شبكههاي اجتماعي به دليل سهل الوصول بودن، قدرت و سرعت تكثير و عدم نياز به تخصص نرمافزاري به شدت رشد يافتهاند. گرايش فزاينده به حضور در اين شبكهها و توليد براي آن باعث شده به شدت از ميزان سايتهاي شخصي و وبلاگها كاسته شود.
اگر چه در كوتاه مدت استفاده از شبكههاي اجتماعي براي ارتقاء سطح اطلاع و كنجكاوي عمومي مناسب است اما در دراز مدت منجر به نوعي "تاريخزدايي" ميشود.
به عنوان مثال در حادثه پلاسكو، انبوهي از عكسها توسط شهروندان به ثبت رسيد و شبكههايي نظير تلگرام به اشتراك گذاشته شد و يا در رخدادهايي مانند بارش برف در مناطق كويري، خشكساليهاي منطقهاي، اخبار و بحثهاي سياسي، درگذشت آيتالله هاشمي، تصادفات رانندگي خاص، ايرانيان بازمانده از سفر به آمريكا به واسطه قوانين جديد آمريكا، جشنهاي فارغالتحصلي، جشنوارههاي مختلف فرهنگي، هنري، ميزگردها و صدها و صدها رخداد ديگر، افراد بعد از ثبت واقعه در قالب متن يا عكس، آن را در شبكههاي اجتماعي به اشتراك ميگذارند.
اما به لحاظ ساختار اين شبكهها، مانند تلگرام، محتويات اين مجموعهها بر خلاف محتويات سايتها و وبلاگها، در دسترس موتورهاي جستجوي اينترنتي قرار نميگيرند و به اين ترتيب بعد از مدتي از حافظه تاريخي پاك شده و در جايي ثبت نميشوند، به اين ترتيب در آينده با يك خلاء بزرگ از مستندات تاريخي مواجه هستيم. به گونهاي كه اگر امروز هزار واحد مستندات در باره يك واقعه يا حادثه در شبكههاي مجازي عرضه ميشود، طي يك سال آتي درصد كمي از آنها قابل مراجعه هستند، چرا كه كاربران شبكههاي اجتماعي بعد از مدتي محتواي شبكهها،كانالها يا صفحههاي خود را به دلايل مختلف از جمله تعديل حافظه تحت اشغال سيتم خود پاك ميكنند.
چنين به نظر ميرسد كه شبكههاي اجتماعي به صورت غير مستقيم در جهت تلاش براي تاريخزدايي عمل ميكنند و حجم بزرگي از مستندات را براي هميشه از بين ميبرند.