روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش با تيتر« آزموده را آزمودن خطاست» نوشت:
در فارسی تمثیلهای زیبایی وجود دارد که هریک عبارتی کوتاه، معنایی بلیغ و توصیفی دقیق از چیزی یا کسی ارائه میکند.
«آزموده را آزمودن خطاست» از جمله همین تمثیلهای کوتاه و پرمعناست و کنایه از آن است که اگر کسی در انجام وظیفه و یا وعدهای که برعهده گرفته است موفق نباشد و این ناکامی و ناتوانی به تکرار هم نشسته باشد، نمیتوان از او در آن عرصه انتظار موفقیت داشت چرا که نتیجه از قبل مشخص است و آن خروج ناموفق از آزمون دیگر است.
نزدیک چهار سال از آغاز کار دولت یازدهم میگذرد. از روزگاری که رئیسجمهور و اطرافیانش، بیش از هزار و سیصد وعده رنگارنگ به مردم دادند و به هر شکل و زبان و اشاره ممکن گفتند که دِین خود را به مردم ادا خواهند کرد.
چهار سال بعد از آن روزها، سررسید وعدهها فرارسیده ولی هیچ خبری از خرمن و محصول نیست! مزرعه دولت آنچنان بیحاصل و خشک است که گویی اصلا کشت و زرعی صورت نگرفته و از همان روز بعد از انتخابات، همه وعدهها فراموش شده است!
در چنین شرایطی، منطقا امید به اعتماد دوباره، امیدی خلاف منطق خواهد بود.
همه کسانی که در ایام تعطیلات نوروزی به مناطق شهری و روستایی درگوشه وکنار ایران سفر کرده بودند، در یک ره آورد متفق و مشترکند و آن گلایههای بیپایان و تلخ مردم از اوضاع معیشتی و اقتصادی است.
حالا دیگر کسی نیست که صابون بیعملی و بیتدبیری دولت یازدهم به تنش نخورده باشد و از وضع سخت اقتصادی و معیشتی شاکی نباشد. اکنون کسانی که فروردین 93 (نخستین نوروز دولت یازدهم) و در ایامی که دولت تدبیر ماه عسل خود را طی میکرد، با حرارت و شور از رای خود به رئیسجمهور محترم دفاع میکردند، از آن کار پشیمانند و معتقدند فرصت 4 ساله مملکت با وعده و شعار گذشت و هیچ چیزی نصیب مردم نشد، سفرهها کوچکتر شد و بیکاری گستردهتر از همیشه! فساد وسیع اداری و مالی و بیسابقهترین دستدرازیها به بیتالمال در همین مدت و همزمان، تشکیل باندهای وابسته به برخی نورچشمیها برای واردات وسیع و حتی هدایت کالای قاچاق، در هر شهر و دیاری، جمع کثیری را بیکار کرد و داد مردم را در آورد.
این رهآورد تلخ و مشترک نوروز 96 است که شوربختانه جایگزین امید نوروز 93 شده و دولتمردان و دستگاه عریض و طویل رسانهای آنها را به این فکر انداخته که حالا که دستاوردی در کار نیست و وعدهها پوچ از آب در آمده، چه خوب است، دستاوردی ساخته شود و چند حرف دهان پر کن و چندکار نمایشی به عنوان خدمت عظیم به مردم معرفی شود!
در اجرای پروژه دستاوردسازی، تقسیم کاری اولیه صورت پذیرفته و برخی که از کنار دولت به نوایی رسیدهاند و از درد دل فلان روستایی محروم و فلان پدر بیکار خبری ندارند، حرفهایی میزنند که پذیرش آن برای یاران نزدیک دولت هم ممکن نیست.
مثلا فلان یار غار دولت مدعی شده «همه عمر دولت یازدهم، صرف آواربرداری دولت قبل شد و اگر مردم باردیگر به آقای روحانی رای بدهند، تازه نوبت آن است که وی بتواند به برنامههایش جامه عمل بپوشاند»! این همان وعده سرخرمن نیست که بعد از یکبار بدقولی با زبانی دیگر تکرار میشود!؟ این مدافعان کارنامه خالی دولت توضیح نمیدهند که اگر دولت یازدهم چهارسال دیگر هم فرصت بیابد، چه تضمینی دارد که به این وعده عمل کند!؟ اکنون که در میانه راه و نیازمند به رای مجدد مردم قرار داریم، وضع این است که میبینیم و صدای همه را بلند کرده، وای به فردایی که دیگر نیازی به رای مردم هم نداشته باشند!
در دستاوردسازی، برخی گوی سبقت را از دیگران میربایند و حرفهایی میزنند که بعید است حتی خودشان هم قبول داشته باشند! یکی از آنها این است که دولت یازدهم، سایه جنگ را از سر ایران دور کرد! مدعیان توضیح نمیدهند که کدام کشور، کدام همسایه، کدام قدرت نظامی قصد یا یارای جنگ با ما را داشتند!؟ و کدام اقتدار و توانمندی و هنر دولت یازدهم آن سایه شوم و البته خیالی را دور کرد؟! اغلب همسایگان ایران درگیر مشکلات داخلی خود هستند و از عهده آنها هم بر نمیآیند تا چه رسد با رویارویی با ایران مقتدر. آمریکا در عراق و سوریه و افغانستان و ... زمینگیر و بیتوفیق است و ...اما این مدافعان کارنامه خالی، منت رفع سایه جنگ بر سر ملت میگذارند!
برخی دیگر هم بازکردن زنجیر تحریم از دست و پای اقتصاد ایران را به عنوان دستاورد بزرگ دولت یازدهم معرفی میکنند! این ادعای گزاف که هر هفته و هرماه از سوی دولتمردان تکرار میشود در حالی است که همین یک هفته اخیر آمریکا تحریمهای تازهای علیه ایران وضع کرد و انگلیس با انتشار بیانیهای، تحریمها را تثبیت و تجار را از معامله با ایران برحذر داشت! اما برخی امید دارند که با تکرار یک دروغ، آن را در جامعه جا بیندازند!
برخی هم مثل برادر رئیسدولت اصلاحات وقتی میبینند هیچ چیزی برای دفاع وجود ندارد، صحنه رئیسجمهوری را با عرصه جنگ وحشیانه گلادیاتورها شبیه دانسته و بیتوجه به ضرورت کارنامه مثبت میگوید: «روحانی یک تنه از عهده همه اصولگراها بر میآید»!
علت تکرار این دروغهای ناشیانه، به جز خالی بودن دست مدعیان از یک برگ دستاورد روشن و بدون ابهام، دوری آنها از مردم و نشستن در برج عاج و نگاه از بالا به پایین نیست. آنها هم اگر مثل مردم عادی در کوچه و خیابان شهرهای دور و نزدیک و حتی پایتخت، با مردم محشور و مأنوس بودند میدیدند که آنها اصلا اهمیتی به این دروغ نمیدهند که سایه جنگ رفع شده! قبول نمیکنند که تحریمها رفع شده، نمیپذیرند که دولت قبل آوار بود و دولت فعلی مشغول آواربرداری! آنها به سفره خالیشان نگاه میکنند، به بچههای بیکار و باسواد و تحصیلکردهاشان، به کارخانههای مشهوری چون ارج و آزمایش که یکی پس از دیگری تعطیل شدند و اعتبارهای هفتاد - هشتاد سالهای که در دولت یازدهم نابود شد. به انبوه کالاهای قاچاق که بالا و پایین کشور را فراگرفته و دولت برای کنترل و کاهش آن کاری نکرد تا آنجا که کشاورز و صنعتگر ایرانی به افلاس و ورشکستگی افتاد ...
مردم این چیزها را میبینند نه آن دروغهای بزک کرده و اتو کشیده را و این چیزی است که دولتمردان از درک آن عاجزند. چون بین مردم نیستند. با حقوقهای نجومی و پیوندهای آلوده اقتصادی و رانتهای پیدا و پنهان و ... نمیتوان مثل مردم عادی زندگی کرد و از درد دل آنها با خبر شد. وقتی اشرافیت سکه رایج شنیدن است حرف حساب مردم ناممکن است.
کارنامه دولتمردان در این سالها، مملو از توهین و بیاحترامی به منتقدان و کارشناسان نخبه و دلسوز است! این رفتار عجیبترین رفتار ممکن از یک مدیر- در هرجای عالم - است که نقد را با ناسزا جواب دهد اما در اینجا این اتفاق افتاد و هر منتقد مشفق و دلسوزی به جهنم حواله داده شد و به تبعیت از رئیسجمهور، دولتمردان هم دیگران را بیشعور و ... نامیدند!
اکنون هم که45 روز به انتخاب رئیسدولت دوازدهم باقی مانده است، بار دیگر همان وعدههای زیبا و فریبنده را تکرار میکنند، گویی غیر از وعده چیزی در بساط ندارند! جریان رسانههای زنجیرهای هم که مدیون و مرهون الطاف پیدا و پنهان دولتیان است، با همه توان در این آتش خاموش فوت میکند.
رهبر معظم انقلاب در اسفند ماه سال94 و در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در بیاناتی حکیمانه، با بر شمردن برخی معیارها برای انتخابات، درخصوص تاثیر انتخاب آگاهانه بر زندگی مردم تاکید فرمودند: «هرچه انتخاب کنید برای خودتان انتخاب کردهاید. انتخاب خوب شما به خود شما برمیگردد؛ اگر انتخاب با غفلت انجام بدهید که انتخاب بدی از آب دربیاید و از کار دربیاید، بدیاش به شما برمیگردد؛ خاصیّت کار این است...انتخاب که میخواهید بکنید، بشناسید و انتخاب کنید؛ بشناسید. به دینشان، به تعهّدشان، به وفاداریشان به انقلاب، به ایستادگیشان در راه انقلاب، به عزم و ارادهشان، به شجاعتشان و به مرعوب نشدنشان خاطرجمع بشوید، آنوقت رأی بدهید...»
- سنپترزبورگ؛ شوکِ روسیه
بهرام امیراحمدیان . كارشناس روسيه در ستون سرمقاله شرق نوشت:
مدتها بود که از حوادث تروریستی در روسیه خبری نبود. پس از اشغال کریمه در سال 2014 شاید بمبگذاری در متروی سنپترزبورگ را بتوان ضربه محکمی به امنیت روسیه قلمداد کرد. سنپترزبورگ پایتخت فرهنگی روسیه است و هر نوع حادثه شوکآور میتواند موجب بهت و حیرت سنپترزبورگیها شود که شهر ولاديمير پوتین و ديميتري مدودف و حلقه سیاسیون حکومتمدار سنپترزبورگیهای روسیه است.
این شهر آرام و زیبا که یکی از نقاط دیدنی و گردشگری روسیه است، هرچند در این هنگام سال به سبب سرما و هوای گرفته بازدیدکننده خارجی ندارد ولی بهتنهایی با بیش از پنج میلیون نفر جمعیت، نبض اقتصادی و تجارت و فرهنگ روسیه در آن میتپد. ناامنی در شبکه حمل و نقل بهویژه متروی آن، که در برخی موارد ایستگاههایی از آن عمیقترین ایستگاههای مترو در جهان است، موجب بروز احساس ناامنی در شبکه مترو ميشود که میتواند حیات اقتصادی شهر را مختل کند. اگرچه هنوز علت اصلی انفجار به اطلاع نرسیده ولی رئیسجمهور پوتین در نخستین لحظه پس از انفجار که در نشستی با همتای بلاروس خود بود، بلافاصله دستور رسیدگی صادر و اعلام كرد بعید نیست که این انفجار یک عمل تروریستی بوده است.حضور روسیه در عملیات نظامی در سوریه و شکست داعش و تروریستها در حلب و حمص و دیگر نقاط ناآرام سوریه، احتمال دخالت داعش و انجام عملیات تروریستی را بیشتر میکند.
اگر بدانیم عملیات گسترده روسیه تزاری در سرکوب اتحادیه سیرکاسی (چرکسیا) در اواسط قرن نوزدهم كه موجب تبعید خودخواسته هزاران مبارز چچنی به خاورمیانه از جمله اردن و سوریه شد که آن زمان بخشی از امپراتوری عثمانی بود، ممکن است از شرایط کنونی بهره گرفته و اقداماتی انجام دهند زیرا در آغاز حضور نظامی روسیه در سوریه یکی از اهداف حضور، سرکوب چچنها و تروریستهای قفقاز شمالی و آسیای مرکزی عنوان شد که حدود هفت هزار نفر تخمین زده شده است. آنان اکنون برخی از فعالان چچنی را در بیرون از مرزهای قفقاز شمالی تشکیل میدهند که در جریان قیام مردم چچن بعد از فروپاشی شوروی علیه دولت مرکزی روسیه قیام کردند و عملیات تروریستی بسیاری انجام دادند که معروفترین آنها شامیل باسایف بود.
گروه «بیوههای سیاهپوش» که بیوهزنان مبارزان چچنی هستند، در ایستگاه قطار ولگاگراد نیز اقدامات تروریستی انجام دادند. مدرسه بسلان، تئاتر مسکو و برخی عملیات انتحاری از جمله عملیات خرابکارانهای بود که در این زمینهها انجام شده است و هنوز هم جسته و گریخته در داغستان دست به فعالیتهای تروریستی میزنند. این بار میتوان برخی خرابکاریها و عملیات بمبگذاری را به جریان تروریستی داعش هم نسبت داد که اگرچه ممکن است از سوی فعالان تروریستی حاضر در سوریه نباشد ولی مانند عملیات داعش و هوادارانشان در اروپا میتواند از سوی داعشيهای بومی در روسیه تحتتأثیر جریانهای حاکم بر سوریه و عراق به طور مستقل از داخل روسیه هم صورت گرفته باشد که تروریستهای آن از آسیای مرکزی هم میتواند تغذیه شده باشد. میتوان حدس زد که این آغاز عملیات تروریستی است که پس از شکست مفتضحانه داعش در موصل و حلب اکنون تروریستهای فراری توانایی آن را دارند که دست به انتقام از روسیه بزنند. ناآرامیهای داخل روسیه اگرچه تحت کنترل شدید حکومت قرار دارد ولی تبعات بحران اوکراین و شبهجزیره کریمه و نارضایتیهای حاصل از آن بر بحران اقتصادی روسیه و ناآرامیهای فرقهای هم میتواند مسبب این وقایع باشد. تا بهدستآمدن اطلاعات جدید باید صبر کرد. روسیه ممکن است در یک فرایند ناآرامی گرفتار شود که آرامکردن رویدادها، وابسته به مدیریت بحران از سوی پوتین و یاران اوست که کنترل شدید امنیت جامعه و رسانه و اقتصاد و سیاست روسیه را در دست دارند.
- توصيهاي به اصولگرايان
عباس عبدي تحليلگر سياسي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
اين احتمال وجود دارد كه اصولگرايان خواننده اين يادداشت تعبير و برداشت متفاوتي از آنچه بنده در ذهن دارم بنمايند و گمان كنند كه چون راه درستي را در پيش گرفتهاند، راهي كه گمان ميكنند به پيروزي آنان ختم خواهد شد، بنده يا امثال من بخواهند آنان را از اين راه درست منحرف كنند ولي واقعيت برخلاف اين است. اجازه دهيد ابتدا مساله را طرح كنم.
بزرگترين اشتباه اصولگرايان در سال ١٣٨٤ و پس از آن، حمايت از احمدينژاد با هدف شكست دادن اصلاحطلبان يا در مقطعي ديگر فشار به آقاي هاشمي بود. شكست دادن رقيب يك هدف معقول و منطقي است ولي نه به قيمت هر چيزي؛ و نه اينكه اين تنها و اصليترين هدف باشد. چنين سياستي در ابتدا جذاب و خوشايند و حتي فريبنده است زيرا كار به آنجا ميرسد كه همه منابع داشته و نداشته خود و جامعه را پاي اين هدف ميريزند. در واقع اين نقض غرض است.
زيرا رسيدن به قدرت و پيروزي در انتخابات بايد با هدف تقويت منابع مادي و معنوي جامعه باشد، نه آنكه همه اين منابع را قرباني به قدرت رسيدن كسي كنند كه گمان دارند از خودشان است. وقتي امام زمان (عج) را هم به خواب ميآورند تا بلكه بر رقيب پيروز شوند، نتيجه همين ميشود كه ميبينيد. اكنون بزرگترين انشعاب فرقهاي در جريان اصولگرايي شكل گرفته است. براي اينكه مخاطبان اصولگرا اين يادداشت تا حدي با پيام آن همراه شوند، متذكر ميشوم كه مهمترين ايراد من به دوستان اصلاحطلب در جريان انتخابات سال ١٣٨٨ اين بود كه انگيزه آنان براي كوشش در شكست دادن احمدينژاد، انگيزه محترمي بود و خطر را براي كشور هم درست فهميده بودند.
ولي اين انگيزه و اين درك درست توجيهكننده هر اقدامي نيست. اقداماتي كه براي يك انگيزه درست سياسي اتخاذ ميشود، بايد فارغ از اهميت آن انگيزه به طور مستقل قابل دفاع باشد چرا كه ممكن است اقدامات نادرست موجب تحقق نتيجه معكوس شود و مصداق از قضا سرانگبين صفرا فزود شود و اتفاقا ديديم كه چنين هم شد. اصلاحطلباني كه براي خلاص كردن كشور از چهار سال اول احمدينژاد وارد انتخابات شدند، نهتنها آن هدف را نتوانستند محقق كنند (به هر دليل) بلكه چهار سال دومي را شاهد شديم كه دهها برابر خسارتبارتر از چهار سال اول بود. مشكل اصلي اين بود كه اعتبار و اهميت يك انگيزه توجيهكننده اقدام سياسي نيست. اكنون همين را بايد خطاب به اصولگرايان گفت. انگيزه شما براي شكست دادن اين دولت از زاويه خودتان ميتواند مهم و قابل دفاع باشد ولي مبادا مرتكب اشتباه گذشته شويد كه نه تنها خودتان، بلكه كشور هم خسارت خواهد ديد. اين انگيزه امثال بنده از بيان اين تذكر است. زيرا هنگامي كه كل كشور از يك سياست متضرر شود، به طور طبيعي برندهها هم بازنده هستند، چه رسد به بازندهها!
اشتباهي كه در زمان احمدينژاد رخ داد اين بود كه پيروزي را به قيمت توهم و عوامفريبي يا در بهترين حالت عوامزدگي جستوجو كردند. نتيجه آن چه شد؟ از نظر سياست خارجي تحريمهاي گسترده، از نظر اقتصادي، تورم شديد و ركود و رشد منفي و دريغ از افزايش سالانه ٢٠ هزار شغل! همچنين اتلاف صدها ميليارد دلار منابع مادي كشور، از نظر اداري نابودي نظام بروكراسي كشور بدون آنكه چيزي جايگزين آن شود. از نظر اجتماعي رشد شتابان و وحشتناك فساد و نيز كاهش اعتماد اجتماعي و... از نظر فرهنگي رواج دروغگويي و دورويي و بالاخره، از نظر ديني پيوند زدن ذهنيت موعودگرايي با ايران باستان و اين شوهاي اخير كه به مناسبت سال جديد منتشر كردند. آنقدر اين آش شور بود كه يكي از حواريون آن دولت امروز آنان را با عنوان سه... بهاري معرفي ميكند!! متاسفانه هنوز هم برخي از اصولگرايان چنان هويت خود را در دشمني با دولت و اصلاحطلبان تعريف كردهاند كه همچنان چشم اميدشان به آن جريان است.
به نظر ميرسد از همان زمان كه حضور احمدينژاد با منع رهبري نظام مواجه شد، اميد اين بخش از جريان اصولگرايي به بازگشت وي از ميان رفت ولي راه ديگري را پيش گرفتهاند. به جاي اسم او، رسم او را پيشه كردهاند؛ و گمان دارند با دامن زدن به مشكلات اقتصادي يا توزيع خودروهاي آرد و احياناً وعدههاي سرخرمن دادن و ٥ برابر كردن يارانهها ميتوانند پيروز انتخابات شوند. اگر احمدينژاد چنين وعدههايي ميداد مبتني بر درآمدهاي بزرگ نفتي بود كه سالانه سر به صد ميليارد دلار ميزد، ولي الان همه اين وعدهها پوچ و توخالي خواهد بود. فارغ از اين نكته رفتار اين گروه از اصولگرايان از دو حال خارج نيست، يا پيشه كردن اين رسم موجب پيروزي ميشود يا با شكست همراه خواهد شد. در صورت شكست مصداق سرشكستگي چوب و پياز خواهد بود كه چگونه يك نيروي سياسي با تمام توان خود وارد چنين ميداني شود و در نهايت شكست بخورد؟
اين موضوع موجب بحران جدي نزد آنان خواهد شد. در بهترين حالت كه انتظارش را داريد اين است كه پيروز انتخابات شويد، در اين صورت سرزمين سوختهاي را ايجاد خواهيد كرد كه امكان تحقق هيچ برنامه و هدف سازندهاي را نخواهيد داشت. از نظر اخير و به لحاظ جناحي اين امر به نفع اصلاحطلبان است، ولي چون كل كشور دچار مشكل خواهد شد، مآلاً اصلاحطلبان نيز زيان خواهند كرد. به نظر ميرسد اين دسته از اصولگرايان حاضر نيستند كه تبعات و نتايجي كه بر سياستهاي آنان بار ميشود را به درستي تحليل كنند.
فرض كنيم اقتصاد و فقر مساله اصلي است. در اين صورت تكيه بر سياست توزيع كالا از منابع عمومي، شكست بعدي است كه به مراتب از شكست اول بدتر است. كمترين انتظار اين است كه سياستگذاران انتخاباتي، حداقل به سه ماه بعد از انتخابات هم فكر كنند. سياست در ٢٩ ارديبهشت سال ١٣٩٦ به پايان نميرسد. ٢٩ ارديبهشت امسال خط پايان نيست، بلكه خط آغاز است. بهتر است آن قدر انرژي و منابع خود را مصرف نكنيم كه پس از آن ياراي رفتن نداشته باشيم.
- چنگ به چهره مردمسالاری
محمدرضا تابش نایب رئیس فراکسیون امید در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
قطعاً برکت نوروز و ریشه عمیق فرهنگ ملی و دینی ایرانیان است که در آغاز هر سال میتواند سلایق مختلف را در کنار هم بنشاند. امسال هم در دیدارهای نوروزی سران سه قوه، حضور طیفهای مختلف تجلی قابل قبولی از وحدت و همدلی برای آینده کشور بود. در این دیدارها رؤسای قوا چه در سخنان رسمی و چه خصوصی خود به نکات مهمی اشاره داشتند که دو مورد آن از بقیه دارای اهمیت بیشتری بود؛ نکته اول بحث تحقق شعار انتخاب شده سال 96 توسط مقام معظم رهبری بود که خوشبختانه رؤسای سه قوه به نمایندگی از دستگاههای خود نشان دادند که به نقش خویش در تحقق این شعار واقف و برای حرکت در مسیر آن مصمم هستند. اما نکته دیگر به بحث تحولات سیاسی پیشرو با توجه به انتخابات 29 اردیبهشتماه مربوط میشد.
در این فضا عموم سخنان مطرح شده توسط سران قوا ناظر به یک بیم و امید جدی بود. از یک سو همه مسئولان نظام جمهوری اسلامی با توجه به تجربه انتخاباتها و تحولات سیاسی و عمومی نزدیک به چهار دهه گذشته امیدوار هستند که این بار هم مردم حضوری چشمگیر و قابل توجه در انتخابات داشته باشند. اما در این میان متأسفانه نمیتوان نسبت به روند مخرب شکل گرفته فعلی در راستای ناامید کردن قسمتی از جامعه برای حضور در انتخابات نیز نگران نبود. رئیس جمهوری در سخنان دیروز خود به درستی اشاره کرد که «معکوس جلوه دادن حقایق و قطع امید مردم به صندوقهای رأی پایان مردمسالاری است.» این نگرانی البته در سخن و موضعگیری دیگر مسئولان نیز کم و بیش تجلی یافته بود.
خوشبختانه در دیدارهای دیروز هم رئیس محترم دستگاه قضایی و هم دادستان محترم کل کشور گروههای سیاسی را نسبت به ایراد تهمت، اهانت و افترا به یکدیگر بر حذر داشته و تأکید کردهاند که با این دست موارد برخورد خواهد شد. با این وجود اتفاقی که در عمل افتاده، تلاش گروهی از رقبای دولت کنونی در جهت بی مایه نشان دادن کارنامه چهار سال گذشته است، بی آنکه تبیین شود که کشور قبل از آن در چه وضعی قرار داشت، دولت یازدهم با چه شاخصهایی از نظر اقتصادی نظیر بدهی، تورم، رشد اقتصادی و... کشور را تحویل گرفت و در چهار سال گذشته برخی از سنگاندازیها تا کجا مانع اجرای برنامههای قوه مجریه شد. به نظر میرسد که امید طراحان این دست رویکردها آن باشد که سبد رأی آقای روحانی را با گسترش این دیدگاه در جامعه و میان طرفداران او که رأی آنها به روحانی تأثیری در زندگی و معیشت آنها نداشته، از صحنه انتخابات خارج کنند. با توجه به ثابت بودن سبد رأی رقبای دولت فعلی هر چند شاید این تاکتیک بتواند موجبات توازن سبد رأی دو طرف را فراهم و امید را در اردوگاه مخالفان آقای روحانی زیادتر کند اما سؤال اساسیتر این است که تأثیر این تاکتیک بر پایههای نظام جمهوری اسلامی و نه دولت آقای روحانی چه خواهد بود؟
آیا قرار دادن انتخابات به عنوان تجلی شعار مردمسالاری برخاسته از انقلاب اسلامی در مسیر کاهش مشارکت عمومی، خطری برای کلیت نظام نیست؟ در هفتههای اخیر به شکل کاملاً مشهودی تاکتیک ناامید کردن مردم از اصلاح امور و وضعیت کشور با ایده کاستن از سبد رأی آقای روحانی قدرت گرفته، غافل از اینکه کاسته شدن از این سبد رأی در واقع کاسته شدن از مشارکت و امید مردم به مسیر انتخابات جمهوری اسلامی نیز خواهد بود. به عبارت دیگر مشخص است که رأیدهندگان خارج شده از سبد رأی روحانی نه تنها به سبد رأی طرف مقابل او نمیپیوندند بلکه به شکل حداکثری از سبد کل رأیدهندگان انتخابات خارج میشوند و بعید است که طراحان حملات اخیر نسبت به این واقعیت بی اطلاع باشند. خوشبختانه مسئولان ارشد قضایی در سخنان دیروز خود نسبت به رفتارهایی که منجر به تخریب بی پایه طرف مقابل میشود، هشدارهای لازم را دادهاند و امید این است که برای رفع این نگرانی، اقدامی هم در عمل صورت بگیرد تا بدین ترتیب صحنه انتخابات ما صحنه نقد کارشناسی و منطقی و ایجاد زمینه افزایش امید برای مردم باشد نه ناامید کردن جامعه.