من نیز به شما می گویم:
«پرندههایی که در غروب پرواز میکنند
و تا دوردست آب میروند
نگران ِخورشیدند
و میخواهند او را به خانهاش برسانند.»
- صدفها
باز و بسته میشدند
و به زبان حباب و کف
چیزی میگفتند
که غواص نمیشنید
یکی از صدفها، تنها
سکوت کرده بود
دریا میدانست
که زیر زبان
مرواریدی پنهان کرده است