خدايي، از هوش نرفتيد؟ حيرت نكرديد... دوباره زنده نشديد!
پس بيدليل نيست كه وقتي اين هواي دلانگيز، به تن بيجان طبيعت ميخورد، درخت و پروانه و كوه را هم دوباره زنده ميكند! تازه، كلي جوانهي بازيگوش هم سر از خاك سياه بيرون ميآورند و كلهي مباركشان را اينطرف و آنطرف ميكنند و قلپقلپ هواي بهار ميخورند و در چشمبرهمزدني، گل از گلشان ميشكفد و ميخندند و ميرقصند و...
و اينجاست كه دلت غنج ميرود؛ آخر احساس ميكني اين هم يكي از آن احساسهاي مشتركي است كه تو با طبيعت داري؛ از اين هوا طبيعت كيف ميكند، تو هم كيف ميكني، طبيعت زنده ميشود، تو هم زنده ميشوي، طبيعت ميخندد، تو هم ميخندي...
اگر به گذشته هم سرك بكشيم، اين حس مشترك را موقع آمدن بهار در اجدادمان ميبينيم. نشانهاش همين آداب و رسوم متنوع و رمزآلود است، سنتهايي نمادين و انساني.
در اينجا به رمزگشايي بخشي از اين آداب و رسوم عيدانه ميپردازيم.
- اولين جشن نوروزي!
انگار تاريخ پيدايش نوروز و قصهي بهوجودآمدن آن، بهشكل دقيق مشخص نيست. اما در كتاب «اوستا»، اينطور آمده كه در روزگار پادشاهي جمشيد، سرماي سختي زمين را در بر ميگيرد.
جمشيد هم براي حفظ جان مردم سرزمينش، برج و بارويي ميسازد تا همه به آنجا پناه ببرند و در امان باشند؛ از انسانها گرفته تا ديگر موجودات! در پايان سال سوم و درست در روز اول فروردين، سرما و توفان فروكش ميكند و مردم به جشن و پايكوبي ميپردازند و آن روز را نوروز مينامند.
بههمين دليل است كه ايرانيان، در جشن نوروز در سفرههايشان، نمادهاي زندگي را ميچيدند و شادي ميكردند.
- ثبت جهاني
از گذشتههاي دور اين جشن باستاني، در فلات ايران كه بسيار وسيعتر از مرزهاي كنوني كشور عزيزمان است، برگزار ميشد، حالا هم در اغلب كشورهاي همسايه مردم نوروز و آغاز بهار را جشن ميگيرند.
خلاصه اين روزها ما تنها نيستيم و مردم كشورهايي مثل افغانستان، تاجيكستان، تركمنستان، آذربايجان و... بههمراه ما، براي آمدن بهار، شادي مي كنند.
بد نيست بدانيد در سال 2010 ميلادي، سازمان ملل متحد منشأ ايراني اين جشن باستاني را به رسميت شناخت و در همان سال، يونسكو هم نوروز را بهعنوان ميراث غيرملموس جهاني به ثبت رساند.
- عيديميدي
يكي از جذابترين سنتهاي عيد نوروز براي نوجوانها، عيديگرفتن است. بد نيست بدانيد اوضاع و احوال هديههاي نوروزي از ابتدا اينجوري نبوده. يعني در گذشته، بهمناسبت نوروز، رعيت و كوچكترها به ديدن پادشاهان ميرفتند و برايشان هديه ميبردند؛ اما بعد از مدتي پادشاهان و بزرگان بهخود آمدند و براي حفظ آبرو هم كه شده، سنت را تغيير دادند و به كوچكترها عيدي دادند تا شايد دل زيردستانشان را بهدست آورند.
خلاصه خطر عيديدادن از بيخ گوشمان گذشت؛ چون اگر اين سنت باقي ميماند، هر سال دمعيد، ما هم مجبور بوديم پولهاي هفتگيمان را جمع كنيم و به فكوفاميل عيدي بدهيم!
- بيا كه خانهتكانيكنيم دلها را **
ايرانيان باستان بر اين باور بودند كه در نوروز، ارواح درگذشتگان به زمين ميآيند تا به بازماندگانشان سر بزنند. ايرانيان هم براي آنكه نزد درگذشتگانشان سفيدروي شوند، خانههايشان را حسابي ميتكاندند و معتقد بودند كه اگر ارواح درگذشتگان، خانهي آنها را تميز و آنها را شاد ببينند، شاد ميشوند و شادمانه به آسمانها باز ميگردند.
حتي برخي معتقدند حاجيفيروز، نماد همان ارواحي است كه از عالم بالا به زمين آمده و تلاش ميكند زمينيان را شاد كند.
جالبتر اينكه گذشتگان ما، سعي ميكردند علاوه بر خانهتكاني ظاهري و فيزيكي، به خانهتكاني دل آدمها، هم نظري داشته باشند و عادتهاي ناپسند و گردگرفتهشان را حسابي بتكانند.
- هفت سين
قرآن:
ايرانيان«هفت» را عددي محترم و مبارك ميدانستند؛ پس در سفرهي نوروز خود، هفت سيني بزرگ ميگذاشتند و در هرسيني، محصولاتي ميگذاشتند كه معمولاً با حرف سين آغاز ميشد. اما گل سرسبد اين سفرهي رنگين، كتاب آسماني و ديوان حافظ بوده است.
سيب:
گروهي سيب سرخ را نماد فروتني، مهر و شيدايي ميدانند و گروهي، نماد زايش و سلامتي.
سبزه:
ايرانيان باستان، چند روز مانده به عيد، سهسيني سبزه از گندم و جو و ارزن، به نشانهي پندار و گفتار و كردار نيك ميكاشتند تا روزيشان را در سال جديد بيشتر كند.
گاهي هم هفت دانه ميكاشتند و آنها را سر سفره يا در سردر خانه قرار ميدادند. بعد با توجه به آبوهواي آنسال، هر دانهاي كه بهتر و سبزتر ميشد، براي كاشت در زمين كشاورزيشان انتخاب ميكردند.
البته در سفرهي هفتسين، سبزه را نماد ايثار و ازخودگذشتگي هم ميدانند.
سير:
سير نماد مبارزه با زشتي و پلشتي است و برخي معتقد بودند سير با بويش، بديها را از خانه بيرون ميكند.
سمنو:
سمنو را از جوانهي گندم و آرد درست ميكنند و آن را نماد فراواني خوراك و زايش گياهان ميدانند. البته در سفرهي هفتسين، سينهاي ديگري هم حضور دارند. سينهايي مثل سير، سماق، سركه و... كه هر كدام مفاهيمي نمادين دارد.
آيينه و شمعدان:
آيينه و شمعدان، نماد نور و روشنايي است. شايد ايرانيان آيينه را سر سفرهي هفتسين خود ميگذاشتند، تا گاهي خودشان را در آن ببينند و در ذهنشان، رفتار يكسال گذشتهي خود را بررسي كنند.
ماهي قرمز:
ماهي قرمز كوچولو، نماد شادي و حركت است. البته ماهيقرمز قصهي ما، خوشحال است كه چند روز سر سفرهي ما مهمان است؛ اما او هم آزادي را دوست دارد و دلش ميخواهد، در آبهاي وسيعتري مثل حوضها و استخرهاي شهري شيرچه بزند و با دوستانش صفا كند.
- مناجات عيدانه!
يا مقلبالقلوب والابصار
يا مدبر الليل و النهار
يا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الي احسن الحال
ذكر اين دعا، در لحظهي تحويل سال هم از سنتهاي پيشينيان ماست. البته اين راز و نياز عاشقانه در قرآن يا هيچيك از كتابهاي ادعيهي شيعه يا اهل سنت نيامده و بيشتر به نظر ميرسد اين دعا، نجواي صاحبدلي بوده است كه از دلش برآمده و بر دل همهي ما ايرانيان هم نشسته.
اگر به معني آن هم سركي بكشيم، به ارتباط معنوي ويژهي ايرانيان با خداوند هم پي ميبريم. اي خدايي كه در اين لحظه از سال، حال و روز طبيعت بيجان را تغيير ميدهي، از تو درخواست ميكنم حال دل بيحال ما را هم تغيير دهي و بهترين حال را به زندگي ما ببخشي!
تصويرگريها: سارا عصاره
- سفر دل!
كلمهي عيد، از واژهي «عود» به معناي بازگشت گرفته شده. اگر در رخدادهاي طبيعي هم دقت كنيم همين بازگشت را ميبينيم؛ انگار طبيعت تلاش ميكند پس از پشت سرگذاشتن روزهاي برگريزان و سرد، دوباره به روزهاي سبز و سرزندهي بهار باز گردد.
پيشينيان ما هم انگار برنامهي زندگيشان در روزهاي سال نو، همين بوده؛ تلاش براي بازگشت به خويشتن، بازگشت به خويشتني كماليافته! اما اين بازگشت بيزاد و توشه كه امكان ندارد!
پس بههمين دليل، سنت طبيعتگردي و سفر، در بين ايرانيان در اينروزها مرسوم بود تا انسان هم بتواند بازگشت به روزهاي كمال را از طبيعت بياموزد و خوراك ذهني و فكري ويژهاي براي خودش دستوپا كند و مانند بهار، او هم به فكر بازگشت به طراوت و كمال بيفتد.
- باران رحمت!
در روز سيزدهم فروردين، ايرانيان از ديرباز دل به طبيعت ميزدند و در كنار رود و رودخانه مي نشستند و سبزههاي گرهزدهي خود را به آب ميسپردند و به شادي ميپرداختند.
برخي معتقدند ايرانيان اين عدد و اين روز را نحس ميدانستند و به طبيعت ميرفتند تا نحسي آن را از سر خودشان دفع كنند.
اما بسياري از پژوهشگران با اين فكر موافق نيستند. آنها معتقدند در فرهنگ ايراني، هيچيك از روزهاي سال، بد يمن و نحس نبوده و حتي ايرانيان باستان، براي هر روز و ماه و سال، اسمهايي مرتبط با معنويت و طبيعت انتخاب كردهاند.
در تقويم ايراني، روز سيزدهم هرماه، بهنام «تير روز» نامگذاري شده كه در آن «تيشتر» يا همان ستارهي باران، بر بي آبيها غلبه ميكند و باعث ميشود كه رحمت الهي بر طبيعت ببارد.
در اين روز هم ايرانيان دل به طبيعت ميزنند تا از باران رحمت الهي، خيس خيس شوند.
- ديد+بازديد
ديد و بازديدهاي نوروزي هم از جمله رسمهاي مهم اين ايام بوده است. كوچكترها در اولين روزهاي سال نو، بهدستبوس بزرگان ميرفتند و بزرگان هم بهرسم ادب، به بازديد كوچكترها ميآمدند و خلاصهي سال جديد را با انرژي مثبتي كه از خويشاوندانشان ميگرفتند، آغاز ميكردند.
* مصرعي از مولانا جلالالدين مولوي
* * مصرعي از سهيل محمودي