همشهری‌آنلاین: دکتر غلامحسین معتمدی، روانپزشک و شاعر و نوازنده پیانو، دوستی درازدامنی با دکتر افشین یداللهی داشت. آنها هر دو روانپزشک بودند و هر دو شاعر و در کنار آن بسیار به هم نزدیک و صمیمی.

افشین یداللهی شب مهمان دکتر معتمدی و به گفته ایشان ساعت ۲۵ دقیقه به ۲ شب به طرف تهران راه افتاد اما تصادفی شگفت و نابهنگام  او را از جامعه فرهنگی و ادبی ایران ستاند.

دکتر معتمدی می‌گوید بعد از فوت مهدی سحابی که از دوستان نزدیک او بود، مرگ افشین یداللهی که هم نابهنگام بود و هم آنکه بسی جوانتر از مرحوم سحابی، سخت متاثرش کرده است. 

قطعه شعری را که احساس درونی‌اش نسبت به این فقدان فراوان‌تاثیر است را برای همشهری‌آنلاین ارسال کرده است که از نظر شما گرامیان می‌گذرد.

  • براي افشين يداللهي نازنين

چشمان زندگي را
مي‌گشودي
به تماشاي ما و جهان
تا ايران را
بسرايي
وطن را
بر لبان همه بنشاني
و عشق
بهانه‌ي بودنت بود
كه از كلام تو جان مي‌گرفت.

اكنون،
ديدگان مرگ را بگشاي
ببين كه نيستي!
و نبودنت را
ترانه‌اي ساز كن
كه هيچكس را
تاب شنيدن آن نيست.

  • غلامحسين معتمدي

١٣٩٥/١٢/٢٥