اما «زوتوپيا» تفاوت ظريفي با آثار همتراز خود دارد؛ اين انيميشن در پسزمينهي شوخيها و صحنههاي خندهدار زوتوپيا، حرفهاي عميق و تأثيرگذاري دربارهي تبعيض نژادپرستي در جامعه ميزند. «جودي هاپس»، خرگوش ريزهميزه و بامزهاي است كه تصميم ميگيرد بهعنوان اولين خرگوش پليس در ادارهي پليس شهر زوتوپيا كار كند. او به همه نشان ميدهد با جثهي كوچكش ميتواند كارهاي بزرگي انجام دهد و همهي مردم شهر را نجات ميدهد. «ريچ مور» و «بايرون هاوارد»، كارگردانهاي انيميشن زوتوپيا شخصيت او را از شخصيت يكي از اولين افسرهاي پليس زن در شهر لسآنجلس در دههي 80 ميلادي برداشت كردهاند.
از زماني كه نسخهي دوبلهي انيميشن زوتوپيا به ايران هم رسيد هواداران بسياري را در بين مخاطبان كودك و نوجوان ايراني پيدا كرده است. اگر يادتان باشد اوايل تابستان 1395 در شمارهي 836 هفتهنامهى دوچرخه به مناسبت آغاز اكران جهاني زوتوپيا گفتوگويي را با اين دو كارگردان با عنوان «شهروندان زوتوپيا در تهران!» برايتان آورديم و اينبار به مناسبتي ديگر به سراغ آنها رفتهايم. همانطور كه ميدانيد در ميانهي اسفندماه در هشتاد و نهمين مراسم جايزهي اسكار، انيميشن زوتوپيا بهعنوان بهترين انيميشن بلند سينمايي برگزيده شد. به همين مناسبت ترجمهي گفتوگوي تازهاي را با اين دو كارگردان برايتان انتخاب كردهايم تا بيشتر با دنياي پشت صحنهي زوتوپيا آشنا شويم.
* * *
- براي شروع دوست دارم بدانم واكنش استودیوي دیزنی وقتی كه شما انیمیشني 150 میلیون دلاری را با موضوع تبعیض نژادی روی دستشان گذاشتید چه بود؟
بایرون هاوارد: وقتی پنج سال قبل، ایدهي ساخت انیمیشني با حضور حیوانات سخنگو و مبارزه با موضوع نژادپرستی به ذهنمان رسید، فکر کردیم این ایده از آن ایدههای همیشگی استودیوي دیزنی نيست که بخواهد به آن پر و بال بدهد. اما اشتباه میکردیم. همه در استودیوي ديزني از این ایده استقبال کردند و با آغوش باز پذیرای ما شدند. در ابتدا ما فقط همان ایده را داشتیم و البته یک دنیا حمایت. اما هر چه بیشتر در پروژه جلو رفتیم، بیشتر متوجه شدیم که بر روی چه لبهي تیغی حرکت میکنیم. سبک انيميشنسازی ما در زوتوپیا، شبیه یک عملیات پارتیزانی بود! ما در مکانی عجیب مشغول ساخت انیمیشنی عجیب و غریبتر بودیم. میدانید که تیم ما در یک انبار متروکهي گمرک در حاشیهي یک فرودگاه مستقر شده بود.
- صبر کنید! واقعاً؟ چرا یک انبار؟
ریچ مور: در واقع بايد بگويم در آن زمان، ساختمان استودیوي دیزنی در حال بازسازی بود. این ساختمان در دههي 90 ميلادي ساخته شده بود و دیگر مكان مناسبي براي کار و فعالیت نبود. برای همین همه مجبور شدند که برای دو سال به مکان دیگری نقل مکان کنند. تیم زوتوپیا هم مجبور شد به انباري در هالیوود شمالی اسبابکشی کند. جايي نزدیک باند فرودگاه و ریل قطار و زمینی که محل نگهداری ضایعات بود. میتوانید حدس بزنید چه صداهای درهم و برهمی در پسزمینهي محل کار جديدمان وجود داشت. من را به یاد اوایل دوران کاریام در دههي هشتاد ميلادي انداخت. آن زمان انیمیشن مثل امروز اینقدر ارج و قرب نداشت و کارکردن در چنین مکانهایی معمول بود. اما باید اعتراف کنم که بودن در چنین جایی به روح بکر هنر و جوانهزدن خلاقیتهای ناب بیشتر نزدیک است.
بایرون هاوارد: موافقم! شبیه این بود که در دوران کالج هستيم و در خوابگاه نشستهايم و با هماتاقیهایمان فیلم میسازیم. جو صمیمانه و پرشور و نشاطی بود.
- استودیوي دیزنی در طول دروان کاریاش همیشه توانسته کیفیت بالایی را در تمامی آثارش حفظ کند. چه رازي در موفقيتهاي ديزني نهفته است؟
بایرون هاوارد: به عقیده من این موفقیت بهخاطر اين است که فرهنگ خاصی در دیزنی حاکم است. بر اساس این فرهنگ، همه در استودیو نسبت به اثري که در حال ساخت است، تعصب و حساسیت دارند و دلسوز آن هستند. به این معني که آن را اثر خودشان میدانند و برایش اهمیت قائلاند؛ حالا چه عضو تیم تولید آن باشند و چه نباشند. همهي اعضای استودیو میتوانند آزادانه نظرهايشان را دربارهي هرپروژهاي اعلام کنند و این به کیفیت آثار کمک زيادي میکند. در زوتوپیا هم ما از این قائده جدا نبودیم. چون موضوع اين انيميشن کمی غیرمعمول بود، اتفاقاً نظرهاي مختلفی هم دریافت میکردیم که برآیند آنها به ارتقاي سطح کیفی زوتوپيا کمک زيادي کرد.
- شما تیم بينظيري داشتید، از جمله دو برندهي جايزهي اسکار در دورههاي قبل. چهطور این افراد را دور هم جمع کردید؟ آیا صرفاً اسم استودیوي دیزنی، همه را به همکاری ترغیب میکرد یا اينکه داستان زوتوپيا برایشان جذاب بود؟
ریچ مور: نه! هیچکس فقط و فقط به خاطر اینکه این انيميشن متعلق به کمپانی دیزنی بود با ما همکاری نكرد؛ مخصوصاً گويندگان. برای آنها نقشی که صداپیشهاش بودند اولویت اول بود. در بخش صدای شخصيتها انتخابهای درستی داشتیم و همگی آنها خیلی بالاتر از سطح توقعمان ظاهر شدند. ما دو سال با این بازیگران همکاری مستمر داشتیم و كم و بيش شبیه یک خانواده شده بودیم. در بخش فنی هم ما با هنرمندان با استعدادی از ملیتهای مختلف از سر تا سر جهان همکاری میکردیم. بدون حضور این افراد موفقیت زوتوپیا غیرممکن بود.
- زوتوپیا از جهتهاي بسياري در بهترین زمان ممکن اکران شد. موافقید؟
بایرون هاوارد: درست میگویید. در زوتوپیا هدف ما این بود که صادقانه به موضوع نژادپرستی بپردازیم. قبول کنید که دنیای امروز، جای خوبی برای زندگی نیست. مردم به همدیگر ظلم میکنند، فقط به بهانهي اینکه از یک نژاد نیستند یا اينکه خود را از دیگران برتر میدانند. تیراندازی و مرگ و قتل رنگینپوستان تیتر دائمی اخبارند. همهي اینها باعث میشد که در طول تولید زوتوپيا بارها درنگ کنیم. نه بهخاطر اینکه شک داشتیم باید از این مسائل حرف بزنيم یا نه، اتفاقاً برعکس. ما هرروز بیشتر و بیشتر احساس مسئولیت میکردیم و میدانستیم که موضوعی که زوتوپیا به آن میپردازد اهمیت بسياري دارد. پس سعی خودمان را کردیم که به بهترین شكل آن را ارائه کنیم. در طول مبارزات انتخاباتی آمریکا و بعد از آن هم زوتوپيا بیشتر مورد توجه قرار گرفت و رنگ سیاسی آن بیشتر شد.
- نگران نبوديد يا نیستید که با اين تفسيرهاي سياسي از زوتوپيا، مخاطبان کودک و نوجوان را از دست بدهید؟
بایرون هاوارد: وقتی کوچک بودم فکر میکردم با تماشاكردن آثار انیمیشن فقط سرگرم میشوم. اما هرچه بزرگتر شدم بیشتر فهمیدم که آن انيميشنها بهجز سرگرمکردن، تأثیرات بسیار عمیقتری روی فکر و تصوراتم گذاشتهاند. الآن هم همین طور است. وقتی در جشنوارهي «سانتا باربارا» بودیم، 4400 کودک و نوجوان کلاس پنجمي و ششمي برای تماشای زوتوپیا آمده بودند. آنها کنجکاوانه دربارهي موضوع زوتوپيا حرف میزدند و تحلیل این انيميشن یکی از پروژههای درسیشان بود و با هوشمندی نظرهايشان را دربارهي آن میگفتند. تأثیر اجتماعی زوتوپیا هم بر این ذهنهای کوچک اما پرسشگر، بسیار دلگرمکننده بود.