اما واقعيت اين بود كه اگرچه در تهران تمام نهادهاي نظامي، امنيتي و سياسي وابسته به دربار خلع سلاح شده و خود را تسليم نيروهاي انقلاب كرده و هيچ كاري هم در جايجاي شهر از سلطنتطلبان و اراذل و اوباش طرفدار شاه ساخته نبود اما در شهرستانها نيروهاي ساواك، سرسپردگان به خاندان سلطنت، خانها و گروهي از نظاميان در تلاش براي سركوب حركتهاي مردمي بودند و چند روزي طول كشيد تا ثبات نسبي بر همه كشور حاكم شود. مردم در شهرستانها كه زودتر از تهرانيها آتش زير خاكستر را شعلهور كرده و به حركت انقلاب سرعت بخشيده بودند چندروزي ديرتر طعم شيرين پيروزي را چشيدند. آنچه ميخوانيد روايت انقلاب در شهرستانهايي است كه سهم عمدهاي در بهبار نشستن نهضت اسلامي پس از چند دهه داشتند.
مقاله «ايران و استعمار سرخ و سياه» كه به سفارش محمدرضا پهلوي در روزنامه اطلاعات 17دي 1356 به چاپ رسيده بود بزرگترين خودزني سياسي شاه و نيز جرقهاي در انبار باروت تلقي ميشد؛ چرا كه همين سرمقاله بود كه آتش زير خاكستر را پس از 13سال و 2ماه مجددا شعلهور كرد. روزنامه اطلاعات كه در تهران روي دكهها رفت، خبر چاپ مقاله توهينآميز، خيلي سريع به همه جاي ايران رسيد. گرچه در همان روز، روزنامه رستاخيز ارگان حزب رستاخيز ملت ايران [وابسته به شخص محمدرضا پهلوي]، ديگر روزنامه چاپ عصر تهران در واكنش به تظاهرات زنان چادري در صبح 17دي در مشهد، اين حركت را اتحاد استعمار سرخ و سياه قلمداد كرد اما آنچه موجب خشم مردم ايران ميشد مطلب روزنامه اطلاعات بود كه مستقيم شخص آيتالله خميني را هدف قرار ميداد.
در ساعات عصر كه كاميونهاي حامل روزنامه ميخواستند طبق معمولِ هر روز وارد شهرهاي قم، اصفهان و... شوند مردم اجازه ورودشان به شهر را ندادند. حتي در بعضي شهرستانها مردم به كاميونها و خودروهاي حامل روزنامه اطلاعات حمله برده و روزنامههايشان را به آتش كشيدند.
- قم بهپا خاست
در نخستين اقدام، جامعه مدرسين حوزه علميه قم روز 18ديماه، همه درسها را تعطيل و تجمع بزرگي در ساعت 4 در مسجداعظم برگزار كردند؛ تجمعي كه به زدوخورد منجر شد و چندده نفري بازداشت شدند. در قزوين نيز بازاريان بر سر در مسجد شاه (مسجدالنبي) در اعتراض به اقدام روزنامه اطلاعات پارچه بزرگي نصب كردند با اين مضمون كه همه بازار مغازهها را تعطيل كنند. از بامداد 19دي مردم قم تظاهرات اعتراضآميزي عليه رژيم به راه انداختند؛ قيامي كه آغاز انقلاب بود و همه مردم ايران نگذاشتند «جزيره ثبات» جيمي كارتر كه تنها چند روز قبل از اين در ملاقات با شاه در كاخ نياوران به زبان آمده بود برقرار بماند؛ چرا كه همان روز كورت والدهايم، دبيركل سازمان ملل متحد، وارد تهران شد تا اوضاع حقوق بشر را در ايران مورد بررسي قرار دهد و دبيركل در مقابل كشتار مردم توسط مأموران حكومتي محمدرضا پهلوي، جز انگشت تحير به دهان گرفتن واكنش ديگري انجام نداد.
- تبريز هم به شور انقلاب پيوست
40 روز بعد در واكنش به كشتار مردم قم و نيز تبعيد عدهاي از علماي اين شهر به مناطق بدآب و هوا، تبريزيها چهلم شهداي قم را با تجمع عظيمي در شهر آغاز كردند. آنها ابتدا مجلس ختمي را ميخواستند در مسجد ميرزايوسف آقا برگزار كنند اما به دستور استاندار تبريز، سرگرد حقشناس رئيسكلانتري6 تبريز، در مسجد را بست و پشت بلندگو عبارات توهينآميزي نسبت به مردم و مسجد گفت. جواني به نام محمد تجلا به سخنان رئيسكلانتري اعتراض كرد. سرگرد اسلحه كمرياش را درآورد، تجلا پيراهنش را باز كرد و گفت: ميخواهي بزني بزن و حقشناس سينه جوان را هدف گرفت و جوان نقش بر زمين شد. اين حركت خشم مردم را برانگيخت و تبريزيها با هرچه در دست داشتند به سمت مأموران حمله كردند. آنها با خلق شعار «مرگ بر شاه» براي نخستينبار، پيكر محمد را روي دست گرفتند و به همراه دانشجويان دانشگاه تبريز كه دانشگاه را تعطيل كرده بودند به سمت مقر اصلي حزب رستاخيز حركت كردند و آن را به آتش كشيدند. مردم درحاليكه شعار ميدادند «رستاخيز ويران اولوب، عاشورا برپا اولوب» كاخ جوانان را هم كه محلي براي تفريحات غيراخلاقي بود به آتش كشيدند. آنها ميخواستند مجسمه شاه را هم از ميدان دانشسرا پايين بياورند كه كاميونهاي ارتش وارد شهر شده و صحنههاي خونيني از خود به يادگار گذاشتند. آنها دهها نفر از مردم را به شهادت رسانده و به بيمارستانها هم اجازه پذيرش مجروحان را نميدادند. روزنامه نيويوركتايمز چاپ آمريكا تعداد كشتهشدگان تبريز را 70 نفر ذكر كرد و اين اتفاق را تركي در رژيم پهلوي خواند.
آيتالله خميني از نجف در واكنش به كشتار مردم در شهرستانها بيانيهاي صادر كردند كه در آن فرمودند: «من متحيرم كه اين فاجعه را به كي بايد تسليت بگويم. آيا به رسول اكرم(ص)، به حضرت حجت(ع) يا امت اسلام. به مسلمين، به مظلومين در تمام اقطار عالم تسليت بگويم يا به ملت مظلوم ايران. به كي بايد تسليت گفت. در اين قضايا كه براي اسلام پيش ميآيد و اين ملت بيدار ايران در مقابل اين مصيبتها استقامت ميكند، كشته ميدهد، هتك ميشود. بيجهت و بدون هيچ مجوزي مردم را به مسلسل بستند... ملت ايران، ملت بيداري است. در عين حاليكه اين همه ظلم ميبيند، كشته ميدهد، مقاومت ميكند، ايستادگي ميكند و اين ايستادگي به نتيجه خواهد رسيد».
- ايران قيامت شد
10 فروردين روز بزرگداشت چهلم شهداي تبريز در شهرهاي مختلف ايران از جمله تهران، اصفهان، آبادان، آباده، قزوين، كاشان، بابل، اهواز، جهرم و يزد بود. مردم ايران خصوصا يزديها كه از تجاوز چندروز قبل ارتش اسرائيل به لبنان هم حسابي عصباني بودند اين دو اتفاق را بهانه كرده و به تظاهرات عظيمي عليه رژيم دست زدند. 2 روز قبلش آيتالله صدوقي در روضه محمديه شهر عليه رژيم سخنراني انجام داد و مردم را به برگزار كردن مراسمي باشكوه براي شهداي قم و تبريز دعوت كرد. از اينرو ساواك و شوراي هماهنگي استان كه پيشبيني بحرانيشدن اوضاع را ميكردند براي شهر يزد درخواست نيروي كمكي كردند. اما در روز مراسم وقتي مأموران رژيم نتوانستند براي متفرقكردن مردم با گاز اشكآور از پسشان بربيايند دست به جنايتي ديگر زدند و با گلوله جواب اعتراض آنها را دادند. مأموران تمام راههاي فرعي را بستند و پس از اينكه مردم را در محاصره گرفتند آنها را به رگبار بستند. 19ارديبهشت هم مراسم چهلمين روز درگذشت شهداي يزد در شهرهاي قم و تبريز و 50شهر ديگر ايران برگزار شد. كشتههاي اين روز بالغ بر 250نفر ميشد و 600نفر هم زخمي شدند. ساواك براي مقابله با اين بحران در شهرستانها «كميته انتقام» تشكيل داد و حزب رستاخيز هم «نيروي پايداري» تاسيس كرد تا در شهرستانها به جذب نيرو و اقدامات پيشگيرانه براي تظاهراتهاي بعدي دست بزنند.به منظور كاهش اعتراضات، نصيري، رئيس ساواك، نمايش فيلمهاي غيراخلاقي را در شهرستانها ممنوع و جمشيد آموزگار، نخستوزير هم سياستهاي اقتصادي براي كاهش تورم را در دستور كار قرار داد. مأموران رژيم براي فرونشاندن سير چهلمها، با چهلم شهداي 20ارديبهشت كه در ابتداي تير برگزار شد هيچ برخوردي نكردند تا ديگر چهلم ديگري در كار نباشد. ناكارآمد بودن سياستهاي جديد اقتصادي آموزگار، در كنار اظهارات محمدرضا پهلوي درباره دين و ديانت موجب شروع موج اعتصابات گسترده از سالروز قيام خونين 15خرداد 1342 شد. اين موج اعتصابات، دستگيري گسترده رهبران ملي و مذهبي هماهنگكننده اعتصابات را در پي داشت. برگزاري مراسم نخستين سالروز كشته شدن دكتر علي شريعتي- كه نقل ميشد بهدست ساواك بوده- در 29خرداد و عكسالعمل مأموران در آن روز و نيز كشتهشدن احمد كافي، خطيب معروف در 31تيرماه 1357در جاده مشهد هم مزيد بر علت شد تا رژيم از مرداد مجددا با دور تازهاي از اعتراضات و تظاهرات مواجه باشد.
- گلوله باران مردم شعر و معرفت
همزمان، تظاهرات مردم شيراز هم كه در اعتراض به برگزاري جشن هنر در اين شهر برپا شده بود با گلوله پاسخ داده شد. جمشيد آموزگار اعلام كرد كه حكومت نظامي در استانهايي كه آمريكاييها در آن حضور دارند بايد با شدت عمل بيشتري انجام شود. هنوز كفن شهداي اصفهان و شيراز خشك نشده بود كه 28مرداد همزمان با اعتراض كارگران ذوبآهن اصفهان و مقابله خونين با آنها، از آبادان خبر رسيد كه با اكران فيلم «گوزنها» ساخته مسعود كيميايي در سينما ركس اين شهر، درهاي سينما توسط مأموران رژيم بسته و همه تماشاچيان زندهزنده سوزانده شدهاند. انتشار اين خبر نهتنها مردم سراسر ايران بلكه افكار عمومي جهان را هم نسبت به حكومت شاه ايران بدبين كرد. اگر رژيم پهلوي تا پيش از اين جنايات خودش را با بهانه «برخورد با دشمنان ترقي، خرابكاران، چاقوكشان و...» توجيه ميكرد اين اقدام ديگر قابلتوجيه نبود.
رژيم وقتي ديد كه دائم دست به اشتباهات تاكتيكي ميزند و دارد سررشته امور را از دست ميدهد اقداماتي انجام داد تا شايد بحران فروكش كند. در نخستين اقدام، 5شهريور جمشيد آموزگار از نخستوزيري استعفا كرد و دولت آشتيملي شريفامامي در كاخ نخستوزيري مستقر شد. در روز 7شهريور به روزنامهها اجازه داده شد براي نخستينبار عكس آيتاللهخميني را در صفحه اول خود چاپ كنند و يك روز بعد شاه در كنفرانسي مطبوعاتي اعتراف كرد كه خطاهايي در گذشته شده است و ميخواهيم جبران كنيم. رژيم در اقدامي ديگر تقويم مملكت را كه بهصورت تقويم شاهنشاهي از اول فروردين 1355 اعمال شده بود دوباره به هجريشمسي برگرداند. اما اوضاع به هيچ عنوان عادي نميشد و حتي وعدههاي شاه براي برگزاري انتخابات آزاد هم ثمري نداشت. از ابتداي شهريور ديگر نه فقط در چهلمها بلكه هر روز در شهرستانها تظاهرات بود و اعتصابات كارخانهها و پالايشگاهها و شركتها روزبهروز گستردهتر ميشد.
همزمان با نماز عيد سعيد فطر در 13شهريور، در همه شهرها تظاهرات بيسابقهاي برگزار شد كه تا پيش از آن روز نظير نداشت. از همان روز قرار بر اين شد تا روز بعد نيز تظاهرات گستردهتري انجام شود. در تهران محمدرضا پهلوي در 16شهريور با هليكوپتر بر فراز خيابانهاي شهر به پرواز درآمده و با ديدن جمعيت ميليوني متحير شده بود. از اينرو جلسه شوراي امنيت ملي تشكيل شد تا سير اين تظاهراتها متوقف شود. سپهبد صمديانپور، رئيس شهرباني كل كشور در اين جلسه گفته بود: «ريشه اين ناراحتيها از همان 17دي سال گذشته شروع شد». سرانجام در پايان جلسه، از طرف شاه دستور رسيد كه به هر قيمتي، از روز 17شهريور بايد جلوي اين تظاهرات گرفته شود. صبح روز 17شهريور هم مأموران رژيم به دستور ارتشبد اويسي، فرماندار تهران، به قيمت به خاك و خون كشيدهشدن دهها نفر در ميدان ژاله تهران، جلوي سير راهپيماييهاي ميليوني روزانه را گرفتند. اما خبر اين كشتار به همه ايران رسيد و روزبهروز به تعداد معترضان حكومت پهلوي اضافه ميشد. روز 18شهريور در حاليكه تهران در كنترل تانكها بود و اجتماع بيش از 2 نفر ممنوع، شهرهاي شيراز، اصفهان، تبريز، مشهد، اهواز، آبادان، جهرم، كرج، قم، كازرون و قزوين شاهد تظاهرات وسيعي در واكنش به كشتار ميدان ژاله تهران بودند.
در روز 21شهريور پس از سخنان اسحاقينژاد، نماينده مردم تبريز در مجلس شوراي ملي كه گفت اعلام حكومت نظامي در شهرستانها اشتباه است، شكافي در رژيم پهلوي پديدار شد و موافقان و مخالفان اين تاكتيك به بحث پرداختند. شريفامامي كه از مخالفان حكومت نظامي بود در 2مهر اعلام كرد كه تاكنون 1106نفر بهدليل رعايت نكردن منع مقررات آمدوشد دستگير شدهاند و اين بساط بايد جمع شود. اما موافقان اين استراتژي معتقد بودند كه بايد اوضاع را با اعمال زور و خشونت مديريت كرد. همان روز از عراق خبر رسيد كه بيت آيتالله خميني در نجف توسط مأموران رژيم بعث عراق محاصره شده و طبق معاهده حُسن همجواري 1975، دولت ايران از دولت عراق خواسته است كه آيتالله خميني را سريعا از كشورش اخراج كند. شهرهاي بزرگ و كوچك ايران با شنيدن اين خبر متشنج شدند، طوري كه اوضاع از دست مأموران رژيم در رفت. شاه براي اينكه كشور را به سمت آرامش ببرد دستور انحلال حزب رستاخيز را صادر كرد. اما وقتي رهبر نهضت اسلامي مردم ايران به همراه خانواده از عراق اخراج شدند و دولت كويت از ورود آنها جلوگيري كرد اعتراضات و اعتصابات در شهرستانها تشديد شد. مأموران رژيم وقتي ديدند كه روزنامهها دارند آزادانه گزارش اعتصابات و تظاهرات و اخبار مربوط به آيتالله خميني را منعكس ميكنند 19مهر در تحريريهها حاضر شدند تا اخبار را سانسور كنند. اما همان روز روزنامهها به جز روزنامه رستاخيز به اعتصاب رفتند و ديگر رسانه مكتوبي نبود كه بيانيههاي حكومتي را منتشر كند.
با اعلام آزادي مطبوعات توسط شاه، روزنامههاي پيروز از 23مهر مجددا انتشار خود را از سر گرفتند. فرداي آن روز 20هزار نفر از مردم كرمان خواستند مراسم چهلم شهداي ميدان ژاله تهران را همزمان با مردم تهران و شهرهاي ديگر، در مسجد جامع كرمان برگزار كنند. حين مراسم حدود 300نفر اراذل و اوباش با ميلگرد و چماق به جماعت مردم در بيرون مسجد حمله كرده و به ضرب و شتم آنها پرداختند. ابتدا دوچرخهها و وسايل مردم را آتش زدند كه باعث درگيري بين مردم و آنها شد، سپس نيروهاي پليس به نفع اوباش وارد معركه شدند و دست به تيراندازي زدند. همه مردم براي در امان ماندن به صحن مسجد پناه بردند. مأموران به پشتبام مسجد رفتند و همراه با اوباش كه به داخل مسجد سنگ و آجر پرت ميكردند، گاز اشكآور و گلوله شليك كردند. عدهاي از شدت خفگي و نيز اصابت گلوله بر زمين افتادند و بقيه براي زندهماندن درهاي مسجد را باز كردند تا از آن خارج شوند و كمتر كسي بود كه موقع خروج از مسجد با چماق و ميلگرد پذيرايي نشده باشد.
29مهر تمام پالايشگاههاي ايران تعطيل شدند و كارگران شركت نفت با اعتصاب عمومي خود نقش عمدهاي در تظاهرات عليه رژيم پهلوي ايفا كردند. كريم سنجابي، عضو جبهه ملي در واكنش به سركوب خونين تظاهرات مردم در بهشتزهراي تهران و نيز اقدامات وحشيانه در كرمان گفت: «راهحل نظامي، ايران را نابود ميكند». اما كسي به اين هشدارها اهميتي نميداد و از شهرهاي كوچك و بزرگ هر روز خبر كشتهشدن تظاهراتكنندگان به گوش ميرسيد. 2آبان هم براي نخستينبار در صحن بهارستان انتقاد از شكنجهها و عملكرد ساواك مطرح و بخشي از بحران بر گردن اين نهاد امنيتي گذاشته شد. مردم اما اين نوع اعتراضات را صرفا يك نمايش حكومتي ميدانستند. اعتصاب غذاي دانشجويان همدان كه به مرگ دختري دانشجو هم منجر شد جنبشهاي دانشجويي را در سراسر دانشگاههاي ايران فعالتر كرد. دانشگاههاي شهرهاي بزرگي چون تبريز، مشهد، جنديشاپور اهواز، اصفهان و... هر روز شاهد اعتراضات گستردهاي بودند. گرچه هنوز بخشي از طيف دانشگاهي با پديده انقلاب موافق نبودند اما جنايت مأموران شاه در دانشگاه تهران در 13آبان 1357 همان گروه ناموافق را هم به عرصه آورد و رسما اكثريت قريب به اتفاق مردم ايران خواهان برچيده شدن حكومت شاه شدند.
15آبان شريفامامي استعفا كرد و دولت نظامي ازهاري اوضاع كشور را در كنترل خود گرفت. دوم آذر مجددا تظاهرات مردم مشهد كه شدت بيشتري بهخود گرفته بود با حمله گسترده مأموران به حرم امام رضا(ع) سركوب شد و عده زيادي به شهادت رسيدند. با آغاز ماه محرم، از شامگاه دهم آذر فريادهاي اللهاكبر بهعنوان روش جديد مبارزه در همه ايران طنينانداز شد. اين فريادها درنهايت منجر به عاشوراي خونين در سراسر كشور شد كه تنها راهكار رژيم براي مقابله با تظاهرات گسترده در اين روز بود. 3 روز بعد از عاشورا زماني كه مشهد همچنان در التهاب بود، مأموران به بيمارستان شاهرضاي اين شهر كه مجروحان تظاهرات در آن بستري بودند حمله كرده و آنجا را به خاك و خون كشيدند.
يك هفته بعد با تعطيلي مدارس از سوي دولت براي كاهش التهابات، دانشآموزان نيز در سراسر كشور به صف مبارزان افزوده شدند. اوضاع در يزد، كرمان، اصفهان و تبريز از دست حكومت خارج شده بود و تظاهرات روزبهروز شديدتر ميشد. با بحرانيترشدن اوضاع و شدت عمل نظاميان، ازهاري از حكومت خلع و شاپور بختيار براي رياست دولت برگزيده شد. او در نخستين اقدام يك شكنجهگاه ساواك را به مردم معرفي كرد تا بتواند خودش را شخصي متفاوت معرفي كند. اما كسي به عملكرد او اهميتي نشان نميداد. 2 روز بعد از انتخاب بختيار شهرهاي شيراز و اردبيل هم عملا بهدست مردم افتاد. 26ديماه شاه با اميد تكرار وقايعي همچون كودتاي 28 مرداد، تصميم به خروج از ايران گرفت تا بختيار بماند و انقلابيون. 3روز بعد از فرار شاه در راهپيمايي بزرگ اربعين، مردم ايران خواهان برقراري مدل حكومتي جمهوري اسلامي شدند و منتظر ورود امام خميني به ميهن بودند، اما از چماق به دستان و اراذل و اوباش كه از استراتژيهاي كهنه رژيم پهلوي بود، همچنان در برخي شهرها استفاده ميشد. آنها در آخرين روز ديماه به شهرهاي استانهاي خوزستان، مركزي و... حمله كردند و مردم را به خاك و خون كشيدند. قواي زرهي ارتش در خوزستان تانكها را به خيابان آورد و دهها خودروي سواري مردم را له كرد. از كردستان هم خبر ميرسيد كه مردم بهمنماه را با خلع سلاح پاسگاههاي ژاندارمري رژيم شروع كردهاند تا كنترل مناطق كردنشين نيز از دست حكومت پهلوي خارج شود. پاسگاه ژاندارمري خراسان هم گزارش ميداد كه دهها افغاني را كه قصد سوءاستفاده از شرايط موجود و غارت مردم داشتند، دستگير كرده است. شهرهاي نجفآباد و بندر پهلوي هم دستخوش سركوب خونين تظاهرات مردمي توسط مأموران رژيم شده بود.
- كرج به كمك انقلابيون آمد
از 21بهمن تا بامداد 22بهمن وقتي مردم قزوين، ساوجبلاغ و كرج فهميدند كه نيروهاي لشكر 16 ميخواهند به تهران بيايند تا كار مخالفان رژيم را يكسره كنند تمام راههاي منتهي به تهران را بستند و اجازه هيچ اقدامي را به آنها ندادند؛ اقداماتي كه درباره اكثريت شهرهاي اطراف استان تهران صدق ميكرد. تا عصر روز 22بهمنماه همه مراكز استانها در كنترل مردم بود و حكومت پهلوي ديگر كاري نميتوانست از پيش ببرد. گرچه در 2 روز منتهي به پيروزي انقلاب اسلامي نيروهاي وفادار شاه در اين شهرها تا ميتوانستند سعي كردند با كشتار مردم مانع پيروزي انقلاب شوند اما اقدامات خشونتآميز آنها ثمري نداشت و هركدام از جنايتكاراني كه بهدست مردم ميافتادند كشته يا دستگير ميشدند. پس از 22بهمن نيز در برخي شهرهاي كوچك هنوز بودند كساني كه ميخواستند با خشونت كاري از پيش ببرند اما موفقيتي حاصل نكردند. سرانجام در 30بهمن 1357 همه دژهاي رژيم پهلوي در شهرستانها فرو ريختند و با آخرين مقاومتهاي ساواكيها و نظاميان، همه ايران طعم شيرين پيروزي را چشيد.
- حكومت نظامي در شهرهاي بزرگ
مشهد، اول مرداد57 كانون دور جديد حوادث انقلاب بود. حمله مأموران به صحن حرم امامرضا(ع) و به خاك و خون كشيدن مردم، ديگر اتفاقي نبود كه مردم بتوانند نسبت به آن ساكت بنشينند. تظاهرات مشهد تا سهشنبه، سوم مرداد ادامه داشت كه به كشته و مجروحشدن دهها نفر منتهي شد. سخنان محمدرضاشاه در سالروز انقلاب مشروطه در 14مرداد درست يك روز قبل از شروع ماه رمضان و سخناني كه عليه نهاد روحانيت و بهطور غيرمستقيم امامخميني بر زبان راند، به مساجد و كانونهاي مذهبي در شهرستانها قوت مضاعفي بخشيد. درست يك هفته بعد مردم اصفهان در اعتراض نسبت به دستگيري آيتالله طاهري دست به قيام گستردهاي عليه رژيم پهلوي زدند. اصفهانيها كه از 10مرداد و با دستگيري زعيم حوزه شهرشان، در منزل آيتالله خادمي دست به تحصن زده بودند و تا روز قبل از قيام همه طبقات اعم از كشاورز و دانشگاهي و روشنفكر به اين تحصن پيوسته بودند حالا آمده بودند تا رسما خواهان كناررفتن شاه از حكومت باشند. ساواك كه پيشبيني برگزاري يك تظاهرات گسترده را ميكرد شامگاه 19مرداد به تحصن مردم حمله كرد تا متحصنين را متفرق كند. اما با اعمال خشونت توسط ماموران، تا صبح خبر برخورد رژيم در همه شهر پيچيد و بامداد 20مرداد اصفهان يكپارچه شاهد قيام گستردهاي بود. استانداري اصفهان در گزارشي به وزارت كشور وضعيت اصفهان را قرمز اعلام كرد. وزير كشور هم گزارش را به شاه ارسال و محمدرضا پهلوي با دستپاچگي تمام، دستور برقراري حكومت نظامي در اصفهان و چند شهر را صادر كرد. تا ظهر توپها و تانكها وارد ميادين و چهارراههايشهر شدند و جيپها در شهر مانور دادند تا مردم متفرق شوند. مردم به خانهها رفتند اما براي روز بعد برنامهريزي كرده بودند. روز 21مرداد مردم اصفهان تظاهرات وسيعي عليه رژيم به راه انداختند و نيروهاي ارتش به فرماندهي تيمسار ناجي مردم را به خاك و خون كشيدند تا برگ ديگري بر جنايات رژيم پهلوي افزوده شود.
- تنها ره رهایی، جنگ مسلحانه
طرح شعار «تنها ره رهایی جنگ مسلحانه» و اصرار بر تحقق آن از سوی تنی چند از انقلابیون ، ارومیه را به اولین شهری بدل ساخت که علیه رژیم پهلوی به جنگ مسلحانه روی آورد. حاج حمید فاسونیه چی یکی از مبارزانی است که در راه پیروزی انقلاب ، دست به اسلحه برد . وی با تاکید بر این نکته که «در آن موقع کسي غير از آقاي حسني و بنده اسلحه نداشت» می گوید:شعار تنها ره رهايي جنگ مسلحانه غالبا هنگام مواجهه تظاهر کنندگان با نيروهاي مسلح شاه سر داده می شد. آيتا... حسني براي تحقق اين شعار از مردم خواست تا کمک مالی کنند و در کمال ناباوری فقط طي 2 روز مبلغ یک میلیون و 59 هزار تومان پول جمع شد و خوشبختانه قرعه خريد اسلحه به نام اينجانب افتاد.