چراکه او یکی از مبارزان بنام انقلاب اسلامی است که به قول خودش ساواک در کتاب «یاران امام» نقش او را در هدایت مبارزین و پیروزی انقلاب اسلامی به خوبی روشن کرده است.
سيدمحمد الهي خواهرزاده آيتالله قاضي طباطبايي و برادرزاده علامه طباطبايي است و به واسطه نسبت فاميلي نزديك با آنها در كانون مبارزات و تصميمگيريهاي رهبران مبارزه ديني و فكري قرار داشت.
وي ميگويد: «در سال ۴۲ وقتي حضرت امام خميني(ره) نهضت را شروع كرد و فرياد زد «والله گنهكار است هر كسي كه داد نزند» آيتالله قاضي طباطبايي دعوت امام را لبيك گفت و من نيز در كنار او و همپاي مبارزات آيتالله قاضي طباطبايي بودم».
- 11ماه در كميته مشترك ضدخرابكاري
سيد محمد الهي در طول دوران مبارزاتي خود 3دفعه بازداشت شده است؛ نوبت اول در سال ۴۳ به جرم حمايت از آيتالله خميني، سال ۵۰ به جرم حمايت از محمد حنيفنژاد، سال ۵۵ به جرم تسليح گروه اشرار و اقدام عليه نظام شاهنشاهي. خودش ميگويد: «البته در هيچكدام از اين بازداشتها به دادگاه نرفتم و همه بازداشتيهايم در ساواك بود.طولانيترين مدت بازداشتم سال۵۴ بود كه ۱۱ماه دركميته مشترك ضدخرابكاري بازداشت بودم».
- مشكلي به نام نيمهمبارزها
وي تشكل مبارزاتي تبريز عليه رژيم ستمشاهي را متشكل از 2گروه مبارز و نيمهمبارز ميداند و ميگويد: «تشكل اجتماعي تبريز از 2گروه تشكيل شده بود؛ گروه اقليت، طرفداران امام خميني و گروه اكثريت ميانهرو، اين گروه اكثريت بعد از ۱۵ خرداد سال ۴۲روش اصلاح طلبانه بهخود گرفته بودند و بزرگترين مشكل و محدوديتي كه طرفداران حضرت امام داشتند اين بود كه اين گروه ميانهرو روحيه نيمهمبارز داشتند اما طرفداران حضرت امام بهشدت مبارز بودند. در اثر اين محدوديتها ما نميتوانستيم بر شهر مسلط شويم، باوجود اين ما طي اين مدت مبارزه را ادامه داديم و روزبهروز هم دامنه فعاليتهاي ما بيشتر ميشد تا اينكه به سال ۵۶ رسيديم و در اين سال فرصت مطلوب بهدست آمد».
- نواركاستي كه بدل به فرصت شد
اين مبارز تبريزي در مورد زمينهها و چگونگي شكلگيري قيام 29بهمن تبريز ميگويد: «بعد از حادثه ۱۹ دي سال ۵۶ در قم، نوار كاستي از سوي يكي از علما به تبريز رسيد كه در اين نوار كاست، صحبتهاي تحريكآميزي عليه حكومت گفته شده بود و اين موضوع فرصت مغتنمي براي ما طرفداران حضرت امام خميني(ره) بهوجود آورد و چهلم شهداي قم براي ما بهترين فرصت بود. با موافقت مراجع تقليد قم و علماي آذربايجان در منزل آيتالله قاضي طباطبايي تصميم گرفته شد روز شنبه ۲۹بهمن سال۵۶ در مسجد حاج ميرزا يوسفآقا معروف به مسجد قزللي در انتهاي خيابان فردوسي، چهلم شهداي قم بهصورت رسمي در تبريز برگزار شود. مرحوم آيتالله قاضي با حركتها و جنبشهاي دانشجويي، هيئتهاي حسيني، بازاريان تبريز و علماي آذربايجان ارتباط بسيار نزديكي داشت؛ بنابراين براي شركت در اين مراسم از همه آنها دعوت كرده بود». در روز شنبه در ساعت معين (10صبح) مردم براي شركت در مراسم به مسجد رفتند اما ديدند در مسجد قزللي تبريز بسته است؛ يعني پليس اجازه نداده بود كه در مسجد باز شود. آنچنان كه در گزارش ارتشبد شفقت كه براي تحقيق در اين موضوع از جانب شاه براي بررسي به تبريز آمده بود نوشته شده است كه سرلشكر آزموده، استاندار آذربايجان و پليس در جريان بودهاند كه فردا در اين مسجد مراسمي برگزار خواهد شد. وقتي مردم ديدند در مسجد بسته است گفتند در مسجد را باز كنيد ولي پليس با فحش و كلمات ركيك و موهن از مردم خواست كه متفرق شوند. مردم پراكنده نشدند و با هجوم و فشار، دَرِ مسجد را باز كردند و بين مردم و پليس درگيري صورت گرفت. من در لحظه شهادت محمد تجلا بهدست سرگرد حقشناس دقيقا در چهارراه فردوسي و خيابان جمهوري اسلامي جلوي دكه پليس بودم كه ديدم مردم به سرگرد حقشناس حمله كردند و سرگرد حقشناس و پاسبانها كلاه در دست به طرف چهارراه فردوسي ميدويدند و مردم آنها را دنبال ميكردند. روز شنبه، از طرف انقلابيون تعطيل عمومي اعلام شده بود. اصناف و مردم اطاعت كردند اما مراكز وابسته به دولت اطاعت نكردند و بنابراين گروههاي دانشجويي هيئتهاي حسيني اعم از بنام و بينام، بازاريان و ساير گروههاي انقلابي موقعيت را غنيمت شمرده و مراكز دولتي را مورد حمله قرار دادند».
- سقوط شهر تبريز
«ساعت ۱۰ و ۳۰ دقيقه صبح بود، مردم در مسير خيابان فردوسي، سر بازار، خيابان جمهوري اسلامي، مراكز مالي و مظاهر حكومتي را مورد حمله قرار دادند. وضعيت تا ساعت ۱۲ ظهر به همين شكل ادامه يافت و كمي بعد افراد پليس و ساواك و ساير مأموران حكومتي و دولتي در خيابانها نبودند و به پاسگاهها عقبنشيني كرده بودند؛ يعني شهر سقوط كرده بود، از مسير دروازه تهران تا دروازه سردرود، شعب بانك صادرات كارخانه پپسيكولا، سينماها، مشروبفروشيها، مراكز فساد، كاخ جوانان، ساختمان حزب رستاخيز در ميدان منجم و تمام جاهايي كه از حكم مراجع تقليد سرپيچي كرده بودند به آتش كشيده شدند. اوضاع بهقدري با دقت و بصيرت رهبري شده بود كه همشهريان ارامنه كه ملزم به اطاعت از مراجع تقليد نبودند كوچكترين صدمه و آسيبي نديدند و مراكز كاري ارامنه اصلا خسارت نديد چون بنابه سفارش آيتالله قاضي، آنها از قبل شناسايي شده بودند. همين امر باعث شد كه وقتي كنسول آمريكا در تبريز از خليفه ارامنه آذربايجان در مورد وضعيت نابسامان شهر خواست كه شكايت كند خليفه ارامنه از اين كار امتناع كرده و گفت: اينجا از لبنان براي من امنتر است».
- اشك سرلشكر آزموده درآمد
الهي با اشاره به اينكه شعبههاي بانك صادرات بيشتر از همه مورد خشم و غصب مردم بود و به آتش كشيده شد اظهار ميكند: «چون سهام بانك صادرات متعلق به يك فرد بهايي به نام ثابت پاسار بود بيشتر از همه مورد تهاجم مردم قرار گرفت. ساير بانكها نيز بهعلت عدماجراي فرمان مراجع و عدمتعطيلي، مورد حمله قرار گرفتند. نكته مهم و ظريفي كه حتما بايد در اينجا اشاره كنم اين است كه در آن روز مردم مراكز دولتي و بانكها را مورد حمله قراردادند اما كوچكترين غارت مالي صورت نگرفت.ظهر آن روز سرلشكر آزموده، استاندارآذربايجان، براي آرامش شهر از ارتش كمك خواست. ارتش با سربازها و نظاميان تا ساعت ۶بعدازظهر شهر را آرام كردند. بااينكه سرلشكر آزموده يكي از سرلشكران كشور بود و عمري در صفوف نظامي بود ولي وقتي در مورد اين جريان در تلويزيون صحبت ميكرد گريه كرد و گفت: اين افراد آذربايجاني نبودند و از خارج از مرزها آمده بودند. اين موضوع، اوج استيصال و دستپاچگي حكومت را نشان ميداد».
- زنجيره چهلمهاي پياپي
«30بهمن سال۵۶ من توسط ساواك بازداشت شدم چون من سابقه داشتم مرا دوباره بازداشت كردند و در مورد سازماندهي اين برنامه توضيح ميخواستند و من نيز اظهار بياطلاعي كردم و البته آنها باور نكردند. بايد گفت ديگر رژيم به قدري درمانده شده بود كه حتي نميتوانست زندانيان را در بازداشت نگه دارد. اين حركت مردم تبريز باعث الهامگرفتن ساير شهرهاي ايران شد و ديگران هم فهميدند كه آنها نيز ميتوانند جرأت و جسارت انجام چنين اقدامهايي را داشته باشند. آيتالله شيخ محمد صدوقي چهلم شهداي تبريز را در يزد برگزار كرد و در آنجا نيز درگيري صورت گرفت و سپس چهلم شهداي يزد در كرمان و چهلم شهداي كرمان در شيراز گرفته شد و اين چهلمها به همين صورت به اعتصابات عمومي بدل شدند و در نهايت تا پيروزي انقلاب ادامه يافتند.