برخي تحليلگران با اشاره به برخي نشانههاي نرمش در ماههاي اخير ازجمله در اجلاس اوپك و يا خروج لبنان از بن بست سياسي سالهاي اخير، اين سفر را نشانه ديگري از تمايل رهبران رياض به تغيير راهبرد سالهاي اخير بهويژه 6سال گذشته دانسته و عواملي نظير ناكامي عربستان در باتلاق جنگ يمن و يا تحولات ميداني و سياسي در سوريه و عراق را به نفع جريان مقاومت دانستهاند.
در مقابل، عده ديگري با اشاره به نشانههاي ديگر نظير سخنراني همسوي 3وزير خارجه عربستان، تركيه و رژيم صهيونيستي در اجلاس امنيتي مونيخ عليه ايران و تشديد فعاليتهاي عربستان در حمايت تسليحاتي و مالي از گروههاي تكفيري در سوريه و عراق و همينطور تلاش براي نزديكي هر چه بيشتر به تركيه و تشكيل ائتلافي عليه ايران را نشانهاي از عدمتغيير مسير و راهبرد عربستان در قبال منطقه و ايران تلقي كرده و اقداماتي نظير سفر غيرمنتظره الجبير به بغداد را صرفا اقداماتي تاكتيكي و تبليغاتي بهمنظور تسهيل پيشبرد راهبرد مخرب عربستان در دهههاي گذشته و بهويژه شش سال اخير تلقي كردهاند.
شواهد مهمي در دست است كه تحركات اخير عربستان بيش از آنكه نشانگر يك تغيير راهبردي در منطقه باشد، نمايشهاي تاكتيكي و كوتاهمدت است كه عمدتا در راستاي بحرانهاي داخلي عربستان و ازجمله جنگ قدرت در داخل عربستان و همينطور جلب نظر قدرتهاي خارجي و بهويژه آمريكا براي حمايت از محمد بن سلمان براي جانشيني پادشاه فعلي عربستان در آينده صورت ميگيرد.
واقعيت اين است كه نظام سياسي عربستان در سالهاي اخير و بهويژه بعد از سال 2003با چالشهاي عميق هويتي و سياسي روبهرو بوده است و بهويژه بعد از مرگ ملك عبدالله، پادشاه اين كشور در ژانويه 2015اين شكافها وبحرانها به شدت تشديد شدهاند. اين نظام سياسي از ابتداي تاسيس در سال 1932ميلادي بر 2 پايه اساسي بنا نهاده شده است: وهابيت و معادله نفت در برابر امنيت به معني وابستگي امنيتي به ايالات متحده آمريكا. هر 2عامل در سالهاي اخير با بحرانهاي جدي روبهرو شدهاند.
شايد يك يا دو دهه قبل كمتر كسي تصور ميكرد كه روزنامههاي اصلي كشورهاي غربي شاهد حملات روزمره به ايدئولوژي وهابيت بهعنوان ريشه اصلي اكثر گروههاي افراطي تكفيري-جهادي در خاورميانه باشد. وهابيت از ابتداي تاسيس حكومت آل سعود در سال 1932، بهعنوان «علت وجودي» حكومت حاكم بر عربستان سعودي شناخته ميشده است.
اين قرائت خشن و افراطي از اسلام كه در اقليت مطلق در جهان اسلام قرار داشته و دارد، مهمترين ابزار حكومت عربستان سعودي براي سركوب گروههاي داخلي در شبه جزيره عربستان و در سالهاي 1970به بعد، مهمترين ابزار براي صدور گروههاي افراطي تهديدكننده داخلي به خارج از عربستان و همينطور بهعنوان يك ابزار سياسي در خارج از مرزهاي عربستان بهكار رفته است. وهابيت به پشتوانه دلارهاي نفتي آل سعود به سرعت به مهمترين منبع و الهام بخش اسلامي افراطي در اقصي نقاط جهان از شهرها و روستاهاي خاورميانه و افغانستان و پاكستان گرفته تا پايتختهاي اروپايي تبديل شد. 11سپتامبر 2001، زنگهاي خطر براي كشورهاي غربي كه وهابيت را ابزاري مفيد در دستان متحد منطقهاي خود ميديدند، به صدا درآورد. با اين حال طرح صلح عربي پيشنهادي ملك عبدالله در سال 2002، كه به معني پشت كردن به آرمان 50ساله ملت فلسطين تلقي شد، حق السكوتي بود كه باز هم كشورهاي غربي را به ادامه چشمپوشي از توجه به آثار مخرب اين ايدئولوژي خطرناك متقاعد كرد. با وجود اين بعد از تحولات سال 2011در كشورهاي عربي و ظهور و قدرتگيري داعش و ساير گروههاي تكفيري-جهادي در عراق و سوريه و انجام برخي عمليات تروريستي اين گروهها در كشورهاي اروپايي، باعث شد توجه به نقش مخرب اين ايدئولوژي خطرناك مجددا جلب شود و وهابيت با انتقادات بيسابقهاي در جهان مواجه گردد. حصول به برجام و غيرامنيتي شدن پرونده هستهاي ايران، زمينه را براي تشديد اين انتقادات و جلب توجه هرچه بيشتر به ابعاد مخرب وهابيت فراهم نمود.
بحران دوم، بحران برون سپاري امنيتي است كه عربستان در سالهاي بعد از 2003با آن مواجه شد و بهويژه با روي كار آمدن اوباما و تحولات 2011تشديد شد. معادله نفت دربرابر امنيت از دهه 1930ميلادي با تاسيس شركت آرامكو آغاز شد و در سال 1945با ملاقات روزولت و پادشاه وقت عربستان جنبه رسمي بهخود گرفت؛ مبني بر اينكه عربستان نفت مورد نياز آمريكا و جهان غرب را تأمين كند و در مقابل از حمايت امنيتي آمريكا برخوردار باشد. با اين حال به مرور زمان عربستان سعي كرد تا از ابزار نفتي بهعنوان يك سلاح سياسي استفاده كند كه اين موضوع نارضايتي بخش بزرگي از دولتمردان آمريكايي را به همراه داشت.
طرح خاورميانه بزرگ دوران بوش و بهويژه بعد از سال 2003 فشارهايي را بر عربستان براي بازكردن فضاي سياسي و كاهش حمايت از وهابيت وارد نمود، ولي در سال 2006 و با به بن بست رسيدن جنگ در عراق و افغانستان اين سياست دنبال نشد. با روي كار آمدن اوباما در سال 2009مجدد پايههاي اين معادله سستتر شد و بهويژه با پيشرفت پروژه نفت صخرهاي و استقلال نسبي آمريكا از نفت خاورميانه اين سياست تشديد شد.
اصطلاح مجاني سوارها كه هم اوباما و هم ترامپ در سالهاي اخير عليه عربستان بهكار گرفتهاند، در همين راستا تعبير شده است. با روي كار آمدن ترامپ در آمريكا، دولت عربستان قمار جديدي را با دولت تازه شكل گرفته اين كشور شروع كرده است و نهايت تلاشش را ميكند تا سياستهاي دولت جديد آمريكا را شكل دهد و تضعيف معادله نفت در برابر امنيت را كند يا متوقف كند و همينطور از ادامه حملات به وهابيت بهعنوان ريشه اصلي افراطيگري در منطقه جلوگيري كند. با وجود اينكه اميدهاي عربستان به نتيجه دادن اين شرط بندي جديد زياد نيست، ولي تنها اميد آل سعود براي جلوگيري از افول روزافزون در منطقه است. حقيقت اين است كه آل سعود و بهويژه جناح محمد بن سلمان و عادل الجبير كه در تيم وي است، سرمايهگذاري زيادي روي پيروزي هيلاري كلينتون كرده بودند كه خشم ترامپ را بر انگيخت. اين موضوع كه در نخستين سفر مقام عالي رتبه آمريكايي يعني مارك پمپئو به عربستان، مدال مبارزه با تروريسم به محمد بن نايف، رقيب اصلي محمد بن سلمان داده ميشود، نشانه خوبي براي جناح بن سلمان و حتي پادشاه عربستان تلقي نميشود؛ چرا كه محمد بن نايف در رياض مغضوب بوده و حتي چندي قبل به نشانه قهر مدتي را در خارج عربستان به سر برده است.
همينطور مطابق اخبار، نخستين تماسهاي شخص ترامپ با سران كشورهاي حاشيه خليجفارس، صحبتهاي مطبوعي براي آنها نبوده و عمدتا به باج خواهي از اين كشورها در جهت مشاركت در هزينهها و تأمين نيروي نظامي در منطقه تعبير شده است. اين شرايط باعث شده است كه جناح محمد بن سلمان و عادلالجبير دست به مانورهاي تبليغاتي در جهت خواستههاي ترامپ بزند. ازجمله اعلام دوباره جبير مبني بر اعزام نيروي زميني به سوريه(كه در زمان اوباما هم ادعا شده بود) و يا سفر به عراق كه براي دولت آمريكا اهميت زيادي دارد، از اين دست است. حقيقت اين است آمريكا كه 4تا 6تريليون دلار براي جنگ عراق هزينه كرده است، از نقش مخرب عربستان در اين كشور آگاهي دارد و مانورهاي عربستان و در واقع جناح محمد بن سلمان براي همكاري با آمريكا در عراق در همين راستا صورت ميگيرد؛ موضوعي كه بسيار بعيد است در عمل پياده شود.
جمع بندي اين كه عربستان و جناح محمد بن سلمان منتظر شكلگيري سياست دولت جديد آمريكا بهعنوان آخرين اميدها براي كنار زدن رقيب داخلي يعني محمد بن نايف و همينطور نجات عربستان از 2 بحران مشروعيتي و امنيتي يعني بحران جهاني وهابيت و ادامه وابستگي امنيتي به آمريكا هستند و تا شكلگيري سياست خاورميانهاي ترامپ در6 تا 9ماه آينده بعيد است كه تغييري در راهبرد شش ساله خود بدهند.