«دو قدم مانده به صبح» با اجرای محمد صالحعلا، برنامهای ترکیبی است که در آن درباره موسیقی، تئاتر، سینما، عکاسی و... گفتوگو میشود اما نقطه قوت این برنامه محمد صالحعلاست. مهمترین کار او در این روزها، دعوت از مسعود کیمیایی در این برنامه بود. با او درباره «دو قدم مانده به صبح» گفتوگو کردهایم.
- چطور شد مسعود کیمیایی به برنامه شما آمد؟!
مهمانها را معمولا با نظر تهیهکننده و کارشناسها دعوت میکنم. در این کار هم، از طرف برنامه وسواس هست. خوشبختانه برنامه شرایطی دارد که برخی مهمانها خودشان اعلام میکنند و دوست دارند در برنامه شرکت کنند. این لطف مهمانهاست و اعتمادی که آنها به برنامه دارند. جدا از این قضیه، فهرستی از افراد داریم که هم مردم درخواست کردهاند و هم مورد تایید تهیهکننده و کارشناسها هستند.
- زمان پخش برنامه، دیروقت است؛ به نظرتان این مسئله بر میزان مخاطب تأثیر میگذارد؟
با توجه به روابط عمومی و پیام کوتاه مردم، برنامه خیلی مخاطب دارد. نوع شبکه، مباحث و حتی ساعت پخش باعث نشده که این برنامه دیده نشود. تنها اعتراضی که میشنوم به زمان پخش مربوط میشود. خیلیها به من میگویند کاش زودتر بود یا تکرارش چه ساعتی است. فکر میکنم کنداکتور پخش، مشکلاتی دارد چون مدیران شبکه از این مسئله باخبرند و روابط عمومی هم دائم اعلام میکند. مشکلات فنی و برنامهریزی باعث شده زمان پخش فعلا تغییر نکند.
- مجریهای برنامه چطور انتخاب میشوند؛ مثلا فریدون جیرانی یا محمد رحمانیان؟
مجریها دعوت میشوند. در بعضی موضوعات هم کارشناسها بحث را به جایی میرسانند. جیرانی، رحمانیان و مجیدرضابالا از بهترینها هستند؛ به خوبی کارشان را بلدند و توانایی بحث در مسائل عمیق را دارند.
- از مجله نشانی چه خبر؟ کار در مجله، تلویزیون، رادیو، ترانهسرایی و... شما را خسته نمیکند؟
واقعا من گرفتار شدهام. این میل مردم و مخاطبان مجله و تماسها یک طرف و مشکلات اجرایی طرف دیگر. من بلد نیستم کارهای تبلیغاتی انجام دهم و به مسائل اداری - مالی آشنایی ندارم. پیگیری کار چاپخانه و... برایم سخت است ولی اصرار مرا به جایی کشانده که فعلا شماره 13مجله هم چاپ شده و قرار است در جشنواره مطبوعات هم شرکت کنیم.
من نوشتن و طراحی را دوست دارم و عاشق گفتن ترانهام؛ «دست میزنند شاخهها / در مجلس درختان / نیزار مینوازد / زیر صدای باران». من همه کارهایی که انجام میدهم را دوست دارم و وقتی کار نمیکنم خسته میشوم؛ اینطوری احساسم از زندگی بهتر است؛ «شعری که مینویسم / درددلی حروفی است / گاهی به خط غمزه / گاهی به خط کوفی است». حتما حالم خوب است که ترانه میگویم.