا را در منطقه ايفا كنند و حضور خود را پر رنگتر از قبل كنند؛ البته بعيد است آمريكا هم از منافع خود در خاورميانه بگذرد و از دخالت در خاورميانه منصرف شود.
3-انگليسيها به دنبال قدرت نرم هستند. در سالهاي اخير حتي تمركز خود را از موضوعات سخت افزاري برداشتهاند و متمركز روي موضوعات نرمافزاري و فكري شدهاند. حتي براي اين منظور از افزايش توليد و ساخت باز يهاي رايانهاي هم غافل نماندهاند.
4-انگليس دومين صادركننده سلاح در جهان محسوب ميشودو قراردادي به ارزش 9.2ميليارد دلار براي تأمين سلاح عربستان درنظر گرفته است. براي درك درست سياست خارجي انگليس بايد يك مدل مسطح يا يك مثلث را درنظر گرفت كه راس آن منافع اقتصادي انگليس قرار دارد، درگوشه ديگر اين مثلث بازيابي نقش انگليس در تحولات منطقهاي است كه محدوده اين منطقه ميتواند خليجفارس، خاورميانه يا اروپا باشد. در راس سوم هم عدمتعهدپذيري در برابر هزينههاي بازيابي نقششان در دنياست.