آن روز (بعدازظهر 17بهمنماه)راننده كاميوني در حال عبور از اين جاده فرعي بود كه به يك تاكسي زردرنگ كه كمي جلوتر توقف كرده بود مشكوك شد. در آن جاده به غيراز كاميونها خودروي ديگري تردد نميكرد و همين باعث شك او شد. مرد راننده جلوتر رفت اما تاكسي شروع به حركت كرد و راننده كاميون در همان لحظه متوجه دودي شد كه كمي آنطرفتر به هوا بلند شده بود.
او از كاميون پياده شد و به طرف دود رفت و كمي بعد با جسد زني روبهرو شد كه بخشي از آن سوخته بود. بهدنبال تماس اين مرد با پليس، تيمي از مأموران راهي محل حادثه شدند. جسد متعلق به زني ميانسال بود كه لباس بيرون به تن داشت. راننده كاميون توانسته بود بخشي از شماره پلاك تاكسي را بهخاطر بسپارد و همين سرنخي براي مأموران شد.
درحاليكه كارآگاهان سرگرم تحقيقات در اين پرونده بودند زني با مراجعه به كلانتري 151يافت آباد خبر از گم شدن مادرش داد. او ميگفت كه مادرش حوالي ظهر از خانه خارج و ديگر بازنگشته است. در ادامه مشخص شد كه جسد نيمهسوخته متعلق به زن گمشده است. از سويي معلوم شد كه پسر 40ساله اين زن كه مردي معتاد است يك تاكسي دارد كه با آن كار ميكند.
اين مرد كه محمد نام دارد دستگير شد و در همان بازجوييهاي اوليه به قتل مادرش اعتراف كرد. او گفت: روز حادثه مادرم گفت كه قصد رفتن به بيمارستان را دارد و از من خواست كه او را برسانم. اما در بين راه متوجه شدم كه او ميخواهد مرا به مركز ترك اعتياد ببرد. عصباني و با او درگير شدم. كنترلم را از دست داده بودم و وقتي بهخودم آمدم كه با ضربات پيچگوشي او را به قتل رسانده بودم. چند ساعتي بيهدف رانندگي كردم تا اينكه به يك جاده فرعي و خلوت رسيدم.
جسد را داخل گودالي انداخته و با بنزين آتش زدم كه متوجه كاميون شدم كه به من نزديك ميشد. براي همين پشت فرمان نشستم و فرار كردم. به گفته سرهنگ مكرم، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران، تحقيقات تكميلي در اين پرونده ادامه دارد.