فيلم جنگي و درام اقتباسي تپه هكسا( در ترجمه عنوان اين فيلم به معناي جغرافيايي آن اشاره كردم؛ ترجمه عنوان اصلي ستيغ ارهاي است) ساخته مل گيبسون يكي از بهترين ساختههاي اين ژانر در دهههاي اخير است.
اگر اسب جنگي ساخته استيون اسپيلبرگ يك درام ضد جنگ و در مقام پاسداشت اسبهايي بود كه در دوران جنگ جهاني اول كشته شده بودند؛ تپه هكسا به روح انساني و ضد جنگ آن پرداخته است.
تپه هكسا بر اساس داستان واقعي يك بهيار جنگي به نام دزموند داس ساخته است و اندرو گارفيلد به خاطر ايفاي اين نقش نامزد كسب اسكار بهترين بازيگر نقش اول مرد در اسكار 2017 شده است.
دزموند داس بهياري است كه كه فداكارانه در دوران جنگ جهاني دوم در نبرد اوكيناوا بدون حمل اسحله جان 75 تن از همقطارانش را نجات ميدهد.
مل گيبسون در ساخت تپه هكسا عمدتا بر روايت ضدجنگ تاكيد دارد و تا حدود بسياري در اين كار موفق شده است. تپه هكسا با 140 دقيقه زمان در برگيرنده دوران زندگي دزموند داس از طفوليت تا پايان دوران خدمتش به عنوان بهيار در ارتش است.
سكانسهاي مربوط به تمرينات نظامي در كمپ و مشكلاتي كه دزموند به سبب عدم حمل سلاح با آنان روبروست و سكانسهاي تكاندهنده حمله به اوكيناوا و صعود به تپه هكسا از مهمترين بخشهاي اين فيلم به شمار ميآيند.
ژانر جنگی به نوعی مربوط به فرهنگ ملتهاست.پس از جنگ جهانی اول بسیاری از کشورهای اروپایی نسبت به ساخت و سازهای سینمایی اقدام کردند. سینمای داستانی جنگی؛ در واقع بیانگر رشادتها و ایثارگریهای جوانان این کشورها بود.
البته بدیهی است که بسیاری از این فیلمها نیز براساس وقایع حقیقی تاریخ جنگ ساخته نمیشدند.اما هر چه بود این فیلمها با ملیت و فرهنگ کشورهای اروپایی گره خورده بود.
تپه هكسا ممكن است در پارهاي موارد اغراق آميز جلوهگري كند اما هرچه باشد يك فيلم اصيل و بر اساس واقعيت و يك روايت از شخصي حقيقي خوب از كار درآمده است.