محمود کلاری . فیلمبردار در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر« اتفاق بزرگ» نوشت:
شب گذشته بزرگترین و مهمترین رويداد افتخارآميز تاريخ معاصر فرهنگ و هنر اين سرزمين پيش چشمان نزديك به يك ميليارد از جمعيت...
...كره زمين كه اين واقعه را بهطور زنده تماشا ميكردند، رقم خورد؛ البته بيشترين سهم از اين افتخار نصيب خانواده سينما و عضو كاردان و برجستهاش اصغر فرهادى خواهد بود. دومين جايزه آكادمى علوم سينمايى، بعد از پنج سال براي اصغر فرهادى و سينماى كشورمان از آنگونه دستاوردهايي است كه كشورهاى پيشرفته صنعتى كه صاحب تاريخ درخشان و پيشينه مؤثر در عرصه سينما هستند مثل آلمان و فرانسه براى دستيابى به آن هرساله بودجههاى كلانى هزينه ميكنند.براساس ارزيابىها چند برابر جمعيتى كه مراسم اسكار را بهطور زنده تماشا كردهاند، در هفته جارى تحليل، تفسير و خبر آن را از طريق مطبوعات و وسايل گوناگون ارتباطجمعى در سراسر جهان نظارهگر خواهند بود. و اين اتفاق بزرگي است؛ اين را براى آنهايى ميگويم كه به دليل جناحبندىهاى سياسى كه مطلقا با روح و ذات هنرى اين پديده همخوانى ندارد، به اشكال مختلف و با بهانهجويىهاى بىاساس سعى ميكنند ارزشهاى بىترديد اين واقعه مهم را زير سؤال ببرند و از ارزشهاى آن بكاهند!!به گمانم حتى اگر صرفا از بعد سياسى هم به اين رخداد بىسابقه بيطرفانه نگاه شود، اهميت كاربرد كمنظير آن در دنياى سياست نيز قابل مشاهده خواهد بود.بيش از يك ميليارد نفر در سراسر جهان بيانيه معترضانه يك فيلمساز ايرانى را در نقد و نفى سياستهاى نژادپرستانه و جنگطلبانه رئيسجمهور تازه به مسند نشسته آمريكا (ترامپ) از تريبونى در همان كشور شنيدند و در تأييد آن به ابراز احساسات پرداختند؛ اين واقعا اتفاق بزرگي است در ابعاد ملی.
- فقط يك فيلم از ميان صدها فيلم
روزنامه اعتماد در ستون سرمقالهاش نوشت:
بازي زندگي و سياست مثل سكهاي است كه پس از بالا انداختن، دهها بار ميچرخد تا به زمين برسد و بسيار سخت است كه پيشبينيپذير شود و همين نكته است كه انسان را نسبت به آينده هميشه اميدوار نگه ميدارد. البته به همان نسبت هم شواهد نااميدكننده ديده ميشود ولي در نهايت اين اميد است كه بايد معيار ما براي نگاه به آينده قرار گيرد، زيرا اميد و نااميدي نسبت به آينده بيتفاوت نيستند، و هركدام خود را در آينده بازتوليد ميكنند. از هنگامي كه ترامپ به قدرت رسيد نوعي از نااميدي نسبت به آينده سياست جهاني در همه كشورها به وجود آمد. اين پرسش مطرح شد كه امريكا را چه ميشود؟ ايالات متحدهاي كه پس از چند قرن رسميت دادن به بردهداري تازه فقط نيم قرن با الغاي كامل تبعيضنژادي از كابوس آن رها شده بود و 8 سال پيش براي نخستين بار يك غيرسفيد را نيز به كاخ سفيد روانه كرده بود، اكنون چه شده است كه يك شخصي مثل ترامپ را در كاخ مذكور مستقر كرده است؟ دنيا به كجا خواهد رفت؟ حكومتي كه بزرگترين زرادخانه اتمي را دارد، چگونه ميتوان تصور كرد اختيار اين زرادخانه در دست شخصي مثل ترامپ است كه همه وجودش از كينه و نفرت لبريز است؟ اين پديده نااميدكنندهاي بود. بهطوري كه برخي از صاحبنظران امريكايي آن را خطرناكترين پديده براي بشريت و زمين در دويست هزار سال گذشته دانستند! با وجود اين وضع اميد به آينده و اعتقاد به اينكه انسانها در صورت اتحاد و اتفاق ميتوانند در برابر خطرات اينچنيني متحد عمل كنند و به آن فايق آيند و نيز تجربيات ناخوشايند بشر از گذشته به ويژه در جريان جنگ دوم جهاني، بسياري را به اين نقطه رساند كه در برابر انحراف سكوت نكنند و اجازه ندهند كه برخي خودسريهاي سياسي سرنوشت بشريت را تيره و تار كند.
ترامپ آمد، البته با ارادهاي مثالزدني و اعتماد به نفسي كه تنه به ناآگاهي و جنون سياسي ميزد. هنوز روي صندلي كاخ سفيد ننشسته بود كه يكباره مجموعه وسيعي از احكام و دستورات رياستجمهوري را امضا و صادر كرد و پرسروصداترين آن اقدام عجيب و خالي از منطق او در ممنوعيت ورود اتباع هفت كشوري بود كه اتباع برخي از اين كشورها تحت ستم و خطر تروريستهايي قرار دارند كه از جانب همپيمانان ترامپ حمايت ميشوند! دنيا در برابر چنين دستوري شوكه شد ولي نااميد نشد. در اينجا بود كه يك دستگاه قضايي مستقل و حتي مسوولان دادستاني كه زيرنظر قوه مجريه و رييسجمهور هستند، در برابر اين دستور مقاومت كردند و در نهايت حكم به لغو آن دادند.
ولي آنچه براي ايران تبديل به نقطه اميد شد، حضور دوباره فيلمي از ايران يعني فروشنده به كارگرداني آقاي اصغر فرهادي در ميان نامزدهاي اسكار بود. حضور اين فيلم اين امكان را فراهم كرد كه نه تنها نهاد قضايي ايالات متحده، بلكه مهمترين نهاد هنري اين كشور يعني سينما نيز در برابر تصميم ترامپ واكنش نشان دهد و او را به چالش بكشد. آقاي فرهادي و بازيگران فيلم نيز با عدم حضور خود در اين مراسم و پيامي كه به آنجا ارسال كردند، نشان دادند كه فيلم و فيلمسازي براي آنان مهم است، ولي در برابر انسانيت و صلح، امري فرعي است و تا وقتي كه يك فيلمساز و كارگردان متعهد به معيارهاي انساني و صلح بشري است، فيلم او نيز معنا و مفهوم خاص خود را پيدا ميكند. در غير اين صورت فيلمسازي فاقد ارزش و جايگاه انساني خواهد شد. آقاي فرهادي در نوبت اولي هم كه اسكار گرفت پيامي كه داد واجد همين مضمون صلح و دوستي مردم ايران بود. پيش از جايزه اخير اسكار نيز، حضور كشتيگيران امريكايي در ايران نشان داد كه نحوه برخورد ترامپ با ايران نه مبتني بر عقلانيت است و نه هدف آن حفظ امنيت آن كشور است. يك بازي سخيفي بود كه به سرعت دست او رو شد.
اهداكنندگان جايزه اسكار و داوران آن نشان دادند كه چگونه ميتوانند استقلال خود را از حكومتشان حفظ كنند. قدرت يك كشور در وجه تخريبي آن مثل نيروي نظامي و بمب اتمي و هواپيما و ناو هواپيمابر نيست. قدرت يك جامعه در وجه سازندگي و جلوگيري از تخريب است. وقتي كه نهاد هنري آن ميتواند به بهترين شكلي مراسمي را در نقد و رد خودكامگيهاي يك رييسجمهور شكل دهد و حتي ميتواند فيلم كارگرداني را مشمول جايزه خود كند كه رييسجمهور ورود اتباع آن كشور را ممنوع كرده، نشاندهنده توزيع قدرت و توانمندي نهادهاي مدني و مستقل است.
تعلق جايزه اسكار به فيلم فروشنده فارغ از وجه هنري و سينمايي آن بدون ترديد داراي يك پيام انساني و سياسي به خودكامگي و رفتار غيرعقلاني يك رييسجمهور است. ساختن فيلم خوب يك بحث است كه تا حالا صدها فيلم خوب ساخته و مشمول جايزه شدهاند. ولي فقط يكي از اين فيلمهاست كه ميتواند همزمان موجب اثرات انساني و سياسي مثبت شود و اميد را در دل همه نااميدان زنده كند.
- طرح طاووس و عینک ماوراء بنفش
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
1- طاووس شدن، کار خُم رنگرزی نیست؛ همچنان که آثار باستانی در طول زمان ساخته میشود و نمیتوان اثر باستانی را ساخت. کارنامه یک مدیریت در طول زمان ساخته میشود؛ چیزی نیست که مانند مشق شب دو هفته تعطیلی عید، درست در شب سیزدهم سرهمبندی کرد. نامزدهایی که تازه پا به عرصه انتخابات میگذارند- هر چند که آنها نیز باید عاقلانه و صادقانه حرف بزنند- میتوانند وعده بدهند که چنین و چنان میکنند اما دولتی که بر سر کار است، نمیتواند به سیاق نامزدهای جدید عمل کند و درِ باغ سبز برای آینده نشان بدهد. دولتمردانی از این دست آنگونه که همین امروز یکی از نشریات شبه اصلاح طلب نوشته، باید کارنامه ارائه کنند نه اینکه تصور کنند همچنان زنگ انشاست و آنها میتوانند از آرزوها و رؤیاها بگویند.
2- از اینجا کار سخت میشود. اضطراب و ترس پدیدار میگردد و سیاستمداران و نشریات حامی دولت، زبان به هتاکی به نوع نامزدها میگشایند. تصویر همه نامزدهای محتمل - با انواع سلایق- را میگذارند و کنارش با احترام و استقبال تمام تیتر میزنند «استراتژی شغالها»! وزیر ارتباطات به جای اینکه درباره هنر دولت بگوید، به همه نامزدهای احتمالی حمله میکند و 19 آذرماه در جمع اعضای حزب اعتدال و توسعه کردستان میگوید «من فکر میکنم در 29 اردیبهشت، انتخابات سختی خواهیم داشت، چون هر کس با هر تفکری کاندیدا شود، هدفش تخریب آقای روحانی است.» دقت کنید! «هر کس با هر تفکری که کاندیدا شود»، نه این یا آن نامزد خاص. چرا این گونه مضطرب؟ پاسخ را آقای روحانی لابهلای نوعی فرافکنی و حدیث نفس میدهد: «بعضیها چون درسشان را حاضر نکردند، میگویند رقیب ما هم نباشد». ورزشکار آماده و قدرتمند، مشتاق حریف خود است تا با او پنجه در پنجه بیاندازد و توانمندی خود را نشان دهد، نه اینکه بگوید وارد مسابقه نشوید، که هر کس وارد گود شود، برای تخریب من میآید! ساختمان اگر از بتن و تیرآهن ساخته شده باشد مقابل زلزلههای شدید نیز مقاومت میکند، اما خانه شنی کنار دریا را که به بازیچه ساخته باشند، باید با فاصله از کنارش گذشت، مبادا که بریزد.
3- مدتی است برخی مدیران دولتی و مشاوران آنها سر شوخی و طعنه و تخریب را باز کردهاند. تصویری موهوم از منتقدان یا رقبا میسازند و به همان تصاویر واژگونه - به مثابه آسیابهای بادی- حمله میکنند. خود را تا عرش بالا میبرند و منتقدان را کُندذهن، آلزایمر گرفته، بیسواد، بیشناسنامه، هراسان از تعامل با جهان یا کسانی که نانشان در تقابل با دنیاست جا میزنند. از خود طاووس میسازند و «دیگران» را - هر کس با هر سلیقه و تفکر باشد- دیو و شغال و جاهل و جنگطلب مینمایانند؛ حال آن که به برخی از همین القاب و عناوین سزاوارترند. حکایت خودستایی این جماعت، حکایت طاووس علیین است که جناب مولوی روایت میکند:
آن شغالی رفت اندر خُمّ رنگ
اندر آن خُم کرد یک ساعت درنگ
پس برآمد پوستش رنگین شده
کاین منم طاووس علّیین شده
پشم رنگین، رونق خوش یافته
آفتاب آن رنگها برتافته
دید خود را سبز و سرخ و فور و زرد
خویشتن را بر شغالان عرضه کرد
جمله گفتند ای شغالک حال چیست
که تو را در سر نشاطی مُلتوی است
از نشاط از ماکرانه کردهای
این تکبر از کجا آوردهای
یک شغالی پیش او شد کای فلان
شید کردی یا شدی از خوشدلان
شید کردی تا به منبر بَرجَهی
تا زلاف، این خلق را حسرت دهی
پس بکوشیدی ندیدی گرمییی
پس ز شید آوردهای بیشرمییی...
4- راه دور نرویم. همین دیروز روزنامه آفتاب یزد نوشت: «حسن روحانی اکنون در زنگ انشا نیست و زنگ حساب آغاز شده؛ ملزومات فضای جدید روشن و بیّن است. یعنی دیگر رئیسجمهور نمیتواند بگوید چه تحویل گرفته بلکه باید بگوید چه کرده و چه گلی به سر مملکت زده است.» یک روز قبل از این روزنامه زنجیرهای، روزنامه بهار از نمره 100، نمره 20 را به دولت روحانی و کارنامه سیاست خارجی و اقتصاد آن داد و نوشت: «متأسفانه همه توان دولت صرف روابط با 5+1 شد و از ظرفیت عدم تعهد با 120 عضو، سازمان همکاریهای اسلامی و آفریقا بهرهبرداری نکردیم... در این 3 سال و نیم، وزارت خارجه واقعا تعطیل شده و یک دایره کوچکی از آن که مربوط به ستاد پیشبرد موضوع برجام است، کار میکند. در مجموع آنچه حاصل شد برخلاف توقعات و انتظارات و شعارهای داده شده بود. ما وقتی میتوانستیم به این فعالیتها افتخار کنیم که ببینیم بخشی از اهداف ما از طریق دیپلماسی تحقق پیدا کرده است؛ بخشی از اهداف ما مربوط به پیدا کردن بازارهای صادراتی است. ما محبوبیت مردمی زیادی را در جهان داریم و در حوزههایی مانند آمریکای لاتین شرایط بسیار خوبی برای ما ایجاد شده. کارخانههای ما که در رکود به سر میبرند، بازار صادراتی دارند و یکی از دلایل رکود، همین توقف صادرات است... اکثر سخنرانیها و مصاحبههای روحانی و موضعگیریهای اعضای دولت، درباره برجام بود که البته همین عرصه هم دستاورد قابل تحسینی هم نداشته است. با گذشت یک سال و خردهای از زمان اجرای برجام، اهدافی که گفته شد همچنان سر جای خود است و تحقق پیدا نکرد... اگر توقعاتی را که سیاست خارجی برای مردم ایجاد شد 100 در نظر بگیریم، شاید برای مجموعه این سیاست باید نمره کمتر از 20 را در نظر بگیریم.»
5- میتوان الیالابد به دولت قبل بد گفت اما مردم نیز میزانی از ظرفیت برای شنیدن و دیدن این فرافکنی دارند که سرانجام اشباع میشود. فقدان شجاعت پذیرفتن مسئولیت کمکاری و بدعملی و خلاف درآمدن وعدهها، موجب فرافکنیهایی از این دست میشود اما چنین رویکردی، نه برای دولتی که 100 روز کاری مفید بیشتر برایش نمانده، کارنامه دست و پا میکند و نه برای مردم، آب و نان و شغل و مسکن میشود. هنگامی درآمد کشور پس از برجام- با وجود دو برابر بیشتر فروختن نفت و دادن پز این خامفروشی- 18 درصد کاهش پیدا میکند، هزینه جاری دولت ظرف سه چهار سال 3 برابر میشود بیآنکه کمترین اثری در زندگی مردم داشته باشد، به نام رونق و رشد اقتصادی، گرد و غبار ضخیمتری از رکود بر سیمای تولید و کارخانجات ما مینشیند و رنگ زرد بازار در شب عید زار میزند، بیکاری شدت پیدا میکند و این بار صاحبان مشاغل بیکار میشوند، قیمت مسکن رو به صعود میگذارد در حالی که بازار مسکن در رکود غوطه میخورد و وزیر مربوطه مشغول گفتاردرمانی است و...، آنگاه کمی تا قسمتی استهزای مردم است که دولتمردی در خلأ حرف بزند و بگوید «چگونه است که هرچه غم و اندوه باشد، حلال است اما یک دقیقه که بخندیم، حرام است؟ بگذارید جامعه با نشاط باشد». مگر مردم آقای همساده مجموعه کلاه قرمزی هستند که بگویند «آقو! تریلی از روی پای ما رد شد، ما رو میگی؟ غشغش میخندیدیم»؟! مگر عهد سفر با اسب و الاغ است که میگفتند «تا نشان سمّ اسبت گم کنند- ترکمانا نعل را وارونه زن»؟ مدام دو قطبی انحرافی و مجعول بسازید و بعد هم به دوقطبیسازی بد بگویید و خیال هم کنید که مردم ژنتیکشان جوری ساخته شده که باید الیالابد سرکار بروند؟!
6- دولت دوازدهم باید بتواند از عوامفریبی و پوپولیسم غالب در طول این سالها که رگههای آن کمابیش در دو دولت یازدهم و دهم- البته با شدت و ضعف متفاوت- غالب شد، عبور کند تا بتواند در مسیر پیشرفت ملی معبرگشا و خطشکن باشد. دو نحله پوپولیستی ولو ظاهرا مخالف هم در طول این سالها، دعوت به راحتباش و تنآسانی اقتصادی کردهاند. از کروبی که وعده پرداخت 70 هزار تومان به هر نفر در صورت پیروزی میداد، تا وعده پرداخت 250 هزار تومان به هر نفر در اواخر دولت دهم و سپس، هورا کشیدن برای چند برابر کردن فروش نفت در دولت فعلی و در ازای آن تبدیل کشور به بازار واردات انواع کالاهای مصرفی (ولو به قیمت خاکسترنشین کردن تولیدکننده و کارگر ایرانی)، همه در یک مسیر انحرافی حرکت کردهاند و آن فروختن آینده و فرصتهای کارسازی و اقتصاد مولد در خدمت گذران باری به هر جهت امروز است. اکنون به جایی رسیدهایم که بدهی دولت از 250 هزار به 700 هزار میلیارد تومان رسیده و 53 هزار میلیارد تومان هم کسری بودجه دارد؛ حال آنکه ادعا میکند آن 100 میلیارد دلار بلوکه شده آزاد شده و روزانه هم 170 میلیون دلار در پسابرجام (قریب 60 میلیارد دلار در 13 ماه) به کشور آمده است. خب این همه هزینه یا پول ادعایی، در کدام گوشه از سفره مردم پیداست؟ اصلا آیا با اتکاء به خامفروشی هرچه بیشتر و واردات بیرویه برای تنظیم بازار(!) میتوان امید شکوفایی و رونق اقتصادی و اشتغال پایدار را داشت؟! اگر با «اغراق» - تصریح مدیر مسئول روزنامه شرق - میشد برجام را به ملت و کشور قالب کرد، با همین اغراق نمیتوان به مردم باوراند که رکود و بیکاری و عقبگرد اقتصادی، همان رونق و شکوفایی اقتصادی است. فقط با عینک بنفش است که میتوان گفت به قولهایی که دادیم عمل کردیم و شرمنده مردم نشدیم؛ کافی است این عینک را بردارند یا عینک ماورا بنفش بزنند تا واقعیت زندگی مردم را ببینند.
7- درباره استانداردهای دولت دوازدهم و رئیسجمهور و برنامه و تیمی که در تراز آن استانداردها باشد، باید در مجال دیگری قلم زد. در این مجال تنها میتوان گفت که با طعمه انگاری منصب، مدیریت اشرافی- نجومی، خوشنشینی، آساننمایی راه حلها و خودشگفتی نمیتوان دولت تراز خدمت ساخت؛ چنانکه امیر مومنان علیهالسلام در نامه 53 نهجالبلاغه خطاب به جناب مالک به عنوان عهدنامه تذکر داد: «واشعر قلبک الرحمهًْ للرعیهًْ... مهربانی و محبت و عطوفت به مردم را پوشش و شعار قلب خود قرار بده و با آنها درندهای نباش که بلعیدن آنان را غنیمت شمارد؛ که مردم دو گروهند، یا برادر دینی تو هستند و یا مانند تو در آفرینش... و بپرهیز از خودپسندی و اطمینان به هر آنچه که تو را به خودشگفتی وادارد و علاقه به ستایش دیگران؛ که این از مطمئنترین فرصتهای شیطان در نظر اوست تا نیکی نیکوکاران را نابود کند... و بپرهیز از منت گذاشتن به مردم به خاطر نیکی کردن یا کرده خود را بیش از آنچه هست بزرگ شمردن، یا اینکه به مردم وعده بدهی و خلاف آن را به جای آوری؛ که همانا منت، نیکی را نابود میکند و کار را زیادتر از آنچه هست دیدن، نور حق را از بین میبرد و خلف وعده موجب خشم خدا و مردم میشود... و بپرهیز از مقدم داشتن خود بر مردم در چیزی که مردم درباره آن مساوی هستند و غفلت از هرچه که برای همه روشن و توجه به آن ضروری است؛ زیرا به خاطر مقدم شمردن خود مورد مواخذه قرار خواهی گرفت و سود آن به دیگری خواهد رسید و در اندک زمانی پردهها از روی کارهایت برداشته میشود».