ظرفيت پذيرش دانشگاهها اندك بود و براي دانشجوشدن عبور از مرحله كنكور واقعا دشوار. به طوري كه فقط نخبهها ميتوانستند وارد دانشگاه شوند. براي همين در برخي خانوادهها و فاميلها چون جوان نخبهاي وجود نداشت، طبيعتا دانشجو هم ميانشان به چشم نميخورد.
از سوي ديگر اگر در خانوادهاي جواني وارد دانشگاه ميشد به او بهعنوان نخبه نگاه ميكردند؛ نخبهاي كه در موارد بسيار، مرجعي جدي براي خانواده و فاميل بهشمار ميآمد. از سوي ديگر محيط دانشگاه هم بسيار علمي و جدي بود. وقتي دانشجوشدن دشوار بود، رسيدن به مرحله استادي دشواريهاي مضاعف داشت؛ بهطوريكه بسياري از استادان دانشگاه چهرههاي علمي كشور بودند. امروز اما هركسي قادر است وارد دانشگاه شود. حالا حتي بدون كنكور هم ميشود دانشگاه رفت؛
بهطوريكه براي دانشگاه رفتن و درس خواندن نياز چنداني به فعاليت ذهني نيست. اينكه ما شاهد تعدد مراكز آموزشي و دانشگاهي هستيم ميتواند نكتهاي مطلوب باشد به شرطي كه همراه با گسترش كمي، بهلحاظ كيفي هم رشد داشته باشيم. هنوز هم ما جوانهاي نخبهاي داريم كه وارد فضاهاي علمي ميشوند.
كار علمي جدي قطعا امروز هم انجام ميشود، ولي اين روحيه آسانگيري عمومي و اين جمعيت ميليوني دانشجو كه متأسفانه بسياريشان بدون توشه علمي وارد فضاي دانشگاهي ميشوند و برخيشان با بضاعتي اندك به فارغالتحصيلي ميرسند، نگرانكننده است. در جامعه ميبينيم افرادي را كه با موقعيت و رانت مدرك دكترا گرفتهاند و استاد دانشگاه شدهاند، بيآنكه مدارج علمي را طي كرده باشند. درواقع بحراني كه در ميان برخي دانشجوها به چشم ميخورد در تعدادي از افرادي كه رداي استادي به تن كردهاند نيز ملاحظه ميشود. جامعهاي كه در آن مدرك گرفتن ارزش باشد نه دانشاندوزي مسير درستي را طي نميكند.
- نويسنده و كارگردان سينما